فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید جمشید زردشت

عاشق کربلا بود و از مرگ هراسی نداشت. دومین غنچه پرپر بعد از برادرش بهرام بود که راضی به رضای خدا شد و عزت مدام از وی ‌خواست. دعایش اجابت شد و خلعت شهادت را خدا بر تن او پسندید و چهره زیبایش را که در آرامش خفته بود، به تماشای دوستداران شهر شهادت گذاشت. جمشید ۱/۱/ ۱۳۳۷ همراه با بهار در خانواده‌ای مذهبی در شهرستان نی‌ریز زاده شد. گذشت روزها یکی پس از دیگری، اورا از طفولیت به کودکی آورد و به همراه همسالان خود راهی مرکز تعلیم و تعلم نمود. دوره ابتدایی را در دبستان ششم بهمن شهرستان نی‌ریز سپری و موفق به دریافت مدرک ششم نظام قدیم شد. سپس برای ادامه تحصیل وارد به دبیرستان شهید مظلوم دکتر بهشتی(شعله) شد و در سال ۱۳۵۸ موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی همواره در نماز جماعت مسجد ولی‌عصر(عج)،که مدتی به امامت مرحوم حضرت آیت‌الله فال اسیری برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد. در مبارزات مردمی قبل از انقلاب، نقش بسیار مهمی در راه اندازی تظاهرات داشت. مسجد ولی عصر(عج) که در آن زمان با ارشادات مرحوم آیت‌الله فال اسیری به سنگری علیه طاغوت تبدیل شده بود، به عنوان جایگاهی به منظور برنامه‌ریزی و پخش اعلامیه‌های حضرت امام، برای جمشید و همسنگرانش در آمده بود. قبل از انقلاب با راهنمایی حضرت آیت‌الله فال اسیری، از امام خمینی(ره) تقلید و به فتواهای آن حضرت عمل می‌کرد و بعد از پیروزی انقلاب نیز نقش بسزایی در تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در شهرستان نی‌ریز داشت. شهید سال ۱۳۵۹ به عضویت بسیج در آمد و در همین سال نیز ازدواج نمود. ۲۹/۱۱/ ۱۳۶۰ عازم جبهه شد و ضمن شرکت در عملیات فتح المبین از ناحیه پا مجروح و به پشت جبهه منتقل گردید. وقتی به خانه آمد، هدیه خداوند نیز که دختری زیبا بود، به وی عطا شد. به یمن رمز عملیات فتح‌المبین، نام وی را زهرا نهاد. هنوز جراحاتش بهبودی کامل نیافته و از دیدار زهرای نورسیده سیر نشده بود که برای بار دوم راهی جبهه شد. نوای خوش اذان وی هر روز صبح رزمندگان را برای راز و نیاز با پروردگار خود دعوت می‌کرد. روزی هنگام اذان، و در سکوت شب، صدای ناله‌ای ضعیف، توجه اورا به خود جلب می‌کند. بلافاصله به سراغ فرماندهی رفته و موضوع را با وی در میان می‌گذارد. با همکاری دیگر دوستان و فرماندهی به دنبال صدا می‌روند و با پیکر مجروح و نیمه جان رزمنده‌‌ای مواجه می‌شوند. با تلاش نیروهای امدادی آن رزمنده از مرگ حتمی نجات می‌یابد.

وقتی از جبهه به کنار خانواده برمی‌گشت، بلافاصله لباس رزم را درآورده و لباس کار را برتن می‌کرد. از انجام کارهای سخت کشاورزی حتی با زبان روزه نیز ابائی نداشت و نماز اول وقت را بر همه چیز ترجیح می‌داد. ۱۶/۶/ ۱۳۶۱ همزمان با سالروز هجرت بهرام (برادرش) راهی جبهه‌های جنوب گردید. در عملیات محرم شرکت کرد و در تاریخ ۱۹/۸/ ۱۳۶۱ در پاسگاه زبیدات عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهرش پس از چند روز در میان تشییع بی‌سابقه مردم و در کنار قبر مطهر برادرش بهرام، در گلزار شهدای شهرستان نی‌ریز به خاک سپرده شد. دومین هدیه خداوند به او و همسرش،‌ دختر دیگری بود که به برکت نام پیام‌رسان کربلا و رمز عملیات محرم «یا زینب(س)» نام وی را زینب گذاشتند.

شهید همواره جهت اداء تکلیف گام بر می‌داشت و عشقی وافر به امام داشت. در نامه‌هایی که در زمان جنگ به خانواده خود می‌نویسد، همه افراد خانواده را سفارش به صبر و بردباری می‌کند و اظهار می‌دارد که امروز تکلیف آن است که اسلحه‌های به زمین افتاده را برداریم تا این انقلاب سرسبز بماند.



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :