نوشتهها
شهدا سال ۶۲ -زندگینامه شهید موسی علیپور
با طلوع خورشید نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۲، آفتاب زندگی موسی نیز در روستای شکرویه، نورافشانی نمود. بذر شادمانی و شکوفههای لبخند را با خود به همراه آورد و محیط خانه را پر از طراوت کرد. پدر، نام موسی را به امید اینکه فرزندش روزی همچو موسی(ع) عصای مبارزه به دست گیرد و علیه ستمگران بتازد، برای فرزندنش انتخاب کرد. مادر، موسی را که تنها فرزند و امید زندگیاش بود به زیر پروبال گرفت و با عطوفت و مهربانی در دامن پر مهر خود پروراند. آنها به موسی که تنها دلخوشیشان بود، میبالیدن و با تماشای قامت رعنای او که در جلوی چشمشان قدم میزد، لذت میبردند. شش ساله بود که قدم در مکتب قرآن گذاشت و به تحصیل علوم قرآنی پرداخت. قرآن را با عشق و علاقه فراوان فراگرفت. خانواده موسی به جهات شغلی و مسائل منطقهای عزم هجرت به روستای مروارید داراب را کردند و اورا هم با خود به همراه بردند. موسی در منزل عمو مسکن گرفت و برای تحصیل، وارد دبستان وزیره شد. در پایه پنجم ابتدایی به کسب علم و دانش پرداخت. نیت پاک و ایمان الهی، در سال تحصیلی ۵۷-۱۳۵۶ اورا از نعمت معلمان مبارز و مجاهدِ دبستان بهرهمند کرد. با اوجگیری نهضت مقدس اسلامی به صف مبارزین پیوست و همگام با آنان، نوای مرگ برشاه را زمزمه کرد. تشخیص مسیر حق از باطل و حرکت در آن مسیر و عنایت خداوند، زمینه را برای رشد و تعالی وی مساعد و آماده نمود. لکن مشکلات اقتصادی به او اجازه نداد تا در پایههای بالاتر به ادامه به پردازد. با تدبیر پدر، مدرسه را رها و به همراه وی به شغل شبانی پرداخت. موسی در چهار سالی که به این شغل مشغول بود، با تماشای قدرت خداوندی در برقراری کوهها، جوشیدن چشمهها از دل سنگ و... ایمان خود را مستحکم نمود و هیچگاه از یاد خدا غافل نشد.
پدر موسی میگوید: همیشه دوستان و نزدیکان را به نماز فرا میخواند و خود د رانجام این فریضهالهی کوشا بود. آن روز که پیکر پاک یکی از همکلاسیهایش (علی اکبر نظری) را که در جبهه به شهادت رسیده بود، آوردند. رو به من کرد و گفت: این چنین مرگی برای انسان ارزش دارد. من هم آرزوی چنین سعادتی را دارم. بعد از چندی دفترچه آماده به خدمت را دریافت و لباس مقدس سربازی پوشید. دوره آموزش نظامی را در پادگان بروجرد، به پایان رساند و به جمع رزمندگان مرکز آموزش مهندسی بروجرد نیروی زمینی ارتش پیوست شد.
در جمع آن مردان خدا، راهی منطقه کردستان شد و به مبارزه با ضد انقلابیون از خدا بیخبر در کردستان پرداخت. موسی این حرف شهید محراب دستغیب را که گفته بود: «در زیر آسمان کبود، هیچ خدمتی بالاتر از خدمت در کردستان نیست» با خود زمزمه میکرد و از اینکه در آن استان خدمت میکند خوشحال بود. سر انجام در صبحگاه اربعین ۱۳۶۲، با یاد مولا و سرور خود، سالار شهیدان، در درگیری با ضد انقلابیون داخلی در ۵ /۹/ ۱۳۶۲در کردستان به درجه رفیع شهادت نائل شد. پدر، مادر و چهار برادر کوچک خود را در هجرت خود به سوی معبود، به سوگ نشاند. شهید موسی علیپور در یوم الله۲۸ صفر ۱۳۶۲ با حضور جمعیت انبوه و بیسابقه منطقه تشییع شده و پیکر مطهرش در صحن شهدای امامزاده محمد ریزآب در کنار دیگر یاران شهیدش و پویندگان راه امام حسین(ع) به خاک سپرده شد.
روحش شاد و نامش جاودان
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۲ -زندگینامه شهید موسی علیپور
- شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید علی اکبر نظری
- شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید غلامحسین ایزدی
- شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید شهباز تیرانداز
بیشتر »