فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

زندگینامه شهید غلامرضا ماجدی

شهید غلامرضا ماجدی از جمله پرشمار شهیدانی است که در هنگامه هجوم بی امان لشکر عراق به مرزهای ایران از پا ننشستند و جان بر این راه گذاشتند. این شهید یکی از مظلوم ترین شهدای جنگ است که نامش بر تارک تاریخ این سرزمین برای همیشه خواهد درخشید.

در یکی از روزهای سال ۱۳۴۵ در محله‌ی امام مهدی(عج) در خانه‌ای کوچک و محقر پس از سال‌ها انتظار کودکی پا به عرصه‌ی وجود نهاد که او را غلام‌رضا نامیدند. وی که تنها فرزند خانواده‌ی مرحوم محمود ماجدی محسوب می‌شد در ۷ سالگی همچون دیگر کودکان با ذوق و شوق فراوان پای به دبستان گذاشت و همگام با طی کردن دوران کودکی، در جلسات مذهبی در سنگر آیت ا... سید محی‌الدین فال‌اسیری در مسجد ولی‌عصر(عج) شرکت می‌نمود. در زمان‌های پیش از انقلاب که شهید ماجدی شب‌ها در جلسات مذهبی مساجد شرکت می‌نمود، پدر زحمت‌کشش که کارگر ساده‌ای بیش نبود با تنی خسته و رنجور مدت‌ها در سر کوچه منتظر غلامرضا می‌شد تا وی از جلسات مذهبی برگردد و به اتفاق به منزل بروند. در همان سال‌ها بود که دست سرنوشت وجود و نعمت داشتن پدر را از وی گرفت و پدرش را در حاثه‌ای دردناک در حین کارگری از دست داد و غلام‌رضای کوچک با طعم تلخ یتیمی آشنا گردید. با شروع زمزمه‌های انقلاب با اینکه سن و سال کمی داشت فعالانه در جریان انقلاب شرکت نمود و سپس با شروع جنگ تحمیلی با این که تک فرزند خانواده بود و مادر مهربان و تنهایش غیر از او فرزندی نداشت که مونس و همدمش باشد، اما غیرت اسلامی و میهنی‌اش اجازه نداد که در منزل بنشیند و از دور نظاره‌گر رزم و دفاع دوستانش باشد. لذا با وجود مشکلات فراوان به جرگه‌ی رزمندگان اسلام در گردان کمیل درآمد و بطور مستمر و مداوم درجبهه‌ها حضور داشت. در جبهه با دیدن آموزش‌های مختلف من‌جمله غواصی، که اینک از او رزمنده‌ای بی باک و دلاور ساخته بود، در حماسه‌ی عملیات والفجر ۸ شرکت نمود و همراه با دیگر رزمندگان ایران و اسلام  با عبور شبانه از رودخانه‌ی وحشی اروند در حماسه‌ی تاریخی فتح بندر فاو درس تلخی را به صدامیان داد و ضربات هولناکی را به دشمن وارد نمود تا اینکه بالاخره در شامگاه ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ در حمله‌ای مجدد به دشمن زبون بعثی در کنار دریاچه‌ی نمک  همراه با دیگر دلاوران و همرزمانش از گردان کمیل به محاصره‌ی دشمن بعثی درآمدند و پس از نبردی جانانه یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. پیکر پاک او پس از حدود دوازده سال دوری از زادگاهش در حالی که تکه‌هایی استخوان از این جوان رشید و دلاور بیش نمانده بود به زادگاهش آورده شد و در حالی که برادر و خواهری نداشت تا او را مشایعت کند در گلزار شهدای نی ریز در کنار دیگر شهدای این دیار به خاک سپرده شد، تا این قطعات بجای مانده از وی تسلی خاطر مادر پیر و تنهایش باشد. مادر گرامی این شهید نیز چندی بعد دار فانی را وداع گفت.


کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: هفته نامه عصر نی ریز / شماره 169 / تاریخ 2 مهر 1385
  • نویسنده/گردآورنده: بهنام زردشت
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1392/10/4

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :