نوشتهها
شهدا سال ۶۱ -وصیتنامه شهید سید کمال الدین مظلومی
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود به پیامبر(ص) و جانشینان بر حق او. سلام به امام امت و یارانش. درود به شهیدان راه حق، از صدر اسلام تا کربلای حسین(ع) و کربلای ایران. سلام به پدر، مادرم، خواهران، برادرانم و خانوادهام. درود به ملت غیور و شهید پرور ایران.
همه باید فدای اسلام شویم. (امام خمینی)
ما در برابر امریکا ایستاده ایم و در این راه ازجان خود سرمایه گذاشته ایم. (امام خمینی)
با اینکه خود را در برابر خانواده شهیدان شرمنده میدانم، از اینکه شاید نتوانم دین خود را آنچنان که باید نسبت به شهیدان ادا کنم و ناچیزم که بخواهم برای خانوادهام، با اینکه از روحیه اسلامی برخوردارند، پیامی بدهم. کوچکم که بخواهم برای جوانان و نوجوانانی که از تمام آرزوهای خود گذشتهاند و چنین عاشقانه و عارفانه بسوی حق میآیند و دین خدا را یاری میکنند، چیزی بگویم. اما برای اینکه بدانند که بنده آگاهانه راه حسین(ع) و شهیدان را میروم، لازم دانستم آنچیزی را که در قلبم نهفته است، بر روی کاغذ بیاورم و بگویم بخاطر اینست که از جانم گذشتم، هر چند که دوست دارم آن چیزی که در قلبم هست بگویم، چون بخاطر اسلام است.
عزیزان بنده هر گاه که در تشییع پیکر مطهر شهیدی میرفتم به این فکر میافتادم، که برادران رفتند و از ما سبقت گرفتند و آن لحظه بود که بفکر بدبختی و بیچارگی خود میافتادم. دیگر اینکه هر شهیدی را که تشییع میکردیم، مسئولیتم را سنگینتر احساس میکردم. از آن موقع که آبروی اسلام را در خطر میدیدم و حفظ آنرا با نثار جانم میدانستم. آن موقع که در فکر محرومین جهان فرو میروم و بیچارگی و آوارگی مسلمانان را در کشورهای جهان حس میکنم، آنموقع که میبینم بطور واضح جنایتکاران و جهانخواران کافر شهوتپرست، که جز الاغ نفس چیز دیگری نمیباشند، انسانیت انسانها و مسلمانها را زیر پا گذاشتهاند؛ آن موقع بود که گفتم باید آماده و مهیا شد و با فدای جان از آنها دفاع کرد و آنها را حفظ نمود.
همان موقع بود که آماده و مهیا شدم، و بسوی میدان روان گشتم و در مدت گذشته سعی میکردم خود را خوب بسازم و دینم را خالص کنم و اگر قدمی در راه خدا برداشتم، خالص و صادقانه و بدون غل و غش باشد. خدایا تو خوب میدانی جز این چیزی نبوده و از آنجا که خود را نیز در برابر اسلام ذره و ناچیز میدانم و با همین ذره بودنم باید به خدا برگردم (انا لله و انا الیه راجعون) و میروم تا در دریای مرگ شنا کنم تا به ساحل حق برسم، اما آمدم تا شعارها و آنچیزی را که در قلب داشتم به مرحله عمل گذارم، آمدم تا دشمنان اسلام را محو و نابود کنم، بکشم و کشته شوم. میروم تا قطرهای ناچیز به سیل بنیان کن ظلم و ظلمت اضافه کنم.
با اینکه در مقابل اسلام نا چیزم، اما در برابر دشمنان اسلام همچون کوهی آهنینم. من با تنی ضعیف و ناتوان، احساس میکنم که چون کوه در برابر دشمنان خدا و خلق خدا ایستادهام و هر چه پتک به پیکرم بزنند، ارادهام قویتر میشود.
اما مژدهای به خانوادههای شهید داده: ما جوانان تا جان در کالبد داریم و تا قطرههای خون در رگهایمان میجنبد، راه شهیدان عزیزمان را خواهیم پیمود و نخواهیم گذاشت که جهانخواران و جنایتکاران خون آنها را پایمال کنند.
هرگز، هرگز اجازه نخواهیم داد که خبیثان و شهوتپرستان کشور عزیز اسلامیمان را، که مهد هزاران شهید پاکباخته است، به تصرف در آورند. تا اسرائیلی هست، سستی و کاهلی به خود راه نخواهیم داد و فریب مرتجعین و دولتهای فریبکار منطقه و امریکای جنایتکار را نخواهیم خورد. شما با صبر و استقامت خود، دهن یاوهگویان و شایعهکنندگان را همچنان که خرد کردهاید، خرد کنید. ودر آخر شما ای خانواده عزیزم! میدانم که از دست دادن من برایتان مشکل نیست چون آرزوی شما سرافرازی و سربلندی اسلام است و در پایان از شما میخواهم مرا حلال کنید و بزرگترین سفارشام به شما، دعا به امام است در هر کجا هستید، امام را دعا کنید.
در پایان از تمام اقوام، دوستان، آشنایان، رفقا و برادران عزیز طلب بخشش و عفو دارم.
۱۳۶۱/۴/۹ جان فدای اسلام
سید کمال الدین مظلومی
دیدار روز قیامت
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۱ -وصیتنامه شهید سید کمال الدین مظلومی
- شهدا سال ۶۱-زندگینامه شهید سید کمالالدین مظلومی
- شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید حسین کوشککی
- شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید قاسم صالح
بیشتر »