فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۵ -وصیتنامه شهید غلامحسین آفتابی

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی لاتکلّنی الی نفسی طرفه عینٍ ابداً فی الدنیا و الاخره.

اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک، لم اعرف رسولک. اللهم عرفنی رسولک، فانک ان لم تعرفنی رسولک، لم اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک، فانک ان لم تعرفنی حجتک، زللت عن دینی. اللهم لا تمتنی میتهً جاهلیه و لا تزع قلبی بعد اذ هدیتنی.

بار الها! خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی، فرستاده تو را نخواهم شناخت. خداوندا! رسولت را به من بشناسان که اگر رسولت را به من نشناسانی، حجت تو را نخواهم شناخت. بار پروردگارا! حجت‌ات را به من بشناسان که اگر حجت‌ات را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد. خدایا! مرا با مرگ جاهلیت نمیران و بعد از آنکه هدایتم کردی، مرا گمراه نگردان.

با سلام و درود به فرمانده اصلی رزمندگان اسلام در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، حضرت مهدی(عج) و نائب بر حق و سازش ناپذیر او، حضرت امام خمینی دامه ظله العالی. با سلام و درود بر شهدای گلگون کفن اسلام، از صدر اسلام تا کنون. امیدوارم که بتوانم چند کلمه‌ای وصیتنامه خویش را با اخلاص و معرفت به درگاه باریتعالی بنویسم.

از آنجا که اسلام عزیز پس از قرن‌ها مظلومیت و به عزلت رفتن، بار دیگر به دست پرتوان حق و به رهبری فرزندی پاک از سلاله پیامبر(ص) زانوی خمیده خود را راست نمود تا درخشیدنی دیگر را از نو آغاز نماید و ستمدیدگانی که زیر چکمه قلدران و زورمندان شیطانی، دست و پا می‌زنند را آزاد کند تا سرنوشت خویش را خود به دست گیرند. آمریکای جنایتکار و شیطان بزرگ، که از این موج توفنده انقلاب سخت به وحشت افتاده بود و منافع اصلی و حیاتی خویش را که حق مسلم میلیونها مسلمان رنجیده بود در خطر می‌دید، جنگی را به وسیله یکی از ایادی مزدورش در منطقه، جهت جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی به مناطق مسلمان‌نشین به جمهوری اسلامی ایران تحمیل نمود و تا کنون حدود شش سال با تمامی جنایتهائی که در طول این زمان انجام داده و از هر طرف و به وسیله هر نوع سلاح مدرن و پیشرفته‌ای که داشت، دست نشانده خود را کمک کرد و جنگ را ادامه داد. لذا امت شهیدپرور ایران ندای رهبر خویش را که همان ندای اسلام عزیز و مظلوم بود، لبیک گفته و با قامتی راست و استوار در برابر زورگویان تاریخ، حسین زمان خویش را یاری نمودند و عزیزانی گرانقدر را که با رنج و زحمت خویش بزرگ کرده بودند، عاشقانه و بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، تقدیم اسلام نمودند. در این میان بود که خداوند منّان به بنده حقیر نیز نظر لطف نموده و جزءِ سربازان آقا امام زمان(عج) قرار داد.

از اینکه خداوند این سعادت را نصیبم کرده، گرچه نمی‌توانم شکرگذار این نعمت باشم و از عهده شکرش بدر آیم، ولی بسیار سپاسگزار حق تعالی می‌باشم. از خداوند بزرگ مسئلت دارم که تا مرا نبخشد، از این دنیا نبرد و مرا با معرفت خویش از این دنیا ببرد. حلاوت راز و نیاز با خودش را در این دنیا به کام دل همه ما بچشاند و در آخرت نیز همگی ما را مورد لطف و مرحمت ومغفرت خویش قرار دهد. انشاءالله. از تمامی برادران عزیز و امت شهیدپرور نیز تقاضا دارم که اولاً رابطه معنوی خویش را با خداوند مهربان محکم نمایند و در ثانی امام و رهبر خویش ـ‌حضرت امام خمینی‌ـ را تا خون در رگ و نفس در سینه دارند، یاری نمایند تا انشاءالله با ظهور حضرت بقیه‌الله ارواحنا له الفدا، شرمنده نباشیم.

اما پدر و مادر محترم و بزرگوارم و برادران عزیزم و خواهر مهربانم، بنده حقیر نتوانستم حق فرزندی خویش را در برابر شما ادا نمایم و اگر شما مرا حلال نکنید، در روز قیامت در برابر خداوند کریم، کارم بسیار مشکل خواهد شد. امیدوارم که مرا ببخشید و برایم از خداوند طلب آمرزش و مغفرت نمائید. اگر می‌توانید برایم نماز بخوانید و روزه بدارید که بسیار شرمنده درگاه الهی می‌باشم. در عزاداریتان بسیار به یاد حسین(ع) و فرزندان عزیزش در روز عاشورا باشید. و سخن آخر را نیز با همسر مهربان و گرامیم دارم: از شما همسر عزیزم تقاضا دارم که گر چه در این مدت نتوانستم همسری خوب و مهربان برای شما باشم ولی در عین حال از شما می‌خواهم که: اولاً مرا حلال کنید و در ثانی اگر زهرای عزیزمان سالم باشد در پرورش او بسیار کوشا باش و او را حتماً به مدرسه بفرست و از یاد دادن واجبات و تربیت وی از هر لحاظ فراموش نکن تا زهرایمان، زهراگونه پرورش یابد.

در عزاداری نیز به یاد زهرای اطهر(س) و فرزندان حسین(ع) در روز عاشورا باش و از خداوند بخواه که مرا نیز با حسین(ع) و یارانش محشور گرداند. انشاءالله.

از برادران و خواهر مهربانم و همگی دوستان گرامی و عزیزم درخواست می‌کنم که مرا حلال نمائید و ضمن دعا برای امام عزیزمان برایم دعا نمایید و از خداوند بزرگ طلب مغفرت و آمرزش برایم نمائید .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه دار.

قصر آبادان - غلام حسین آفتابی -۴/۱/۱۳۶۵

مصادف با ۱۳ رجب میلاد مولا علی(ع)

(((



باسمه تعالی

در حالی به سوی جبهه‌های نور می‌روم که با حول و قوه الهی آگاهانه در این راه قدم بر می‌دارم. از خداوند کریم می‌خواهم که مرا در این راه ثابت قدم بدارد. ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدمنا و انصرنا علی القوم الکافرین. به سوی حسین(ع) می‌روم. اگر خداوند تبارک و تعالی سعادت نصیبم کرد که به کربلای حسینی خواهم رسید و اگر هم سعادت عظمی را نصیبم نمود و در راه رضای او شهید شدم که می‌دانم حسین(ع) بر بالینم خواهد آمد چون محبت یک طرفی نیست. آقا و مولا اباعبدالله الحسین(ع) نیز بر بالین سر تمامی شهدائی که موفق نشده‌اند قبر مبارک او را زیارت کنند، در آن لحظات آخر خواهد آمد و تذکره حوض کوثر را به آنها خواهد داد.

توجه:

۱- به علت در سفر بودن در سال ۱۳۶۵، نتوانستم روزه ماه مبارک رمضان این سال را بگیرم و بدهکار می‌باشم.

۲- سه روز روزه نذری پشت سر هم بدهکار می‌باشم که به علت در سفر بودن تا کنون نتوانسته‌ام آن را بگیرم.

۱۳/۶/۱۳۶۵ـ غلامحسین آفتابی



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :