فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

زندگینامه جانباز علی احسان جو (زردشت)

معلم جانباز علی زردشت فرزند غلامرضا، در تاریخ ۱۳۴۱/۱۰/۰۱ در خانواده‌ای مذهبی و متدین و دوستدار اهل بیت علیهم السلام در کوی سجاد (آباد زردشت) در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود. در سن ۶ سالگی وارد دبستان کوی سجاد(ع) گردید و پس از اتمام دوران ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی آپادانا گردید. پس از طی ۳ سال دوره راهنمایی به علت علاقه وافر به فن مکانیکی وارد هنرستان شهید باهنر نی‌ریز شد و تا مقطع دیپلم ادامه تحصیل داد. پس از اخذ دیپلم در تاریخ ۱۳۶۱/۰۵/۰۱ با تعدادی از برادران بسیجی عازم جبهه گردید. به مدت ۳ ماه در جبهه‌های جنوب با متجاوزین بعثی جنگید. پس از آن در تاریخ ۱۳۶۲/۰۶/۱۶ مشمول خدمت سربازی گردید و ۳۰ ماه خدمت سربازی را در گردان کمیل در تاریخ ۱۳۶۴/۱۲/۰۸ به پایان رسانید. پس از اتمام دوران سربازی ایشان در کنکور سراسری شرکت نمود و تحصیلات خود را تا سطح کارشناسی در رشته مکانیک خودرو ادامه داد. در همین مدت چند بار بعنوان بسیجی عازم میادین جنگ شد و در نهایت در تاریخ ۱۳۶۶/۰۲/۰۷ قبل از انجام عملیات کربلای ۱۰ در شمال سلیمانیه مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت و به شدت مجروح گردید. آن جراحات موجب ۴۴% از کارافتادگی وی شد. ایشان بعنوان دبیر فنی در هنرستان شهید باهنر نی‌ریز مشغول خدمت به مردم شریف و جامعه اسلامی می‌باشد.
ایشان یکی از خاطراتش را اینگونه بیان می‌کند:
یکی از خاطراتم مربوط به زمان اعزام رزمندگان از نی‌ریز به مناطق نبرد می‌باشد که ارتباط با اعزام شهید بسیجی فرهنگ زردشت دارد. در هنگام اعزام یکی از جانبازان هم در محل بسیج حضور داشت. وی رو به من کرد و گفت: علی اگر گفتی از میان اینها که دارند اعزام می شوند کدامشان دیگر بر نمی‌گردند؟ گفتم: نمی دانم! گفت: فرهنگ دیگر بر نمی‌گردد. گفتم: چرا ؟ گفت: من از کلاهی که وی بر سر دارد می‌بینم و از کلاهش مشخص است که دیگر برنمی‌گردد! زیرا او چفیه و کلاه را مردانه بر سر و گردن انداخته و دقیقا" هم همینطور شد.
وی چندین بار تلاش نموده است تا ادامه تحصیل دهد اما با مشورت دکتر معالج از ادامه تحصیل منصرف گردیده است. وی می گوید: اکنون با لطف آقا امام زمان‌(عج) و با استفاده از مفهوم ان الله مع الصابرین به اندازه درک خود مشغول به تدریس می‌باشم. ایشان پایان سخن را به ‌‌قیام عاشورا و شهادت علی اصغر بر روی دستان امام حسین‌(ع) گره می‌زند و با استمداد از حافظ شیرین سخن می‌گوید:

بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت

واندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در این کار هست

(حافظ)

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :