دانشنامه نی‌ریز و دفاع مقدس

نوشته‌ها

چشمان منتظر، ماه مبارک رمضان سال ۱۳۴۹ در خانواده متدین مولا زاده در انتظار رسیدن مسافری بودند که بر سفره افطار آن‌ها طلوع کند و محیط کوچک خانه را رونقی نو بخشد. علی‌اکبر، از راه رسید و در کنار خانواده عشق به ولایت و ائمه اطهار (ع) را به‌خوبی فراگرفت. از همان سنین کودکی هوش سرشار و برجستگی فوق‌العاده خود را در زمینه‌های متعدد نشان داد، بطوریکه زبانزد اقوام شد. در خانه او را بانام زیبای جواد نیز می‌شناختند. جواد دوره ابتدایی را در دبستان شهید آیت‌الله سعیدی، راهنمایی را در مدرسه ولی‌عصر (عج) و متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی نی‌ریز با نمرات عالی و رتبه ممتاز پشت سر نهاد. در مسابقات قرآن شهرستان شرکت نمود و توانست رتبه‌های ممتازی را کسب کند. هنوز چند صباحی از زندگی کوتاه جواد سپری نشده بود که مبارزات حق‌طلبانه مردم مسلمان ایران به پیروزی نشست و انقلاب اسلامی ایران به ثمر رسید. وی در پایگاه مقاومت مسجد جامع مهدی (عج) با دیگر هم‌رزمانش، شب‌هایی را به نگهبانی از عزت و شرف مسلمین گذراند. شب‌ها را با راز و نیاز و مناجات باخدا بیدار بود و پاسداری می‌کرد. جواد در رشته ریاضی و فیزیک دبیرستان با موفقیت مشغول به تحصیل شد و به دنبال فرصتی بود تا دین خود را به انقلاب و اسلام ادا نماید. ولی سن و سال کم او اجازه نمی‌داد تا به جبهه اعزام شود. لکن تلاش می‌کرد به هر بهانه‌ای خود را به جبهه برساند. برای رسیدن به مقصود، تغییری در تاریخ تولد شناسنامه‌اش داد و در موردی هم شناسنامه فرد دیگری را به‌جای شناسنامه خود ارائه داد. حتی برای پیوستن به جمع رزمندگان اسلام، چندین بار به اهواز رفت ولی مسئولین نظامی به دلیل کمی سن، مانع رفتن او به جبهه شدند. جواد با پافشاری و سماجت در ۲۶ فروردین ۱۳۶۷ خود را به اهواز رسانید و به جمع رزمندگان گردان کمیل پیوست و از طریق آن گردان، مستقیماً وارد خط مقدم جبهه شد. در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۷ در یکی از پاتک‌های عراقی‌ها، در جبهه شلمچه همراه با چهل نفر از هم‌رزمانش به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از یازده سال مفقودیت به زادگاهش برگشت و در گلزار شهدای نی‌ریز به خاک سپرده شد.

روحش شاد و نامش جاودان

نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي: