فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید احمد رضایی

نام زیبای احمد را به عشق حضرت مصطفی (ص) در تاریخ ۱۳۴۷/۹/۱۵ برای کودکی که در روستای بنه‌کلاغی، از توابع نی‌ریز و در میان خانواده‌ای متدین و مذهبی چشم به جهان گشوده بود،‌ انتخاب کردند. با اذان و اقامه شهد ناب خداپرستی و ولایت را در جام جانش ریختند و برای کسب معرفت راهی دبستان کردند. احمد، دوره دبستان را تا کلاس چهارم ابتدایی در مدرسه شهید جهانگیر بنی اسدی گذراند؛ اما ناتوانی پدر در کار کردن و ضرورت تأمین معاش زندگی باعث شد تحصیل را رها و به کارهای کشاورزی و دامداری بپردازد. احمد، در خانه خیلی ساکت بود و احترام زیادی به بزرگ‌ترها به‌ویژه به پدر و مادر خود می‌گذاشت. شرارت‌های دشمن در استان‌های مرزی ایران، دل مهربان وی را به درد آورده بود و برای مقابله با متجاوز تصمیم گرفت به مناطق نبرد عزیمت کند. سن کم وی و شناخت مسئولین ستاد اعزام از خانواده احمد،‌ باعث شد که آن‌ها با اعزام وی مخالفت کنند. وقتی احمد فهمید که امکان اعزام از طریق سپاه نی‌ریز برایش فراهم نیست، به شیراز رفت و به همراه کاروان‌های قائم،‌ عازم میدان‌ها نبرد شد. در تاریخ ۱۳۶۵/۵/۲۵ به همراه گردان‌های قائم در پایگاه پنجم شکاری شهید اردستانی (امیدیه) مستقر شدند و اصول اولیه رزم را در آن پایگاه فراگرفتند. ۱۳۶۵/۶/۱۲ به همراه هم‌رزمان خود به منطقه عملیاتی کربلای ۲ در جبهه حاج عمران منتقل شدند. در همان منطقه بود که سرمایه هستی‌اش را نثار قدم دوست کرد و به آرزوی خود که رسیدن به وصال یار بود رسید. برادر احمد می‌گوید: من در منطقه دیگر عملیاتی مستقر بودم که خبر شهادت برادرم را اعلام کردند و گفتند که پیکر مطهر وی در عرصه نبرد باقی‌مانده و امکان انتقال وی به عقب مشکل است. تصمیم گرفتم به هر نحوی که شده نشانی از او برای پدر و مادر بیاورم. خود را به منطقه حاج عمران رساندم. به علت آتش سنگین دشمن، انتقال پیکر وی به عقب به‌سادگی مسیر نبود. پس از ۱۵ روز موفق به شناسایی جسم افتاده در میان خاک و خون برادرم شدم. وقتی به بالای سر وی رسیدم، دیدم براثر آتشباری دشمن در مدت پانزده روز، بدن نازنینش پاره‌پاره شده و برای جمع‌کردن آن باید از لوازم دیگری کمک بگیرم. بی‌اختیار به یاد تکه بوریایی افتادم که پیکر پاره‌پاره مولایمان حسین (ع)‌ را در میان آن جمع کردند تا بتوانند دفن کنند. از خدا خواستم که احمد را هم در کنار سفره سالار شهیدان جای دهد و او را شافی ما در روز قیامت به‌حساب آورد. جسم دریده از ظلم دشمن و تکه‌تکه او را در گلزار شهدا و کنار امامزاده سید محمد به خاک سپردیم.

روحش شاد و راهش مستدام باد



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :