فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید رسول حفار

بسم الله الرحمن الرحیم

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احباء عندربهم یرزقون.

مپندارید آنان که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده‌اند؛ بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگار خود روزی می‌خورند.

با درود و سلام به محمد و آل محمد (ص) که خط سرخ شهادت را ترسیم نمودند. با سلام و درود به آقا امام زمان (عج) و نائب برحقش، امام خمینی. با سلام و درود بر شهیدان و تمام رزمندگان؛ وصیت‌نامه خود را شروع می‌کنم. البته مادر، خواهر و برادر گرامی، من کوچک‌تر از آنم که بخواهم وصیتی به شما کنم. ولی چندکلمه‌ای با شما سخن دارم. مادر گرامی، خواهر مهربان و برادر عزیز، امیدوارم که هر بدی و خوبی از من دیده‌اید، مرا حلال کنید. البته خوبی از دست من ندیده‌اید، ولی هر کاری که کرده‌ام و باعث رنجیدگی شما بوده، امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید و برایم طلب آمرزش کنید. مادر، خواهر و...گرامی و بزرگوارم، می‌دانم که چه امیدهایی از من داشتید، ولی چه می‌شود کرد، مسئله جنگ از هزاران امید واجب‌تر است. مادر بزرگوارم، من این راهی را که انتخاب کرده‌ام، در آن هیچ شک و تردیدی نمی‌بینم و راهم را می‌شناسم و چشم‌بسته انتخاب نکرده‌ام. مادر گرامی، خوشحال باشید که توانسته‌اید امانت خود را که خداوند تبارک و تعالی نزد شما گذاشته بود، به نحو احسن به صاحب اصلی‌اش برگردانید. از شما چند خواهش دارم: 
اول آنکه اگر فرزندتان چه شهید و چه مفقود و چه اسیر شد؛ هرگز گریه و زاری نکنید. اگر سعادت شهید شدن را داشتم و شهید شدم، اگر برایم گریه کنید و ناراحت شوید، من هم روحم آزرده می‌شود. ولی هرگز نمی‌گویم که گریه نکنید چون گریه برای شهید ثواب دارد، ولی نه آن‌طور که دیگر زیادی باعث ناراحتی من و رنجش خودتان شود. صبر داشته باشید چون خداوند صابران را دوست دارد و هر کاری با صبر و حوصله پیش می‌رود. دوست دارم هر شب جمعه خواهرم برایم یک سوره قرآن بخواند و شمع بر سر قبرم روشن کنید و لحظه‌ای بر سر قبرم بنشینید و زیاد بر سر قبرم گریه نکنید. در آخر سخنی با دائی‌ام و احمد فکری و تمام دوستان دارم که هر بدی از این حقیر دیده‌اند به بزرگی خودشان ببخشند و حلالم کنند. اینک سخنی با مهدی و محسن دارم: مهدی و محسن، نور چشمم؛ به مدرسه بروید و درستان را خوب بخوانید و عاقل و مؤدب باشید و هیچ ناراحت برای من نباشید. موتورگازی من را هم برای خودتان نگه دارید و با یاد من سوار شوید. از طرف من به خاله‌ام بگویید مرا حلال کند. به حاجی بگویید اگر از دست من ناراحت شدی، مرا ببخش و حلالم کن و یادی از ما بکن.

۱۳۶۵/۱۲/۱۰ رسول حفار



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :