فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۳ -زندگینامه شهید فیروز منزه

شهیدان اسطوره‌های جاویدی هستند که درس رهایی را خوب سرودند. آنان از خویشتن خویش رسته و از خودیت رها بودند. افکارشان نور و کلامشان حدیث عشق بود. از جمع این گروه فیروز منزه بود که در دهم بهمن‌ماه ۱۳۳۲ در خانواده‌ای مذهبی و متدین در شهرستان نی‌ریز پا به عرصه حیات نهاد. با آمدنش گرمی و نشاط را به خانه آورد و در سایه محبت و مهربانی پدر و مادر پرورش یافت و برای کسب دانش، راهی مدرسه شد. دوره ابتدایی را در دبستان فرهنگ اسلامی نی‌ریز به پایان رسانید. مشکلات زندگی سد راه وی شد و او را از ادامه تحصیل بازداشت. باهمت مردانه در تأمین نیاز خانواده گام برداشت و مشغول به کار شد. کارهای موقتی روح بزرگ او را سیراب نکرد، درنهایت آموزشگاه درجه‌داری نیروی زمینی ارتش را برگزید و با موفقیت در پذیرش، به استخدام ارتش درآمد. با انتخاب شغل ثابت، اقدام به تشکیل خانواده نمود که حاصل این وصلت، دو فرزند پسر و یک دختر است. هنوز همسر و فرزندانش عشق، مهربانی و صمیمیت او را در کنار احترام ویژه به تک‌تک اعضای خانواده را فراموش نکرده‌اند. روح بزرگش از استبداد و خفقان حکومت پهلوی آزرده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی و دمیدن روح آزادی و انسان‌دوستی در جامعه، در همه‌جا اظهار خوشحالی و رضایت می‌کرد. به اطرافیان می‌گفت: خدا را شکر می‌کنم که دست ما به گناه آلوده نشد و شرمنده این مردم بزرگ نشدیم. سعی و همت خود را برای پیشبرد اهداف نظام مقدس اسلامی گذاشته بود و با تمام توان تلاش می‌کرد. با شروع جنگ تحمیلی در اطاعت از امر ولی‌فقیه و امام امت، از همان روزهای اولیه درصحنه‌های نبرد حاضر شد و با سینه‌ی ستبر در مقابل دشمن دون ایستاد. تا زمان شهادت منطقه را ترک نکرد و علی‌رغم اینکه بارها تنش با ترکش خمپاره و توپ آسیب‌دیده بود، حاضر به نشستن و تماشا کردن نشد. از درجه‌داران تیپ چهارم از لشکر ۹۲ زرهی اهواز بود که با رشادت‌های فراوان، دین خود را به اسلام و کشور ادا کرد. دوستان و مسئولین رزم وقتی از او می‌خواستند که به پشت جبهه برود و نسبت به درمان خود و درآوردن ترکش‌ها از بدنش اقدام کند، در پاسخ می‌گفت: ان‌شاءالله پس از اتمام جنگ اقدام خواهم کرد، چون وقت بسیار خواهم داشت. فیروز در عملیات بسیاری از قبیل بدر، طریق‌القدس، بیت‌المقدس، فتح‌المبین و آزادی خرمشهر، خیبر و اکثر عملیات از آغاز جنگ تا زمان شهادت حضور داشت. خانواده فیروز می‌گویند: هرگاه پس از مدت طولانی از جبهه برمی‌گشت، تمام فکرش در جبهه بود و بی‌صبرانه در انتظار بازگشت دوباره به آن وادی نور اوقات خود را می‌گذراند. آخرین باری که تصمیم داشت به جبهه برود، فرزند کوچکش را بوسیده و به یکی از همسایگان خود می‌سپارد و می‌گوید: من طاقت گریه این بچه را ندارم. گویی نمی‌خواست محبت فرزند که علاقه شدیدی به پدر داشت و پدر هم او را بسیار دوست می‌داشت، گام‌های او را در رفتن سست کند. در سفر آخرین به جزیره مجنون اعزام شد و پس از رشادت‌های فراوان، ۱۳۶۳/۳/۸ تن زخمی‌اش را بار دیگر دشمن نشانه گرفت و از خون او لاله‌زار ساخت. دوست با شراب ناب شهادت کامش را شیرین و در آستانش پذیرای وی شد. پیکر مطهرش با مراسم خاصی در گلزار شهدای نی‌ریز به خاک سپرده شد و جامعه اسلامی را از نبودنش غمگین و خانواده، مخصوصاً فرزندان را در سوگ جان سوزش بی‌تاب کرد.

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :