فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید سعید مافی

کوچه‌های پر از عشق و صفای نی‌ریز هنوز خاطره کودک زیبای خود را که در تاریخ ۱۳۴۳/۹/۱۱، میان خانواده‌ای علاقه‌مند به مکتب نورانی تشیع قدم به عرصه هستی نهاد را فراموش نمی‌کند. دویدن‌ها،‌ جست‌وخیز کودکانه او و مهربانی‌اش با کودکان همبازی که او را که بانام قشنگ سعید صدا می‌کردند همچنان در یادها و خاطره‌ها زنده است. آن زمان که کیف و کتاب به دست گرفت و دوره ابتدایی را در دبستان فرهنگ اسلامی نی‌ریز آغاز کرد و در همان ایام با کشش و جذبه خاص دینی،‌ دیگران را به‌سوی خود جذب نمود. هیچ‌گاه به فراموشی سپرده نخواهد شد.
آن کبوتر تیزپرواز آسمان علم و ادب،‌ هشت‌ساله بود که غم سنگین از دست رفتن پدر بال‌های زیبایش را بست و قلب کوچکش را آزرد؛ اما تقدیر سرنوشت نتوانست روحیه مبارزه با مشکلات را در وی بشکند. با جدیت دوره ابتدایی را به پایان برد و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مفتح سپری کرد. در ادامه تحصیل، دوره متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی آغاز و در کنار درس و بحث، با فعالیت در انجمن اسلامی و عضویت در پایگاه مقاومت مسجد جامع کبیر، حضور سبز خود را در عرصه‌های فرهنگی و انقلابی اعلام داشت. در آزمون مرکز تربیت‌معلم شهید مدنی نی‌ریز پذیرفته شد و تحصیلات عالیه را در آن مرکز پی گرفت. در همان زمان بود که همکاری خود را با واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی نی‌ریز آغاز کرد. سعید در انجام فرایض دینی به‌شدت مقید بود و سعی می‌کرد هر فریضه‌ای را در وقت مناسب خود بجا آورد. بسیار متواضع، فروتن، باشرم و حیا و خیلی مؤدب بود. همیشه در سلام کردن پیش‌قدم می‌شد و به جد از طرفداران طبقه محروم و مظلوم جامعه بود. از اعضای فعال، هنرمند و نمونه «گروه هنری شهدای شهرستان نی‌ریز» بشمار می‌رفت و در تنظیم و اجرای نمایشنامه‌های گوناگونی که در شهرستان نی‌ریز به نمایش گذاشته شد، از قبیل راه شهیدان، پرنده‌های بی‌روح، انتظاری که بسر رسید و فرار یا انتحار شرکت داشت و از همکاران خوب شهید حسن لاری زاده در گروه هنری شهدای نی‌ریز به شمار می‌رفت. در دومین سال تحصیلی خود در مرکز تربیت‌معلم بود که تصمیم گرفت به همراه تعدادی از دوستان صمیمی‌اش، ازجمله: شهید محمدجواد متقی پیشه به جبهه برود. به بسیج رفته و ثبت‌نام می‌کند، سپس به همراه کاروان نور عازم مناطق نبرد می‌شود. در منطقه جنگی به جمع کمیلیان همیشه پیروز می‌پیوندد و مدت ۲۶ روز به‌عنوان تیربارچی، علیه بعثیان کافر مبارزه می‌کند. پس از نبردی جانانه در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۹ در جبهه شلمچه در عملیات کربلای ۵ پس از مدت‌ها انتظار، لحظه وصل فرامی‌رسد و دلبر جانان، دل‌وجان را از سعید می‌برد و او را در جمع عاشقان خود جای می‌دهد. پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای شهرستان نی‌ریز به خاک سپرده‌شده است.
مادر شهید می‌گوید:
یک روز نشسته بودم که سعید به خانه آمد و گفت: مادر، امام حسین (ع) می‌خواهد یک پسرت را ببرد. گفتم: مادر، من شمارا با یتیمی بزرگ کرده‌ام. گفت: مادر، چه بخواهی و چه نخواهی یکی از فرزندانت را امام حسین (ع) می‌خواهد ببرد.
خانواده شهید مافی می‌گویند:
اگرچه سعید عزیز ما امید و آرزوهای بسیار داشت. مادر، خواهران، برادران و دیگرکسانش به انتظار دامادی او بودند، ولی ترجیح داد تا به وعده الهی برسد و به آنچه مطلوب و آرزویش بود. ما شاکریم خدای را و سربلند هستیم که این افتخار را حاصل نمود که نام عزیزمان سعید در تاریخ شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی ثبت و ضبط گردد. ما از مردم می‌خواهیم که ادامه‌دهنده راه و پیرو خون شهدا باشند و از اعمالی همچون دزدی و دروغ بپرهیزند، چون خون این شهدا مانند خون شهدای کربلا و امام حسین (ع) است از مردم می‌خواهیم که خون این شهدا را پایمال نکنند، ما به یتیمی و خون‌دل بچه بزرگ کردیم و بهترین عزیزانمان را دادیم، از شما می‌خواهیم که وحدت داشته باشید و شهرمان را آباد کنید.
روحش شاد و نامش جاودان



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :