نوشتهها
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید ادهم توکلمعشوق به کدامین غمزه مستانه پیمانه او را پر ساخت که جز طریق عشق نپیمود و به دیاری جز کوی دوست پر نکشید. دومین کبوتر خونین بال خانواده متدین و متعهد توکل، در شهرستان نیریز کسی جز ادهم نبود که ۱۳۴۴/۶/۲۰ پا به عرصه حیات گذاشت و دوران کودکی را در دامن پاک مادر و آغوش گرم پدر آغاز کرد. کمکم آماده فراگیری دانش شد و در دبستان فرهنگ دوره ابتدایی را به پایان برد. سپس دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مفتح به اتمام رساند. تحصیل وی در آن مقطع همزمان بود با اوجگیری نهضت اسلامی ایران و خیزش امت مسلمان علیه ظلم و ستم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی. ادهم نیز به دریای خروشان انسانهای مؤمن پیوست و علیرغم سن کم، مردانه در عرصه مبارزه فعالیت کرد. با شرکت در راهپیماییها و تظاهرات مردمی و درگیریهای انقلاب، چون سربازی کوچک از اهداف انقلاب دفاع نمود. از همان کودکی در کنار پدر به مسجد رفت و با قرآن و احکام اسلامی آشنا شد. پس از طی دوره راهنمایی، وارد هنرستان شهید باهنر نیریز شد و در رشته مکانیک، تحصیلات خود را ادامه داد. در تاریخ دوم فروردینماه سال ۱۳۶۱ برادر بزرگ وی، شهید حامد توکل به شهادت رسید. شهادت حامد، تأثیر عمیقی در روحیه او گذاشت و تصمیم گرفت که پرچم بر زمین افتاده برادر را بر دوش کشد و جای خالی او را در جبهه پرکند. در پی این تصمیم، ۱۳۶۱/۶/۱۶، برای اولین بار و به مدت سه ماه به جبهه رفت و بعد از آن برای ادامه تحصیلات به زادگاهش برگشت. وی در طول مدت تحصیل، ۵ نوبت و به مدت ۱۵ ماه به جبهه اعزام شد. مادرش میگوید: در آخرین اعزام، به او گفتم: این مدت که در جبهه بودی برای تو کافی است و دیگر نیازی به جبهه رفتن تو نیست. در پاسخ من گفت: برادرم حامد (همانطور که خودش گفته بود) خمس خانواده ما بود و من را هم بهعنوان زکات خانواده باید درراه خدا بدهید. ادهم، سال ۱۳۶۴ وارد دانشکده مهندسی شرکت ملی ذوبآهن ایران شد. ولی پذیرش در دانشکده نیز او را از وظیفه شرعی و ملیاش بازنداشت و برای چندمین بار عازم جبهه شد. از تاریخ ۱۳۶۴/۱۲/۷ بهعنوان پیک دلاور گردان کمیل، مشغول خدمت به سپاه اسلام شد. از آن پس بارها و بارها به جبهه رفت و در انجام فرمان رهبر کبیر انقلاب، در دفاع از اسلام و میهن اسلامی دین خود را ادا نمود. در سال ۱۳۶۵ به اصرار برادرش به استخدام شرکت صنایع الکترونیک ایران درآمد. ادهم در تاریخ ۱۳۶۵/۲/۱۸ از ناحیه پا مجروح شد و مدت ۴۵ روز تحت درمان قرار گرفت، پس از بهبودی دوباره عازم جبهه شد. لکن در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ از ناحیه سر مجروح گردید که طی یک عمل جراحی، قسمتی از استخوان جمجمه او، از ناحیه پیشانی برداشته شد. دوره درمان وی در این مرحله ۴۵ روز طول کشید و شهید ادهم توکل پس از بهبودی نسبی، بار دیگر عازم جبهههای نبرد نور علیه ظلمت شد. در تاریخ ۱۳۶۶/۱/۲۰ براثر اصابت ترکش به چشمش، چشم چپ خود را از دست داد و مدت یک ماه تحت درمان قرار گرفت؛ اما اینهمه ترکش و جراحت برای او کافی نبود، چون ادهم عاشق شهادت بود، افلاکی بود که در میان خاکیان چند روزی در حصار تن بسر میبرد. از اهالی دنیا نبود و زندگی آخرت را، زندگی جاوید میدانست. ادهم فرزندی خلف و مهربان، دوستی صمیمی و بندهای سپاسگزار و شاکر بود. بهطوریکه همکارانش میگویند: ساعتها پس از وقت اداری بدون هیچ مزدی به کارش ادامه میداد. همیشه با وضو بود و لحظهای از یاد خدا غافل نمیشد. اکثر شبها چه در سنگر، چه در منزل، به نماز شب میایستاد و سر به سجده عبودیت و بندگی مینهاد. بالاخره در تاریخ ۱۳۶۷/۱/۵ درحالیکه عازم جبهه بود، در مسیر شیراز به علت سانحه رانندگی به آرزوی دیرینه خود رسید و به سعادت ابدی دست یافت. روحش شاد و یادش گرامی باد
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید ادهم توکل
- شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید حامد توکل
- شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید حسین شریعت
- شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید فرامرز بخشی پور
بیشتر »