فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید محمود حاج نصیری

چهره نورانی او حکایت از تحول ویژه‌ای در روح و جانش داشت. افق نگاهش به کوی معشوق بود و بی‌صبرانه در انتظار پرواز به‌سوی او. محمود، ۱۳۴۶/۵/۱۳ در خانواده‌ای متدین و مذهبی در شهرستان نی‌ریز غزل زیبای زندگی را با گریه‌های خود آغاز کرد. نسیم خنک بهاری را در اوج گرما در فضای خانه پراکند. ماه مهر سال ۱۳۵۲ پس از سپری کردن دوران کودکی، وارد دبستان نعیم نی‌ریز شد و پس از اخذ مدرک پنجم ابتدایی، در سال ۱۳۵۷ به مدرسه راهنمایی مسعود بزرگی رفت و مدرک پایان سوم راهنمایی را کسب کرد. برای ادامه تحصیل دبیرستان امام خمینی (ره) را انتخاب و تا نیمه سال دوم متوسطه درس خواند، سپس ترک تحصیل‌کرده و به کار آزاد پرداخت. تمام درآمد خود را صرف آرامش و آسایش خانواده می‌کرد و خود علاقه چندانی به مال دنیا و دل‌بستگی به ذخایر دنیوی نداشت. دستی گشاده داشت و در سخاوت و بخشش خودی و غریبه نمی‌شناخت، سعی می‌کرد هرچه از دستش برمی‌آید به دیگران بخصوص خانواده کمک کند. ۱۳۶۵/۴/۱۵ لباس مقدس سربازی را پوشید و بعد از طی دوره آموزش نظامی به جمع بیگانه‌ستیزان لشکر ۸۸ زرهی ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست. برای اولین بار بعد از سه ماه خدمت در مناطق جنگی، مهرماه سال ۱۳۶۵ به مرخصی آمد. نورانیت و صفای معنوی خاصی که هرگز در زندگی‌اش نظیر نداشت، یا حداقل خانواده‌اش تا آن موقع متوجه چنین حالاتی در او نشده بودند، در سیمای او هویدا بود. خواهرش می‌گوید: محمود، وقتی به خانه آمد با شور و حرارت خاصی از جبهه می‌گفت و از رفتارها و ازخودگذشتگی‌ها، ایثار و معنویت ویژه رزمندگان تعریف می‌کرد. از زیبایی نبرد حق علیه باطل می‌گفت. از جبهه که درس انسانیت، ایثار و تقوی را به انسان می‌دهد و او را در وادی عرفان می‌برد. می‌گفت: در جبهه با انسان‌هایی روبرو می‌شده که با دیدن آن‌ها از خودش خجالت می‌کشید و تازه می‌فهمید که چقدر با قافله نور فاصله دارد. از ارمغانی که خداوند به‌وسیله خمینی بت‌شکن به نسل ما ارزانی داشته است، چقدر فاصله گرفته است. آنگاه بامتانت به‌سوی ما نگاه می‌کرد و خطاب به تک‌تک اعضای خانواده می‌گفت: شمارا به حفظ حجاب و رعایت دقیق و صحیح آن سفارش می‌کنم. بدانید که بهترین زینت برای زن، حفظ حجاب است. شما با حفظ حجاب خود باید دینتان را نسبت به کسانیکه در جبهه‌ها برای دفاع از اسلام و ناموس این کشور جان خود را فدا می‌سازند، ادا کنید. بدانید امنیتی که الآن دارید به خاطر ایثار کسانی است که باهدف حفظ اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی در مقابل متجاوزین ایستادگی می‌کنند.
بالاخره بعد از پانزده روز که مرخصی ایشان به پایان رسید و می‌خواست عازم جبهه شود از خواهر و برادرش که عازم مکه معظم بودند، خواست تا در کنار خانه خدا برای سلامتی امام خمینی و پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنند و با لبخندی که بر لب داشت تک‌تک افراد خانواده را در آغوش گرفت و ضمن خداحافظی از آن‌ها حلال‌بودی طلبید و سپس عازم شد.
هم‌سنگران محمود، از او به‌عنوان رزمنده‌ای دلاور و شجاع یاد می‌کنند، در خاطره‌ای از وی می‌گویند: روز دوم آذرماه سال ۱۳۶۵ محمود برای نجات یکی از هم‌سنگرانش که در خط پدافندی منطقه سومار زخمی شده و زیر آتش دشمن مانده بود، رفت. وقتی‌که به او رسید و خواست او را به دوش کشیده و به عقب برگرداند، ترکشی به سجده‌گاهش نشست و او را به سجده در مقابل معشوق با پیشانی به خون آغشته واداشت. در کنار همان هم‌سنگر زخمی خود شهد شیرین شهادت را از دست ساقی سیمین ساق گرفت و به پرواز درآمد. پیکر مطهرش را پس از انتقال به زادگاهش در گلزار شهدای این شهرستان به خاک سپردند.
روحش شاد و نامش جاودان



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :