نوشتهها
شهدا سال ۶۱ -وصیتنامه شهید اکبر آسمند
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
بدرستی که ما از خدائیم و بازگشتمان به سوی خداست
با سلام بر امام امت و ملت غیور و شهید پرور و سلام بر شهدا و رزمندگان و سلام بر محرومین و معلولین جنگ، وصیتنامه خود را شروع مینمایم.
مادر و برادرانم و خواهران مهربانم امیدوارم آخرین سلام مرا بپذیرید، ممکن است وقتی که شما این نوشته را میخوانید من دیگر میان شما نباشم و به یاران قبلیام پیوسته باشم.
مرگ برای مسلمان معنایی ندارد، فقط یک چیزی است که ما را از این دنیای فانی به جهان ابدیت میبرد، آن هم برای من این است که راه خدا را در پیش بگیرم و شیطان را از خود برانم تا به هدف الهی خود برسم، امیدوارم برای من گریه و زاری نکنید که ممکن است اجر شما کاسته شود. ما برای آزمایش آفریده شدهایم، خوشا به حال کسی که از این آزمایش روسفید بیرون آید. ما به قول اماممان، به تکلیفمان عمل میکنیم و پیروزی از آن ماست. چه خوب است که انسان این امانتی که خدا نزد او سپرده است به همان گونه به پیشگاهش تقدیم نماید و در امانت الهی را خیانت نکند و این از عهده هر کس برخواسته نیست و فقط کسانی میتوانند به این هدف برسند که شیطان را از خود برانند؛ راه الهی را در پیش داشته باشند و فقط هدف الله باشد تا بتوانند به جندالله بپیوندند و کسانی میتوانند به هدف الهی برسند که کارشان فقط و فقط برای رضای خدا باشد نه برای شهرت، هر چیز که رضای خداست همان است. ای کاش من به جای یک جان صد جان داشتم تا بتوانم به اسلام هدیه کنم. این جان من که قابلیت آن همه عظمت و با شکوهی اسلام را ندارد، برادران بسیجیام، برادران پاسدارم و برادران ارتشیام؛ شما که میخواهید در صراط مستقیم گام بردارید، از جنگ و از سختیها و کمبودها نهراسید، فقط خدا را در نظر داشته باشید. خدا خود یاری کننده شماهاست برادران من، من برای رضای خدا به جبهه رفتم، هیچ اجباری در کار نبوده، خودم با وجدانی که داشتم راه شهادت سرخ امام حسین(ع) را انتخاب کردم و خودم مرگ سرخ را بر ذلت و خواری ترجیح دادم و همچنان که خداوند تبارک میگوید: شهیدان زندهاند و انسانها خیال نکنند که شهیدان مردهاند، شهیدان زنده ابدی هستند و زندگی جاویدان و همیشگی را انتخاب کردهاند؛ امیدوارم که شماها نیز ادامه دهنده همین راه باشید، من امیدوارم که بتوانم سربازی باشم در خدمت اسلام. مادر عزیزم، برادران مهربانم و خواهران گرامیام خواهش من از شما این است که اگر به درجه رفیع شهادت نائل شدم کوچکترین قطره اشکی برای من نریزید چون که من نمردهام و زنده ابدی هستم که به سوی دستغیب و رجایی و باهنر و بهشتی مظلوم و بقیه شهیدان در حرکتم تا به آنان برسم، مادرم و برادرانم شما باید این فکر را بکنید که میخواهید مانند حضرت ابراهیم مرا در راه اسلام هدیه کنید. همانطور که ابراهیم فرزند خود اسماعیل را در راه خدا قربانی کرد. همانطور که علی(ع) در راه اسلام فدا شد و همانطور که امام سوم ما سرور شهیدان و آزادگان حسین بن علی(ع) با خون خود درخت اسلام را بارور کرد و همچنین شهیدانی که تا کنون دادهایم، من هم با هر قطره خونم درخت اسلام را سبزتر مینمایم و امیدوارم که شماها خون شهیدان را پایمال نکنید، به خدا سوگند که ماها قبل از شهادت و شماها در برابر هر قطره خون شهیدان مسئولیتی بس سنگین بر دوش داریم و باید این مسئولیت را به خوبی به انجام رسانیم تا خدا از ما خشنود و راضی شود و این موسای زمان را تنها نگذاریم و امر او را یک به یک انجام دهیم و گوش به فرمان امام باشیم؛ شما باید فکر کنید و بدانید که واقعیت همین است که گفتم و پیام من به ملت غیور و شهید پرور این است که گوش به فرمان رهبر کبیر انقلاب نایب بر حق مهدی(عج) باشند و در راه خدا جهاد کنند و به جبهه بروند و گور این کافران را بکنند و با هم همکاری کنند تا اسلام در تمام دنیا گسترش پیدا کند و برادرانم شما یکی پس از دیگری رسالت شهیدان را که همان ادامه راه آنان است ادامه دهید. مادر مهربانم امیدوارم که در این لحظههای آخر مرا از صمیم قلب ببخشی و هر نافرمانی که برای شما کردهام از خوبی خودتان ببخشید و هر شب جمعه فاتحهای برای من بفرستی تا روحم شاد شود و در سر خود بپرورانی که پسرم را در راه الله و قرآن که همان اسلام است فدا کردهام و از شما خواهش میکنم نماز هایی را که من به جا نیاوردهام برای من قیم تهیه کنید تا اگر ممکن است به جا بیاورد. مرا در بهشت زهرا در همان "حسنآباد" به خاک بسپارید. بار خدایا تو خودت شاهد هستی که من برای شهرت و تماشا به جبهه نیامدهام و فقط برای رضای تو و اسلام به جبهه آمدهام؛ خدایا گناهانم را ببخش؛ خدایا تو خودت هر چه زودتر ظهور مهدی صاحب الزمان(عج) را نزدیکتر بگردان. نایب او در انتظار است تا دنیا پر از عدل شود و کافران از میان برداشته شوند. اگر من شهید شدم! دستهایم را از تابوت بیرون بگذارید که مردم با چشم خود ببینند که همه ما با دست خالی از این دنیا میرویم و چشمهایم را باز بگذارید تا مردم ببینند و بدانند که من چشم بسته از این دنیا نرفتهام و خودم با چشمانی باز و با آغوشی باز بسوی شهادت رفتم و شماها نیز چشم دست از مالهای دنیوی بردارید و بیایید در راه خدا جهاد کنید و راه الله را در پیش بگیرید. شما خوانندگان عزیز امیدوارم برای ما دعا کنید و طلب آمرزش برای ما از خدا بخواهید و راه ما را ادامه دهید و برای ما شهیدان گریه نکنید. در آخر سلام مرا به همه اقوام و خویشان و دوستان برسانید و از قول من بگویید که برای من گریه نکنید تا راحت باشم. شهید که گریه ندارد، شهید زنده ابدی است و هیچ کس مقام شهید را ندارد. مادرم، برادرانم، خواهرانم، خویشانم، دوستانم و آشنایانم خداحافظ، حلالمان کنید، امیدوارم راه ما را ادامه دهید و ما را ببخشید از نافرمانیهایی که کردم.
به امید پیروزی جبهههای حق علیه باطل
مرگ در راه خدا حجله دامادی ماست
ای خدا حجله به خون بستهام دامادم کن
اکبر آسمند
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۱ -وصیتنامه شهید اکبر آسمند
- شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید اکبر آسمند
- شهدا سال ۶۲ -زندگینامه مفقودالاثر ناصر آسمند
- شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید علی اکبر مولازاده
بیشتر »