نوشتهها
کلیات عملیات کربلای ۸
این عملیات در ساعت ۲/۱۵ نیمه شب ۱۳۶۶/۱/۱۹ در منطقه شلمچه انجام شد. این عملیات مکمل عملیات کربلای ۵ بود و هدف اصلی آن، این بود که هدفهایی که در عملیات کربلای ۵ بتصرف در نیامده بود، تصرف و تأ مین شود. گردان کمیل در این عملیات حضور داشته و تصرف و تثبیت برخی از خطوط دشمن را بعهده داشت. شرح این عملیات و نحوه عمل گردان کمیل را بخوانید از زبان آقای اصغر ماهوتی که فرماندهی گردان را عهدهدار بوده است.
(۱-MAHOOTI-۱۹)
در آغاز عملیات کربلای هشت، گردان در خرمشهر مستقر بود. برای انجام عملیات به شلمچه رفتیم. قرار بر این بود که اول گردان فجر عمل کند و ما کار آنها را ادامه دهیم. آنها با موفقیت کارشان را تمام کردند. ما وارد عمل شدیم و منطقهای را که قرارگاه به عهده ما گذاشته بود تسخیر کردیم. حدود ساعت ۱۲ ظهر ۱۹/۱/۱۳۶۶ بود که دشمن پاتک کرد. بچهها شروع به جواب دادن و مقاومت کردند. دشمن آتش بسیار شدیدی میریخت. علیرغم مقاومت بچهها، قرارگاه ادامه مقاومت را صلاح ندانست و دستور عقب نشینی داد و ما مجددا" به خط اول خودمان بر گشتیم و آنجا مستقر شدیم.
آقای سمیع یزدانی در مورد عملیات کربلای ۸ میگوید(۲-YAZDANI-۱۹)
نکته ای که باید ذکر کرد اینکه گردان کمیل در فاصله کمتر از چهار ماه در دو عملیات سنگین شرکت داشت. عملیات کربلای ۵ که در دیماه ۱۳۶۵ انجام شد و عملیات کربلای ۸ که در فروردین ۱۳۶۶ صورت گرفت. در این عملیات بچهها ابتدا آموزشهای لازم را دیدند. قرار شد قبل از عملیات به خط پدافندی خرمشهر برویم تا بچهها آمادگی بیشتری پیدا کنند. شب اول عملیات، ما ابتدا در ساختمانهای خرمشهر مستقر بودیم. زمانیکه عملیات شروع شد، بطور دائم صدای اصابت گلولههای توپ ا ز اطراف شهر بگوش میرسید. مثل اینکه چند تا طبل در گوشههای مختلف شهر گذاشتهاند و دائما" در حال طبل زدن هستند. آقای ماهوتی روز قبل از عملیات دستور دادند که بچهها آماده باشند. تجهیزات را کنترل کنند و مهمات بگیرند. ما گروهان یکم گردان یعنی گروهان امام علی (ع) بودیم. دستور دادند حرکت کنیم. بچهها را سوار ماشین کردیم. ابتدا از روی پل شناوری که روی کارون زده بودند عبور کرده و رفتیم به طرف منطفهای که مشهور به موقعیت امام رضا(ع) بود. حدود ساعت ۲ نیمه شب بود که دستور پیشروی صادر شد و ما به طرف کانالی که باید تصرف میشد، پیشروی کردیم. وقتی وارد کانال شدیم، دیدیم از سه طرف به ما تیراندازی می شود. از جلو ، سمت راست و سمت چپ، فقط از طرف عقب به ما حمله نمیشد. هنوز صبح نشده بود که هدف مورد نظر تصرف و تثبیت شد. آقای ماهوتی گفتند: بچهها همین جا پدافند کنند و شما هم مواظب باشید که آنها نخوابند. چون احتمال دارد جنگ و گریز پیش بیاید و بعضیها جا بمانند. ما هم تذکرات لازم را به بچهها دادیم، تا کاملا" هوشیار باشند. دشمن شدیدا" روی ما آتش میریخت، در همین بین، بنده از ناحیه پا مجروح شدم. آقای ماهوتی گفتند: به عقب برو، من کمکم به عقب آمدم و فردا صبح از آقای حاج رسول فتاحپور شنیدم که تعدادی از بچهها شهید شدهاند. در سنگرهای عقب، نشسته بودم که یکی از بچههای رودخور آمد و گفت: دشمن پاتک کرده. مرا هم به دلیل جراحات وارده با یک آمبولانس به عقب آوردند.
آقای سعید محمدزاده این عملیات را چنین تشریح مینماید : (۳-MOHAMMADZADE-۱۹)
عصر بود، بچهها آماده شدند تا به طرف منطقه شلمچه حرکت کنند. برخی از اهدافی که که در کربلای ۵ تأمین نشده بود، قرار بود در این عملیات تصرف شوند. منطقهای که گردان ما را بردند مشهور به میدان امام رضا(ع) بود. همین جا بچهها را مستقر کردیم. آنجا سنگرهایی بود که بچهها در آنها مستقر شدند. آتش دشمن بسیار شدید بود. خمپارههای ۱۲۰ و توپهای دورزن هم آتش میریختند. بچهها در سنگرها مستقر بودند و بحمدالله مشکلی هم پیش نیامد تا اینکه دستور پیشروی صادر شد و من به اتفاق گروهان یک حرکت کردم. چون گردان فجر با دشمن درگیر شده بود، دشمن هم هوشیار بود و شدیدا" آتش می ریخت. با کمک خداوند، منطقهای که به ما محول شده بود بچهها تصرف کرده و مستقر شدند. صبح شد، هوا گرم بود و جنازههای عراقیها بوی تعفن میداد. آتش هم خیلی شدید بود اما بچهها مقاومت میکردند. تا اینکه دستور عقب نشینی صادر شد و به عقب برگشتیم .
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان که دراین عملیات حضورداشته میگوید:
ما در فلکهای که مشهور به فلکه امام رضا (ع) بود، مستقر شدیم. آنجا نماز خواندیم، شام خوردیم و بعد جلو رفتیم و منطقه ای را که مشخص کرده بودند تصرف کردیم. در آنجا مستقر شدیم. خاطرهای که به یاد دارم اینکه صبح فردا، من به اتفاق چند نفر از بچههای مشکان از جمله شهید محمد علی هاتفی، شهید علی حسین نارنجی، و آقای علی حسین حسینپور، غلامرضا اسماعیلی و حسین اسماعیلی و.... کنار هم نشسته بودیم. یکی از بالگردهای دشمن آمد و شروع به تیراندازی کرد. آقای حسین پور گفت: بگذار با آرپیجی بزنیمش. بالگرد کمکم به ما نزدیک شد و آقای حسین پور با آرپیجی به او شلیک کرد و آن هم فرار کرد و رفت، وضعیت کانالی که تصرف کرده و مستقر شده بودیم طوری بود که مقاومت در آن مشکل بود. آقای ماهوتی به اتفاق شهید اکبر میرزاده آمدند. شهید میرزاده چند گلوله آرپیجی شلیک کرد. اما پاتک دشمن سنگین بود، به ما دستور عقب نشینی دادند و د رحین عقب نشینی من از ناحیه پا زخمی شدم و به بیمارستان منتقل گردیدم.
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
-
* هیچ موردی پیدا نشد...