فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۲ -زندگینامه شهید محمد کاری

از شهید و شهادت گفتن و نوشتن خوب است، ولی پاسخ به اینکه شهید یا شهادت به چه چیزی شهادت می‌دهند، خوب‌تر. پاسخ این پرسش را در کاویدن زندگی شهدا می‌توان یافت. از زندگی محمد کاری که در تاریخ ۱۳۴۳/۶/۲۹ در شهرستان نی‌ریز، در خانواده‌ای مذهبی و متدین پا به عرصه وجود گذاشت. او که دوران کودکی را در آغوش پر عطوفت و مهربان مادر سپری کرد و برای آموختن به دبستان فرهمندی شهر نی‌ریز پا نهاد. دوره راهنمایی را در مدرسه مسعود بزرگی و متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی (شعله) سپری نمود. اوج‌گیری مبارزات مردم مسلمان ایران علیه نظام شاهنشاهی هم‌زمان بود با دوران نوجوانی وی. او هم مانند هزار فدایی اسلام و خمینی (ره) به دریای خروشان نهضت متصل شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی شادی خود را آشکار می‌ساخت. وقتی دشمن تحمل دیدن آزادی مردم ایران نکرد و جنگ را به ملت ما تحمیل نمود، محمد نیز مشتاقانه، داوطلب اعزام به جبهه شد. برای اثبات وفاداری خود، چندین بار به جبهه رفت و در عملیات رمضان و والفجر مقدماتی شرکت نمود. ۱۳۶۲/۱/۹ در منطقه شرهانی، درحالی‌که سخت مشغول نبرد بود، نیم‌نگاهی هم به رسیدن پیک حق داشت تا برات پذیرش او را با خود بیاورد. دعایش مستجاب شد و ندای ارجعی را شنید و دعوت حق را لبیک گفت. پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهر نی‌ریز به خاک سپرده‌شده است.

از لحظات خاطره‌انگیز آخرین اعزام وی، مادر دردمند او چنین می‌گوید:

در آخرین اعزام، گویی به او الهام شده بود که این ملاقات آخر است. درحالی‌که در هوای سرد مشغول شستن لباس بودم، وارد خانه شد. لباس‌های جبهه‌اش را شسته بودم. هنوز رطوبت آن‌ها خشک نشده بود. آن‌ها را برداشت و با لحنی مهربان گفت: مادر جان! چند دقیقه دیگر عازم هستم، نمی‌توانم منتظر خشک شدن لباس‌ها باشم، مرا ببخشید. لباس‌های مرطوب را پوشید و عزم رفتن کرد. از آستانه در بیرون نرفته بود که برگشت و نگاهی ملتمسانه به من کرد و گفت: شما مادر هستی، دعای شما در پیشگاه حضرت احدیت به اجابت می‌رسد؛ برای من دعا کن. پرسیدم چه دعایی کنم؟ گفت: اول اینکه: اسیر نشوم، چون در زندگی ناراحتی زیادی را متحمل شده‌ام، دیگر طاقت شکنجه را ندارم. دوم اینکه: اگر زخمی شدم و یا عضوی از بدنم را از دست دادم، زنده نمانم، چون خجالت می‌کشم و زحمت شما دوچندان می‌شود. سوم اینکه: اگر شهید شدم، جنازه‌ام زود به‌سوی شما برگردد و در انتظار من خسته و افسرده نشوی.



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :