فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید غلامرضا نصرتی

باگذشت سال‌ها از جنگ، هنوز در نی‌ریز بهانه برای گریستن فراوان است. لب‌هایمان به زمزمه مرثیه نشسته‌اند و پلک‌هایمان در ریختن اشک، بی‌قراری می‌کنند. گریه، اشک و مرثیه برای آنان که در تقویت بنیان‌های حکومت اسلامی، وجود نازنینشان ذره‌ذره سوخت و خاکستر گردید.
غلامرضا، پروانه‌ای بود که ۲۵ شهریور سال ۱۳۴۰ در شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین ترانه زندگی را سرود. دوره ابتدایی را در دبستان فرهنگ اسلامی و راهنمایی را در مدرسه شهید مصطفی خمینی (فضل نی‌ریزی) سپری کرد. دوره متوسطه را در دبیرستان شهید دکتر بهشتی (شعله) آغاز و به پایان برد. همزمان با تحصیل در دبیرستان بود که نهضت اسلامی ایران اوج گرفت و او به همراه دیگر دوستان خود با شرکت در راهپیمایی‌ها، علیه بیداد رژیم پهلوی فریاد برآورد و نفرت خود را نسبت به استبداد داخلی و سلطه بیگانگان نشان داد.
با شروع جنگ تحمیلی همانند بسیجیان جان‌برکف، لباس مقدس بسیج را به تن کرد و برای اولین بار در تاریخ ۱۳۶۰/۶/۲۳ جهت دفاع از اسلام و میهن اسلامی، قدم به دیار نور و سنگرهای معنوی جبهه گذاشت. بگفته خودش:‌ «آن لحظه سراپا شادی و شوق بود. عشق به وطن، شور اباعبدالله (ع) و شوق شهادت
پس از یک ماه از جبهه برگشت؛ اما حال و هوای جبهه، پاکی و صداقت، گذشت و ایثار هم‌سنگران و عشق به اسلام و امام (ره) او را رها نمی‌کرد. ازاین‌رو هفت بار و هر دفعه به مدت دو، سه یا چهار ماه به جبهه رفت و در عملیاتی چون: شکست حصر آبادان، فتح المبین، آزادسازی خرمشهر، والفجر مقدماتی، کربلای ۴ و کربلای ۵ شرکت کرد و در تمامی آن عملیات، از عناصر خط‌شکن گردان کمیل محسوب می‌شد.
وی در گردان در سمت‌های مختلف، از فرماندهی دسته گرفته تا عضویت در ارکان گردان، همراه با هم‌رزمان شهیدش، چون شهیدان علیرضا اکرام پور، علی‌اصغر سرافراز، غلامرضا قوی‌بازو، سید رسول معصومی بود. در تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۹ به مدت ۶ ماه به همراه دوست و هم‌رزم شهیدش غلامرضا قوی‌بازو، در منطقه «تبی شیر» و «بعلبک» لبنان مشغول آموزش و تبلیغ بود و از نزدیک با تعدی­ها و تجاوزهای رژیم صهیونیستی آشنا شد.
سرانجام در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ در عملیات کربلای ۵ در مشهد شلمچه به‌وسیله ترکش خمپاره از ناحیه کمر مجروح و به علت ضربه شدید به نخاع توسط کمسیون پزشکی به‌عنوان جانباز ۷۰% شناخته شد.
پس از مجروحیت، استوار، مقاوم و نستوه، زندگی پرنشاط و پویای خود را ادامه داد و در سنگر تولید به اشتغال‌زایی پرداخت. ۱۸ سال رنج مجروحیت و فلج بودن نیمی از بدن را با مشقات زیاد تحمل کرد؛ اما علی‌رغم آن‌همه درد و رنج؛ همیشه چهره‌ای خندان داشت و خاضعانه و فروتنانه با مردم روبرو می‌شد. سرانجام در عصر شانزدهم ماه مبارک رمضان سال ۱۳۸۳ مصادف با ۱۳۸۳/۸/۱۰ دچار ایست قلبی شد و روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد و در کنار انبیا، صالحان و شهدا آرام گرفت. پیکر پاکش در گلزار شهدای نی‌ریز در کنار دیگر عشاق به خاک سپرده شد.
روحش شاد و نامش جاودان باد



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :