فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید حسن لاریزاده

حتماً تجربه کرده‌ای که دل‌تنگی و انتظار تکراری نمی‌شود. هر بار که دل می‌گیرد و هوایی می‌شود، مثل این است که برای اولین بار محبت و عشق را به تجربه گذاشته‌ای و یادی از او می‌کنی!
آری! یادی از حسن لاری زاده می‌کنیم که ۱۷ /۱۰ /۱۳۴۴ در شهرستان شهیدپرور نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین و عاشق ائمه اطهار (ع) قدم به عرصه هستی نهاد. در دامن‌پاک مادر و هدایت و حمایت بی‌دریغ پدر، گام‌های زندگی را یکی پس از دیگری برداشت و کم‌کم رشد کرد و بزرگ شد. آنگاه‌که قدرت آموختن در او بروز کرد برای کسب علم و دانش راهی مدرسه شد. دوره ابتدایی را در دبستان فرهمندی با برخورداری از استعدادی فراوان و در میان تحسین مربیان مدرسه،‌ به پایان برد. سپس دوره راهنمایی را در مدرسه بزرگی نی‌ریز آغاز و با موفقیت طی کرد. در ادامه تحصیل وارد دبیرستان امام خمینی (ره) نی‌ریز شد و با جدیت تمام مدرک پایان دوره متوسطه را کسب کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنا بر احساس وظیفه‌ای که می‌کرد، در انجمن اسلامی دبیرستان حضور پیدا کرد. حسن، خبرنگاری مجله امید انقلاب را به عهده گرفته بود و باپشتکار فراوان آن را انجام می‌داد. خلق‌وخوی خوب و گشاده‌رویی‌اش باعث شده بود تا دیگران برای رفاقت با وی از همدیگر سبقت بگیرند و به آن افتخار کنند. با همکاری دوستان هنرمند خود، گروه هنری شهدای نی‌ریز را پایه‌ریزی کرد و نمایشنامه‌های زیبا و جالبی را به روی صحنه برد. در طول جنگ تحمیلی تا زمان حیات ظاهری و دنیوی، با نهادهای انقلابی همچون: بنیاد شهید و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری بسیار صمیمانه‌ای داشت و بیشتر اوقات خود را صرف امور فرهنگی در این نهادها می‌کرد. انصافاً هنرمندی صادق، چیره‌دست و ماهر بود زیرا که آثار هنری او از جان پر رمز و رازش حکایت می‌کرد؛ اما همه این‌ها، او را قانع و سیراب نمی‌کرد، لذا عازم جبهه شد و به جمع مستان کمیلی پیوست. اولین بار در شهریورماه سال ۱۳۶۱ به جبهه مشرف شد. بعدازآن در طول مهروموم‌های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴، درمجموع شش مرتبه دیگر به جبهه اعزام شد و بر دنیایی نبودن روح بزرگش صحه گذاشت.
خاطره‌ای که در هر بار اعزام شدن و به جبهه رفتن او مشترک بود، این است که: هر بار بعد از پایان مدت اعزام، ایشان از تسویه‌حساب خودداری می‌کرد. فقط یک‌بار اقدام به تسویه‌حساب می‌نماید، امّا وجه دریافتی را صرف دعوت گروه زیادی از هم‌رزمان خود به شام در منزل می‌کند. این نمودی دیگر است از بی‌ارزش بودن این دنیای خاکی برای آن عزیز سفرکرده. سرانجام ۲۷ /۱۱ /۱۳۶۴ در جاده فاو ـ ام‌القصر، در عملیات والفجر ۸ شرکت کرد و بی‌باک و جسور جنگید. ناگهان با اصابت تیری روح بلندش به پرواز درآمد و شاهد سیمین‌ساق شربت شیرین شهادت را در پیمانه‌اش ریخت. جسم زیبای او دوازده سال میهمان شقایق‌های پرپر کربلایی شد و ما خاکیان را از وجود افلاکی خود محروم ساخت؛ اما به همت جویندگان نور دوباره نشانی از او پیدا شد و بعدازآن انتظاری طولانی به زادگاهش برگشت و در گلزار شهدای نی‌ریز، کنار هم‌رزمان منتظر خود آرام گرفت.
روحش شاد و نامش جاودان



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :