فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید بهمن پرآور

شهادت سرآغاز پایندگی است               نترسم زمرگی که خود زندگی است
سالکان طریقت و عارفان مست از می‌ناب عشق، شهادت را نزدیک‌ترین راه در رسیدن به مقصود یافتند و با حضور در آن میدان، پیمانه وصل را سر کشیدند. از این قبیله، شهیدی است دلاور که چهارم تیرماه سال ۱۳۴۷، در روستای تم‌شولی از توابع بخش آباده طشک نی‌ریز، میان خانواده‌ای خداپرست و باایمان دیده به جهان گشود؛ نام او را بهمن نهادند. دوران کودکی را در دامان طبیعت و در محیط آرام خانواده سپری کرد و باتربیت اسلامی آشنا شد. برای کسب معرفت، در مدرسه ابتدایی جهاد روستا ثبت‌نام کرد و در پشت میزهای درس گوش جان به معلم سپرد. پس از گذراندن دوره ابتدایی، برای ادامه تحصیل به شهرستان نی‌ریز مهاجرت کرد و در مدرسه راهنمایی شهید مصطفی خمینی (فضل نی‌ریزی) مشغول به تحصیل شد. پس از اتمام دوره سه‌ساله راهنمایی، به دلیل کهولت سن پدر و برای کمک به وی در تأمین مخارج زندگی، ترک تحصیل کرد و به روستا برگشت. در کنار خانواده به شغل کشاورزی پرداخت و جوشکاری را نیز فراگرفت.
ده بهار از عمر پربرکت او نگذشته بود که با بهار انقلاب اسلامی جانی دوباره یافت و مانند سایر دانش‌آموزان، همراه با خانواده، در برنامه‌ها و مراسم انقلاب شرکت کرد. عشق و علاقه فراوان به امام (ره) او را واله و شیدا کرده بود.
تجاوز دشمن به مرزهای کشور اسلامی ایران، قلب کوچک ولی مهربان او را رنجانده بود و علی‌رغم سن کم و نیاز شدید خانواده به وی در تلاش بود که به هر نحو ممکن در مبارزه با دشمن بعثی، او هم سهمی داشته باشد.
با تشکیل پایگاه مقاومت بسیج در روستای تم‌شولی، همه همت و توان خود را در همکاری و تثبیت این پایگاه بکار گرفت. فکر مبارزه با دشمن و شرکت در عرصه‌های نبرد، او را بر آن داشت تا نیاز خانواده و سایر مشکلات زندگی را به کناری نهد و در تاریخ ۱۳۶۴/۹/۱۲ از طریق پایگاه مقاومت بسیج به‌سوی جبهه‌ها روانه شود و با عضویت در گردان همیشه پیروز کمیل دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کند. دو ماه از حضور وی در منطقه و تلاش و فعالیت مستمرش می‌گذشت که به مرخصی ۴۸ ساعته و دیدار با خانواده آمد. در آن مدت کوتاه تمام گفتارش در خصوص جبهه و ایثار و فداکاری رزمندگان و شهادت خلاصه می‌شد. به خانواده می‌گفت: می‌خواهد دوران مقدس خدمت سربازی را در جمع کمیلیان و در مناطق نبرد سپری کند. هنوز خستگی را از تن بیرون نکرده بود که فرزند چهارماهه‌اش را در آغوش کشید و برای آخرین بار او را بوسید و به‌عنوان امانت به خانواده‌اش سپرد و راهی جبهه شد. در اواخر مأموریت سه‌ماهه خود، به‌عنوان غواص در عملیات پیروز والفجر ۸ ـ آزادسازی شهر فاو عراق ـ شرکت کرد. در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ به همراه عده‌ای دیگر از هم‌رزمانش به‌صف روبهان دون‌صفت بعثی هجوم برد و با آنان به نبردی مردانه پرداخت. در میان دود و خاک برخاسته در میدان نبرد، پیکر گلگونش در میان رمل‌های آغشته به خون شقایق‌های پرپر شده از دیده‌ها پنهان شد و دیگر چشمی او را ندید و گوشی از او خبری نشنید.
روحش شاد و یادش گرامی باد



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :