دانشنامه نی‌ریز و دفاع مقدس

نوشته‌ها

مردان خدا پرده پندار دریدند

                                                            یعنی همه‌جا غیر خدا یار ندیدند

هر دست که دادند همان دست گرفتند

                                                            هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند

محمد، از قبیله مردان خداست که سال ۱۳۴۱ غنچه وجودش در روستای مشکان، میان خانواده‌ای مذهبی شکفته شد و دوران طفولیت را به‌سرعت پشت سر گذاشت. دوره ابتدایی را در دبستان شهید حسن آیت به تحصیل پرداخت ولی به علت فقر مالی خانواده از ادامه تحصیل بازماند. سپس با کمک پدر و دیگر برادرانش به شغل دامداری پرداخت و از همان راه امرارمعاش می‌کرد. با فرارسیدن دوران سربازی، به خدمت فراخوانده شد و پس از گذراندن خدمت، دوباره شروع به دامداری کرد. پس از مدتی سنت زیبای محمدی (ص) را پاس داشت و ازدواج نمود. به دلیل کمی درآمد، از شغل دامداری دست کشید و به کارگری روی آورد. در همان زمان با نهضت اسلامی همگام و همراه شد و در کنار امت حزب‌الله در راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت کرد و خشم خود را نسبت به شاه و حامیانش ابراز داشت.

با تحمیل جنگ به ایران اسلامی، به‌فرمان امام لبیک گفت و راهی جبهه شد و در گردان کمیل از لشکر ۳۳ المهدی (عج) مشغول خدمت شد. محمد، با هم‌رزمانی چون شهیدان: سید عبدالرسول معصومی، سید نعیم زاهدی، علی عباس زاده و سید جواد معصومی به‌طور عجیبی مأنوس بود و بیشتر اوقات خود را با آن‌ها می‌گذراند. به گفته یکی از هم‌رزمانش، وقتی‌که برای دیدار خانواده می‌رفت، هنوز اندکی از دیدارش با آن‌ها نگذشته بود، دوباره به منطقه برمی‌گشت و به جمع رزمندگان گردان کمیل می‌پیوست. برای رفتن به خط مقدم لحظه‌شماری می‌کرد. در آخرین مأموریتی که به جبهه رفته بود،‌ پس از چند روز از رسیدنش، به گردان مأموریت داده شد که به خط مقدم برود. او هم مانند دیگر هم‌رزمانش از شوق حمله به وجد آمده بود و خوشحال بود از اینکه به آرزویش رسیده است. سپس وارد میدان جنگ شد و در تاریخ ۱۳۶۷/۳/۴ در پاتک دشمن، در منطقه عملیاتی شلمچه و در جبهه جنوب با چند نفر از هم‌رزمانش به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از دوازده سال مفقودالاثر بودن به زادگاهش بازگشت و در تاریخ ۱۳۷۹/۳/۱۷ در گلزار شهدای مشکان به خاک سپرده شد.

یادش گرامی و آرمانش جاویدان

نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي: