فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

زندگینامه آزاده غلامرضا محمد حسینی

غلامرضا محمد حسینی فرزند فلک ناز، در نوزدهم فروردین ماه سال ۱۳۴۵ در یکی از روستاهای دور افتاده شهرستان نی‌ریز، بنام بشنه در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در همان روستای زادگاهش پشت سر گذاشت. در ۷ سالگی وارد دبستان آیت الله طالقانی روستای بشنه شد و تحصیلات ابتدائی را با موفقیت گذراند. به دلیل اینکه مدرسه راهنمائی و دبیرستان در روستای دور افتاده بشنه وجود نداشت، موفق به ادامه تحصیل نشده و در کنار پدرش به کشاورزی و دامداری مشغول گردید.

در تاریخ ۳۰/۵/۱۳۶۶ از طرف کمیته انقلاب اسلامی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. وی در جمع رزمندگان لشکر ۲۸ روح الله نزدیک به یک سال در جبهه ها شرکت فعال داشت.

وی در تاریخ ۴/۳/۱۳۶۷ در پاتک عراق به منطقه شلمچه، به اسارت نیروهای دشمن بعثی درآمد. در تاریخ ۲/۶/۱۳۶۹ پس از گذراندن ۲ سال و ۴ ماه از دوران اسارت در اردوگاههای رژیم متجاوز عراق، آزاد و به میهن اسلامی برگشت‌.

قطعه شعری از آزاده غلامرضا محمد حسینی در وصف اسارت:


در شلمچه ساز و برگ جنگ شد این خدای خالق غفار خوب دستگیر دشمن بی دین شدم خواستند تامن‌بگویم‌حرف برضدکشورم چون سوار بر مرکب آنان شدم دست من برگیر گشته با طناب تشنگی بی تاب کرده بنده را بعثیان با چهره های و‌همناک با سرور و شادی بی حدشان دوربین تا چهره ام را می گرفت یا اخی را من سریع آموختم تا به بغداد عراق ساکن شدم چون دگرگون گشته شد بخت من در درون خانه ای تنگ و نمین تا سرانجام آمدم اردوگهی از اتوبوس ها که پائین آمدم سر به زانو نمودم دولت من روزها‌فکرمن‌بود و‌همه‌شب‌این سخن در اسارت‌زندگی‌معنای‌دیگر‌ می‌دهد درنظامی‌که نعم‌گفتن بود‌در‌رأس آن طی شده یکسال از این ایام سخت ناگهان آمد یکی از اشقیا سردی اخبار سرد از یک طرف چـون‌هزاران‌شخص‌ناخوانده مهمان‌شدند رزم خونین با سپاه حیله همرنگ شد سرنوشتم را مقدر کرد تا بخشدزنوب دور از شهر و دیار و خانه رنگین شدم فحش و توهین بر امام خوش سخن لحظه ای از حال خود آگه شدم جرعه آبی بده گشتم کباب پیش رو دارم دیار بصره را ناخن زنهاشان چربی و لاک عکس من‌حک شد در آن دستگاهشان آب برد هر دم سراغم می گرفت چشم بر دست بلبلان دوختم کابل و باتوم را سریع شاهد شدم از تنم بیرون نمودند رخت من سی نفر محبوس دلهاشان غمین نام او ثانین عشره بود همی داد خمسه خمسه را بشنیدم کابل می‌کند از تنم چون پوست من کی روم ایران ببینم رهبرم مردی و مردانگی معنای بهتر می دهد اختیار معنا ندارد آدمی‌معنای‌استر میدهد که خبرهااین‌سکوت‌شب شکست داد زد مجنون شده از آن ما سرزنشهای عدو هم از یک طرف نفرات قـاعد‌هـم افـزون زصـد دانـه شوند

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :