فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۵ -وصیتنامه شهید بیگ میرزا قره چاهی

بسم الله الرحمن الرحیم

والفجر و لیال عشر

باز بعد از چند قرن طلوع فجر در ایران روشنی بخشید و ظلمات شب، یعنی طاغوت‌های زمان آمریکا و شوروی که می‌خواهند جلوی این روشنایی را بگیرند. ولی خورشید وقت (امام امت) مانع این تاریکی‌ها می‌شود.

تمام مردم دیگر بیدار شده‌اند و بخصوص جوانان ما که مانند علی‌اکبر(ع) ندای «انی لا اُبالی بالموت» را سر می‌دهند و به سوی جبهه‌های نبرد می‌روند. این جوانان و پیران ما هستند که مردم حتی خدا باید به آنها فخر بفروشد. می‌توان به جرأت گفت خدا بسیج را در زمین دارد و ملائکه را در آسمان. حقیر که سعادت پیدا کردم به جبهه بیایم و اگر خدا خواست که سعادت شهادت را به بنده گناه‌کارش بدهد. وقتی که اسمی از شهادت می‌برم با چه رویی، ولی راضیم به رضای او. یا امام عصر(عج) ما که رفتیم، به جان مادرت فاطمه زهرا(س) بیا. ای خورشید دو جهان! بیا که ستارگان در انتظارند. ای فروغ هدایت! بتاب، ای فرمانده لشکر! بیا که نیروها در انتظارند. ای روشنگر هستی! بیافروز و ای راز بزرگ تجلی! چهره نمای. ای کعبه مقصود! نمایان شو و ای قبله موعود عیان گرد. ای مشعل علم! روشنی بخش. ای حاصل قرآن و اسلام! بیا. ای حامی مستضعفان! بیا. ای صاحب شمشیر! فرماندهی کن. ای شفای دردهای مجروحین! بیا. ای کشتی نجات! به سوی مسافرین خود بیا و آنها را نجات بده.

از نخستین روزی که بشر در این کره خاکی قدم نهاده و زندگی را آغاز نموده نیازمندیهای گوناگون پیرامون وجودش را احاطه کرده و او را در یک محاصره شدید قرار می‌دهند. یک دسته از آنها ضروریات ابتدایی زندگی است، مانند: احتیاج به معبودی که تمام احتیاجات او را رفع کند و لباس، غذا، مسکن، و... دسته دیگر حوائج غیر ضروری است که دائماً در تحول است و دامنه این قبیل توقعات و خواسته‌ها به اندازه‌ای وسیع و نامحدود است که دسترسی به تمام آنها غیرمقدور و در حقیقت رؤیای پر هیجانی نیست. مردی آن نیست که آدمی در راه استفاده از منابع مادی، گوی سبقت را از سایرین ربوده و راه تعالی را بپیماید. ای خفتگان شب یلدا، برخیزید که صبح ظفر رسیده و شما هنوز دلچسب این دنیای فانی و زودگذر شده‌اید و به قول خود، رفاه و آسایش فساد می‌آورد. آری! شما خودتان هم فهمیده‌اید که کارهای خلاف می‌کنید. چند کلمه‌ای با افرادی که در این دنیای موقت خود را پیچیده و مغلوب در آن می‌دانند. حرص یک حالت درونی است که انسان را به تجسس دائمی ثروت و نفع مادی وا می‌دارد. به طوری که امور مالی همچون قطبی می‌شود که افکار و تلاشها و کوشش‌ها بر محور آن دور می‌زند. این تمایل شوم افراطی، از نیروی خطرناک شهوت سرچشمه گرفته «شهوت مال و دوستی» و از عوامل تیره روزی و بدبختی انسان به شمار می‌آید و پیوسته رؤیای سعادت موهومی کلیه حواس را به خود معطوف می‌دارد و بالاخره به قدری پای‌بند عشق مال می‌شوید که همه چیز را فراموش کرده و حتی حاضر هستید فضائل اخلاقی و اصول انسانیت را در راستای آن قربانی کنید و هر چه بیشتر بر دامنه فعالیت و سرعت حرکت خود می‌افزاید. ثروت و دارائی، حالت و اثر آب شور را دارد که هر چه انسان زیادتر از این آب بیاشامد، بیشتر در خویشتن احساس تشنگی می‌کند. اینجور نیست که مال و ثروت بد باشد، اشتباه نشود؛ ولی ثروت و مال خوب است، اما حب و دوستی به مال بد است، مانند افرادی که بازی می‌کنند، بازی خوب است اما وقتی که اذان می‌گویند اگر دست از بازی بکشند خوب است و گرنه، نه.

حریص را نکند نعمت دو عالم سیر همیشه آتش سوزنده اشتها دارد

این اندیشه «اندیشه پول پرستی» را باید از خود دور کنید، چنانچه می‌گویند (خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر نیست)، اگر کسی این اندیشه را داشته باشد، دعا و نیایش شب نمی‌خواند. افرادی که رشته و زنجیر حریص بودن را می‌پیمایند، بدبختی‌ها و ناکامی‌ها را نیز در اجتماع به بار می‌آورند. آنان بدون پیروی ازاصول عدالت می‌خواهند حوائج خود را به بهای فلاکت افراد دیگر تأمین کنند.

ای افرادی که خود را عالم این شهر و روستا می‌دانید و ای مسئولین این شهر! به فکر مردم، به فکر عاقبت خود باشید. چون آنها مردمی ساده و با اخلاص هستند و از آنهایی که به فکر مردم هستند، کمال تشکر را می‌کنم و کوچکتر از آن هستم که اسم شریف آنها را ببرم. مسائل زیاد است اما یکی از مسائلی که از همه مهمتر و شامل تمام انقلاب، یعنی رهبری این جامعه و این دنیا است. انشاءالله مسئله حوزه است.

مسئله حوزه نی‌ریز:

در بین مدرسه، دیده می‌شود افرادی که خود می‌دانند چکاره‌اند به این جای مقدس آمده‌اند، جایی که آجرها و تمام قسمتهای آن باید صدای صوت قرآن و دیگر اخلاق خوب را بشنوند، درست بر عکس است. هستند کسانی که جبهه و جنگ و حتی ممکن است امام را هم قبول نداشته باشند. اگر حقیر اینها را می‌نویسم، خدای ناکرده نسبت به روحانیت و طلبه دل سرد نشوید و ناراحت نگردید. هستند کسانی که در این وقت می‌خواهند در این سنگر نفوذ کنند و در بعضی جاها نفوذ کرده‌اند.

ای مدرسین نی‌ریز! شما که زحمت می‌کشید، با چه اجر و مزدی؟ آیا شما می‌دانید که شاگرد شما چه کاره است؟ و این را بگویم در آخر هر سال که می‌شود افرادی هستند که خود آنها بهتر می‌دانند برای چه آمده‌اند. دوستان محترم و عزیزم، ای آیندگان این مملکت و این شهر! شما با درس خواندن در هر رشته که هستید، امیدوارم علم شما همراه با عمل باشد و گرنه بدرد نمی‌خورد. شما به حقیر دوستی کرده‌اید اما اگر من کوتاهی کردم مرا ببخشید. از تمام دوستان، بخصوص افرادی که در نامه نوشتم، از آنها طلب آمرزش می‌طلبم و هر وقت که اگر به سر قبر من رفتید، قرآن بخوانید. مرا در کنار شهید محمد مبین، اگر جا است؛ خاک کنید، چون چندین بار خواب آن را دیدم و علاقه زیادی نسبت به او داشتم.

پدر و مادر مهربانم و پاره جانم، شما را با چه زبانی ستایش و با چه دست و پایی شما را سجده کنم. ای برادر عباس و خواهرم که شما پدر و مادری دیگر برای من بودید، اجر شما با خدا، حقیر که چیزی ندارم، تنها چیز من اگر خدا سعادت شهادت را نصیبم کرد، مزد زحمات شما را در آن دنیا خواهم داد و اگر نه مرا ببخشید و در تربیت محسن و قاسم و کاظم و...کوشا باشید.

خواهر کوچکم اگر به شما قول زیارت مشهد را دادم اگر نتوانستم به قولم عمل کنم مرا ببخشید. از تمام برادران و خواهرانم می‌خواهم مرا عفو کنید. در میان این درختان ممکن است، درختی باشد مانند درختان بادام که یکی از آنها درختی تلخ باشد. خلاصه هر چه بودم رفتم. از تمامی اقوام و خویشان طلب عفو و بخشش می‌کنم، خدا کند مرا ببخشند. در آخر از مردم محله سادات طلب عفو و بخشش می‌کنم. (خدا حافظ)

ای خوش آن روزکه پروازکنم تا بردوست

به هوای ســـر کویش پرو بالی بزنم

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار

وحید - بیگ میرزا قره چاهی

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :

* هیچ موردی پیدا نشد...