نوشتهها
شهدا سال ۶۵ -وصیتنامه شهید اسماعیل اسماعیلی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها الذین امنوا خذوا حذرکم فانفروا ثبات اوانفروا جمیعاً.
ای اهل ایمان سلاح جنگ برگیرید و انگاه دسته دسته و یا همه یکباره متفق برای جهاد بیرون روید.
آری! خدایا! خودت میدانی که تنها هدفم از آمدن به جبهه فقط رضایت خودت میباشد. چرا که خودت در قرآن کریم فرمودهای: جهاد، جهاد، جهاد و چه لحظات زیبا و جالبی است و اگر به دقت به این مسئله توجه نشود و همان طور که در احادیث و روایات آمده است که نماز ستون دین است اما قلّه و مرحله بالای آن جهاد است. این جمله به کلی روش یک انسان اسلامی را مشخص میکند یعنی این را میفهماند که برخیز وقت نشستن و سکوت و لب بر هم بستن، که چه پیش خواهد آمد، نیست، باید بلند شد و از جان فریاد «هیهات هیهات من الذله» حسین(ع) برداشت چنانکه شاعر میفرماید:
اگر دولت جاودانه خواهی برخیز
هنگامه جوشش است و ایثار و خروش
تا کربلا نمانده راهی برخیز
خدایا به جبهه آمدم تا ندای هل من ناصر حسین(ع) را که هم اکنون رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، پیر جماران، بتشکن زمان، پاسخ گفته باشم و توانسته باشم لااقل گامی در جهت رسیدن به لقائت برداشته باشم. چرا که این آرزوی پیامبران و اولیای خودت میباشد که در راهت کشته شوند. چرا که خود پیامبر(ص) میفرماید: من آرزو دارم که در راه خدا بجنگم و شهید شوم و دوباره زنده شوم و به سوی جبههها بشتابم و دوباره شهید شوم. چرا پیامبر(ص) با آن عظمت این حرف را میزند؟ چون بزرگی و عظمت و مقام شهادت را میبیند. آری! اوست که میتواند این مقام شهادت را ببیند. آری! اوست که میتواند مقام شهادت را توصیف کند. خدایا! هدف از آمدن به جبهه این است دینات را یاری کرده باشم تا در قیامت خدای ناکرده در برابر سردار شهیدان روسیاه نگردم. شهید آرزو میکند که: خدایا! مرا شهید کن و دوباره زنده بکن. آیا شهید میخواهد دوباره زنده شود که مثلاً پست یا مقامی تحویل بگیرد یا دیگر کارهای دنیوی؟ خیر، اما میبیند که مسئله خیلی بالاتر از اینهاست. شهید میگوید من زنده شوم که مستقیماً بسوی جنگ بشتابم و دوباره زنده شوم چرا این صحبتها را میکند؟ چون عظمت شهادت را میبینید. با درود بر مهدی آل محمد(ص) و نایب بر حقش خمینی کبیر و سلام بر شهیدان راه خدا وصیت خود را شروع میکنم:
از خواهران و برادران عزیز تمنا دارم که یک لحظه از خط امام دور نشوند. نه جلو بیفتند نه عقب. چون خط امام، ما را به پیروزی میرساند و هر خط دیگری ما را به فنا میکشاند. همیشه گوش به فرمان امام باشید و فرامین امام را مو به مو اجرا کنید، همانطور که امام عزیزمان فرمودند: مسئله اصلی ما جنگ میباشد، این مسئله را فراموش نکنید و جبههها را که سنگر شهیدان است خالی نگذارید. شما ای خواهران محترمه که نمیتوانید مستقیماً به جبهه بیائید، در پشت جبهه به انقلاب خدمت کنید و با حجاب خود دشمنان اسلام و انقلاب را کور نمائید. همانطور که رزمنده نوجوان اسیر که در زندانهای بغداد میباشد، میفرماید: ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است، ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است. منظور این برادر، خارجیهای بیدین نیست، بلکه تذکری هم به شما خواهران حزب اللهی میباشد. ای همسرم شما هم زینبوار و با حجاب باشید و نکند خدای ناکرده امام امت و خانوادههای شهدا را تنها بگذارید. ای برادران و خواهران عزیز! نکند خدای ناخواسته امام را تنها بگذارید که دشمنان شاد شوند و قلب امام را بیازارید. نکند خدای ناخواسته انحرافی در شما بوجود بیاید که خدا را فراموش کنید و هوای نفسانی شما را فریب دهد و نکند از روحانیت مبارز و پیرو خط امام فاصله بگیرید و حرف این گروهکها را گوش نکنید. والله بعضی از گروهکها خود را انقلابی میدانند و در ظاهر در نماز جماعت شرکت میکنند و مسئولشان آنان را به نوبت به جبهه میفرستد که خود را انقلابی جا بزنند و به ظاهر پیرو خط امام هستند و در باطن دشمن اصلی این انقلاب هستند چون که اگر اینها پیرو خط امامند به بسیج که برادر رفسنجانی میفرماید: برادران بسیج بازوان امامند، توهین میکنند. اگر اینها به قول خودشان گروه اسلامی میباشند، چرا نمیآیند با بسیج و سپاه همکاری کنند، چرا تبلیغاتشان بر علیه سپاه و بسیج میباشد، مگر بسیج همان ارتش بیست میلیونی نیست، که امام دستور تشکیل آن را داد. بالاخره برادران و خواهران، فریب این افراد مزدور را نخورید که اگر لحظهای فریب بخورید به باد فنا رفتهاید.
وصیت سوم به شما این است که: ای خواهران و برادران حزب اللهی! از هر راه که میتوانید به اسلام خدمت کنید در راه خدمت به انقلاب کوتاهی نورزید. در جلسات قرآن و دعاها شرکت کنید، چون این دعاها است که ما را پیروز میگرداند. در نمازهای جماعت شرکت کنید واجبات و مستحبات را انجام دهید و به کارهای حرام و مکروه نزدیک نشوید. وصایای شهدا را بخوانید و عمل کنید. وصیت کلیه شهدا نماز و جهاد و روزه میباشد. ای برادران و خواهران عزیز مشکان! قدر روحانیت مبارز را بدانید، چون امام عزیز میفرماید: آخوند یعنی اسلام و در واقع این آخوندها ریشههای اسلام میباشند. چون خاتم انبیا محمد(ص) هم آخوند بود. این آخوندها بودند که انقلاب را به پیروزی رساندند. اینها بودند که شاه خبیث را بیرون کردند. و اینها بودند که بنیصدر ملعون را خلع نمودند. از این آخوندها جدا نشوید که اینها چشمهای ما میباشند. البته آخوندهای پیرو خط امام نه آخوندهای امثال شریعتمداری. امت مظلوم و شهیدپرور مشکان، قدر امام عزیزمان را بدانید. خداوند تبارک و تعالی به این مرد باتقوی و اسطوره ایثار اجر دهد و عمرشان را طولانی بگرداند که تا این ابرمرد با تقوی در این کشور میباشد، منافقین نمیتوانند حتی کوچکترین عکسالعملی انجام دهند. تا کنون وحدت مردم و کمکهای این امت شهیدپرور، اعم از مالی و جانی بر اساس وجود این ابرمرد در این شهرستان و روستاها بوده است.
ای پدر و مادر عزیزم! من هم چون قطرهای از دریای بیکران حزبالله به ندای هل من ناصر رهبر عزیزم لبیک گفتم و به جبهه آمدم تا این خون ناقابل خود را فدای اسلام و رهبرم نمایم. آمدم تا با پشتیبانی امت حزبالله و یاری خداوند تبارک و تعالی و امام زمان(عج) آخرین ضربه را بر خصم مزدور حزب بعث بزنم. پدر و مادرم این را بدانید که من این راه را آزادانه اختیار نمودم، چون این راه، راهی است که مولای متقیان علی(ع) و سالار شهیدان و دوستان و برادران شهیدم انتخاب نمودهاند و در این راه جان خود را فدای اسلام کردهاند. و بر این انتخاب افتخار میکنم، چون تنها صراط مستقیم است و هزاران بار شکر و حمد خدای تبارک و تعالی میکنم که منحرف نشدم و راهی رفتم که رضای خدا در آن میباشد و اولیاء الله در این راه بودهاند. پدر، مادر، خواهرم و برادران گرامیم، اگر خداوند تبارک و تعالی این توفیق شهادت را نصیب منگرداند، باری اگر این شهادت نصیب من حقیر شد، شش هزار تومان را خرج بنده بکنید، نماز و روزه برایم بگیرید و اگر فرزندی برای من ماند هر درآمدی که دارم برای او باشد و ناراحت نباشید و از شهادت من خوشحال باشید که خود نعمت بزرگی است. با ناراحتی شما منافق شاد میشود و من هم ناراحت میشوم. برایم اصلاً گریه نکنید. بر شهدای کربلا و شهدای مظلوم عاشورا گریه کنید. در مراسم ختم و عزاداری اصلاً خرجهای بیهوده نکنید چون خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد. حتی الامکان برایم خرج نکنید بدهید برای جبههها. به اینها که برایم عزاداری میکنند اخطار میکنم که شهید کسی را میخواهد که راهش را ادامه دهد، شهید شاهد است و ناظر بر کارهای دیگران، پس راه شهیدان را ادامه دهید. موقعی که یاد من افتادید برای پیروزی اسلام و سلامتی امام و روحانیون پیرو خط امام و طول عمر رهبر کبیر انقلاب و فرج آقا امام زمان(عج) دعا کنید و از خدا بخواهید که مرا ببخشد و مرا با دیگر شهیدان محشور فرماید. برادران عزیز نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد. مبادا بر غفلت بمیرید! که مولای متقیان در محراب شهید شد. مبادا در این بیتفاوتی نسبت به جمهوری اسلامی بمیرید که علی اکبر امام حسین(ع) در راه حسین(ع) با هدف شهید شد و ای مادران عزیز! مبادا جلوی رفتن فرزندتان به جبهه را بگیرید که فردای قیامت در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب(س) را بدهید که روز عاشورا داغ شش برادر دید. خدایا! خجالت میکشم که در روز قیامت در صحرای محشر امام حسین(ع) پیکرش غرقه به خون باشد و سر به بدن نداشته باشد ولی من سر داشته باشم. همچنین خجالت میکشم که دوستانم چون منصور شاه حسینی سر در بدن نداشته باشند پارهپاره و بیغسل و کفن باشند ولی بدن من گناهکار سالم باشد و غسل و کفن داشته باشد. خجالت میکشم که عباس علمدار باوفای حسین دست در بدن نداشته باشد ولی من دست داشته باشم. خدایا! خجالت میکشم که برادرانم و یارانم چون بهمن و دیگر برادران با پیکر صد [پاره باشند].
باز هم تکرار میکنم که پدر و مادر عزیزم، برای من گریه نکنید بر شهدا گریه کنید که گریه بر شهید شرکت در حماسه اوست. پدر و مادرم، امیدوارم که مرا حلال کنید اگر فرزندی لایق برای شما نبودم و زیاد شما را ناراحت و اذیت کردم، مرا قلباً حلال کنید. شما خواهرم امیدوارم که مرا حلال کرده باشید و اصلاً برایم گریه نکن و با حجابت دشمن را کور کن و زینبوار زندگی کن. حضرت زینب(س) داغ شش برادر دید و او را به اسارت بردند و باز هم در راه خدا صبر کرد. شما ای برادران عزیز، لحظهای از خط امام خارج نشوید گوش به حرف امام باشید و خدا را فراموش نکنید. در نمازهای جماعت شرکت کنید. دعا را فراموش نکنید. در نهادهای انقلابی به اسلام خدمت کنید خود را وقف اسلام نمائید. خدایا! معبودا! خودت میدانی که هدفم از آمدن به جبهه فقط به خاطر رضای خودت و دفاع از قرآن، اسلام و ناموسم و میهن اسلامی و اطاعت از خودت و اطاعت از رهبرم میباشد، نه به خاطر پول و یا مقام به جبهه آمدم نه به خاطر دزدی نه به خاطر ترس از کشاورزی که بعضیها این چنین فکر میکنند. خدایا! خودت میدانی که هدفم الله، الله، الله، میباشد. دوستان عزیزم دعا به جان امام عزیزم را فراموش نکنید. گوش به حرف منافقین ندهید.
والسلام
۲۰/۳/۱۳۶۵ - اسماعیل اسماعیلی
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۵ -وصیتنامه شهید اسماعیل اسماعیلی
- شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید اسماعیل اسماعیلی
- شهدا سال ۶۵ -وصیتنامه شهید حسین اسماعیلی
- شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حسین اسماعیلی
بیشتر »