فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید غلامرضا نگهداری

عطر دل‌انگیز غنچه وجود غلامرضا، اولین روز از اسفندماه سال ۱۳۴۲، در یک روز سرد زمستانی در روستای کوشکک و در فضای خانه‌ای که با نور حق روشن بود پراکنده شد. دوران طفولیت را در آغوش گرم خانواده گذراند. هفت‌ساله بود که راهی دبستان شهاب شد و دوره ابتدایی را با نمرات عالی پشت سر گذاشت. دوره راهنمایی را در مدرسه ارشد آغاز و به پایان برد. سپس برای ادامه تحصیل به آباده طشک مهاجرت کرد و در دبیرستان آیت‌الله طالقانی دوره متوسطه را با موفقیت سپری کرد. دوستان دوران تحصیل وی از خاطرات شیرین، مهربانی، صداقت و رفتارهای خوب یاد می‌کنند. غلامرضا به دلیل علاقه و شوق فراوان به کسب علم و دانش،‌ سعی کرد تحصیلات خود را در مقطع عالیه نیز ادامه دهد، ازاین‌رو در آزمون ورودی تربیت‌معلم شهید مدنی نی‌ریز شرکت و پذیرفته شد. این دوره را نیز با موفقیت به پایان برد. پس از اتمام دوره تربیت‌معلم، عازم جبهه‌های نبرد نور علیه ظلمت شد. ۱۳۶۱/۱۲/۱۶ به زادگاهش بازگشت و در سنگر آموزش مشغول تدریس به کودکان روستایی این مرزوبوم گردید. شهید نگهداری که در جبهه جهاد در خط مقدم بود، ۱۳۶۵/۴/۱۸ بعد از اتمام امتحانات نوبت ۳، دوباره عازم جبهه شد. مدت هفت ماه مسئولیت یکی از دسته‌های گردان را به دست گرفت و در مناطق مختلف نبرد به مبارزه با دشمن متجاوز پرداخت. ۱۳۶۵/۱۰/۲۹ در عملیات کربلای ۵ ـ منطقه شلمچه‌ـ جام دلش از عشق یار لبریز شد و جام از دست شاهد سیمین ساق گرفته و بقای جاودانه یافت. بنا به وصیت وی، پیکر مطهرش را در گلزار شهدای روستای حسن‌آباد کوشکک به خاک سپردند.
خانواده شهید نگهداری، آخرین دیدار وی را با خانواده این‌گونه به خاطر دارند: غلامرضا برای یک مرخصی پنج‌روزه، ۱۳۶۵/۱۰/۹ به دیدار خانواده آمد. فردای آن روز ـ ۱۳۶۵/۱۰/۱۰ ـ خداوند پسری را به وی عطا کرد. با مشورت همسر، او را «محمد» نامید. روز آخر مرخصی تصمیم می‌گیرد تا به نی‌ریز رفته و یک هدیه برای فرزند نورس خود تهیه کند. ۱۳۶۵/۱۰/۱۴ وقتی به نی‌ریز می‌رسد، از دوستان می‌شنود که به‌زودی عملیاتی در پیش است. به بازار رفته و یک‌تخته پتو می‌خرد و برای عزیز نورسیده‌اش می‌فرستد و در پیامی از خانواده خداحافظی کرده و می‌گوید: در جبهه نبرد در انتظار من هستند. دیدار ما به‌وقت دیگری باشد. از همان‌جا عازم اهواز می‌شود و به جمع رزمندگان اسلام در عملیات کربلای پنج می‌پیوندد؛ اما دیگر بازگشتی دست نمی‌دهد و ملاقاتی اتفاق نمی‌افتد.

روحش شاد و نامش جاودان باد



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :