فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید احد مختاری

خاک سرخ و لاله پرور ایران‌زمین، همیشه لبریز از آوای ملکوتی دلیران آزاده‌ای بود که جز سربلندی و افتخار برای کشور خود نمی‌خواستند و برای رسیدن به این مهم، حاضر به پرداخت بهایی هرچند سنگین بودند. احد ازجمله آنان است که ششم خردادماه سال ۱۳۵۰ در یک خانواده مذهبی در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را به دلیل شاغل بودن مادر و شرایط شغلی پدر بیشتر نزد پدر و مادربزرگ خود سپری کرد. در آغاز هفتمین بهار زندگی، راه دبستان فاطمه طباطبایی (محله سادات) را در پیش گرفت و با افکار کودکانه خود با شوق‌وذوق مشغول درس خواندن شد. پس از پایان دوره ابتدائی، تحصیلات مقطع راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ولی‌عصر (عج) شروع کرد. سال ۱۳۶۶ تحصیلات متوسطه خود را در هنرستان فنی شهید باهنر شروع و با تلاش و جدیت و امید به آینده‌ای روشن، دوران هنرجویی را سپری کرد و در سال ۱۳۶۹ موفق به اخذ مدرک (دیپلم) در رشته برق گردید. در طول تحصیل در هنرستان، باایمان راسخ خود و در سایه تلاش و کوشش، چهره‌ای دوست‌داشتنی برای هنرجویان بود. شهید مختاری در سنین نوجوانی ـ سیزده‌سالگی ـ به دلیل اینکه پدرش در جمع نیروهای ژاندارمری در جبهه نبرد حق علیه باطل، مشغول خدمت در استان کردستان و برادر بزرگش نیز در حال انجام خدمت مقدس سربازی بود؛ مسئولیت‌های پدر و برادر را در خانه به عهده گرفته و باهمت خود مانع از این می‌شد که مادر و خواهرانش احساس کمبودی نمایند. احد، از اوایل نوجوانی فردی اجتماعی و انسان‌دوست بود و تا زمانی که به خدمت سربازی اعزام شود، در کمک و یاری به مستضعفان و بیچارگان از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد؛ برای آنان آذوقه یا سوخت زمستانی و دیگر مایحتاج موردنیاز را فراهم می‌نمود. با توجه به همین خصوصیات بود که خبر شهادت او کلیه ساکنان محله سادات را سخت تحت تأثیر قرارداد، بطوریکه در مراسم تشییع وی هیئت زنجیرزنی مانند روز عاشورا به نوحه‌سرایی و عزاداری پرداخت و مردم با او پیمان بستند که از خون او و اهداف والایش پاسداری کنند.
تواضع، محبت، دلسوزی، نشاط، ساده زیستی و قناعت وی در میان همگان زبانزد بود. وی در تأسی به رهبر گران‌قدر اسلام (حضرت محمد «ص») همیشه از دیگران در سلام کردن پیشی می‌گرفت و درحالی‌که تبسم بر لب داشت، سلام می‌کرد. علاقه وافری به قیام امام حسین (ع) و عاشورا داشت. در خاطره‌ای از ایشان نقل می‌کنند: چند روز قبل از شهادتش برای مرخصی یک‌روزه‌ای به نی‌ریز آمده بود و خطاب به دوستان و خانواده‌اش گفته بود: من چند روزی مرخصی طلبکار هستم و بنا دارم در دهه اول محرم از آن استفاده کنم و برای عزاداری و شرکت در جمع عزاداران آقا امام حسین (ع) به نی‌ریز بیایم. ولی قبل از فرارسیدن ماه محرم و تحقق وعده وی، چون اسماعیل (ع) ـ روز عید قربان‌ـ قدم به قربانگاه گذاشت و همچون مولایش حسین (ع) قربانی راه حق شد.
آذرماه ۱۳۶۹ جهت خدمت مقدس سربازی به اصفهان اعزام شد و پس از گذراندن دوره آموزشی به عضویت نیروی انتظامی درآمد و به استان کرمان منتقل و ازآنجا به شهرستان بم مأمور شد. در طول یک سال خدمت در پاسگاه‌های انتظامی بم، همواره در کنار دیگر هم‌رزمانش در عملیات مختلف علیه اشرار مسلح و قاچاقچیان منطقه؛ مصمم، استوار و بااراده‌ای قوی شرکت می‌کرد. پس از گذشت یک سال به پاسگاه انتظامی گلستان واقع در ۶۰ کیلومتری شهرستان سیرجان منتقل شد و به خدمت ادامه داد. درحالی‌که تا پایان خدمت سربازی او شش ماه دیگر باقی‌مانده بود، در تاریخ ۱۳۷۱/۳/۱۸ به همراه فرمانده پاسگاه (شهید نعمت‌الله میرزا حسینی) جهت انجام مأموریت به یکی از روستاهای منطقه عزیمت می‌کنند و درراه به‌وسیله اشرار و قاچاقچیان مسلح دستگیر و به نقطه نامعلومی برده می‌شوند و اشرار ازخدابی‌خبر، شب تا صبح شکنجه‌های قرون‌وسطایی را بر روی وی و فرمانده‌اش اجرا می‌کنند، بطوریکه در یادداشت باقیمانده از اشرار که به لباس شهید میرزا حسینی سنجاق شده بود، برمی‌آید؛ اوج درندگی و خشونت را حتی در نحوه به شهادت رساندن آن‌ها اعمال نموده‌اند. از جراحات وارده بر بدن مطهرشان پیدا بود که از هیچ‌گونه شکنجه و آزاری برای ارضای امیال ددمنشانه خود فروگذاری نکرده‌اند. سوختگی قسمت‌هایی از بدن، شکستگی جمجمه، بینی و پا، همگی نشان‌دهنده اوج درندگی دیوصفتانی بوده است که در شهادت رساندن آن‌ها بکار گرفته‌شده بود. آن‌طور که گفته بودند: می‌خواستند به قول خودشان، قتل... قاچاقچی معروف را جبران و تلافی کنند. این‌گونه بود که احد، ۱۳۷۱/۳/۱۹ باتحمل شدیدترین شکنجه‌ها، افتخار شهادت درراه آرمان‌های مقدس حکومت اسلامی را نصیب خود کرد. بعد از شهادت آن دو عزیز، اشرار هنگام صبح، پیکر آن‌ها را در کنار جاده سیرجان به پاسگاه قرار می‌دهند تا رهگذران با مشاهده پیکر آنان، خبر شهادتشان را به پاسگاه اطلاع دهند. پیکر مطهر این شهید پس از انتقال به زادگاهش نی‌ریز، در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
امیدواریم خداوند به آبروی خون‌های پاک ریخته شده در دفاع از ام‌القری اسلام، کشور عزیزمان ایران و دیگر مناطق اسلامی در فرج صاحب‌الامر (عج) تعجیل و حکومت اسلامی را به رهبری ایشان برقرار نماید. باشد که با امامت حضرتش جهان از لوث وجود ناپاک دیوصفتان مزدور، پاک‌سازی شود و مردم در امن‌وامان در کنار ولی امر خود زندگی نمایند. آمین یا رب‌العالمین.
روحش شاد و نامش جاودان



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :