فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید حمید شعبانپور

رمز بقا را در شهادت می‌دانست و عاشقی را از پروانه آموخته بود. این‌گونه بود که در طواف شمع، بال‌های خود را سوخته و خاکستر می‌پسندید. حمید شعبانپور، ۱۳۴۱/۱۰/۱۴ در شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای ساده و مذهبی با تولد خود شور و شادی را به ارمغان آورد. در دامن مادر آرام گرفت و با قطرات پاک شیر وی عشق به خاندان نبوت (ص) در روح و جانش شعله کشید. آنگاه همراه پدر در مساجد و مجالس دینی رفت و با احکام نورانی اسلام آشنا شد. حمید، تحصیلات ابتدایی را در مدرسه فرهمندی و دوره راهنمایی را در مدرسه فضل بن حاتم نی‌ریز با موفقیت به پایان رسانید. سپس در دبیرستان شعله نی‌ریزی به کسب علم و دانش پرداخت و موفق به اخذ مدرک پایان دوره متوسطه (دیپلم) در رشته ریاضی فیزیک شد. آن دوران مصادف بود با اوج‌گیری نهضت اسلامی ایران و خیزش مردمی علیه بیداد ستم‌شاهی پهلوی. حمید، در راهپیمایی‌ها و تظاهرات مردمی، همراه با دیگر جوانان حضوری فعال داشت. او پس از دوران دبیرستان وارد مرکز تربیت‌معلم شیراز شد و پس از فارغ‌التحصیل شدن و اخذ مدرک کاردانی ریاضی (فوق‌دیپلم)، به‌عنوان دبیر ریاضی، در شهرستان یاسوج مشغول به خدمت شد. مدت دو سال در مناطق محروم این شهرستان ازجمله روستای سپیدار به تعلیم جوانان بویراحمدی مشغول بود. حمید، آن‌قدر با نوجوانان و جوانان آن خطه صمیمی و مهربان بود که دانش‌آموزان در ایام تابستان و تعطیلات نوروز، برای او نامه می‌نوشتند و آن نامه‌ها سراسر پر از مهر و شادی و نشاط بود. بسیار خوش‌رو و خوش‌برخورد بود و چهره‌ای بشاش، خندان و بانشاط داشت. اگر غمی داشت در چهره‌اش نمایان نمی‌شد، دوست نداشت با افراد غمگین برخورد کند. هر بار که به جبهه می‌رفت، خیلی آرام و مؤدبانه از پدر و مادر اجازه می‌گرفت و راهی می‌شد. اولین بار ۱۳۶۱/۵/۱۴ به مدت سه ماه به جبهه اعزام شد و در منطقه پاسگاه زید، به دفاع از میهن اسلامی پرداخت. پس از مراجعت برای بار دوم در تاریخ ۱۳۶۳/۳/۱۷ به جبهه اعزام شد و در آموزش سخت هلی برن در منطقه اصفهان شرکت کرد، اما پس‌ازآنکه عملیات لغو گردید به منزل مراجعت نمود. ۱۳۶۴/۱/۱۹ مجدداً عازم جبهه شد و دوره غواصی را در کرمان و بوشهر گذراند و تا زمان شهادت در گردان کمیل ماند. هم‌سنگران حمید گفته‌اند: حمید در آن روزها حالتی کاملاً معنوی و بریده از دنیا داشت. آرام و متفکر بود و در شب عملیات والفجر ۸ جزء گروه غواصان مسئولیت عبور از اروندرود را به عهده داشت. او با عزمی راسخ به اروند وارد شد و از اولین گروه ده ‌نفره‌ای بود که خود را به آن‌سوی اروند رساندند. فردای آن روز در حالی وارد صحنه نبرد شد که حتی کفش و جورابش را در باتلاق‌های اروند بجا گذاشته بود. یکی از هم‌سنگرانش می‌گوید: هنگامی‌که گردان کمیل در عملیات جاده فاو ـ ام‌القصر به محاصره دشمن درآمد، حمید تا آخرین لحظات به مبارزه ادامه داد تا اینکه مهمات آن‌ها تمام شد و بعثی‌های خون‌خوار، با نارنجک و آرپی‌جی به آن‌ها حمله‌ور شدند. در نبردی نابرابر با دشمن پلید، قامت سرو گونه حمید مظلومانه به خاک افتاد و رمل‌های تشنه دشت با خون او رنگین شد. سروش شهادت در صبحگاه ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ به سراغ او آمد و مژده پایان آمدن دوران فراق و رسیدن ایام وصل را داد. پیکر پاک و مطهر او یازده سال در دیار غربت باقی ماند و درنهایت ۱۳۷۵/۸/۶ به همت جویندگان نور، به زادگاهش بازگشت و در گلزار شهدای نی‌ریز در کنار سایر هم‌رزمان شهیدش به خاک سپرده شد.
روحش شاد و نامش جاودان



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :