نوشتهها
شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید ذوالفقار بیات
ذوالفقار، ۱۳۴۵/۱۲/۶ زندگی ساده و بیآلایش خود را میان خانوادهای ساده و متدین در محیط روستای پر از صمیمیت و مهربانی چاه گز بخش آباده طشک از توابع نیریز آغاز کرد. درس مهربانی و وفاداری را در دامن مادر مهربان و دلسوز و نوعدوستی را در کنار پدر فراگرفت. هفتساله بود که برای کسب علم به مدرسه رفت. دوره ابتدایی را در دبستان شهید جلالی چاه گز با موفقیت پشت سر گذاشت. برای ادامه تحصیل به نیریز مهاجرت کرد و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مصطفی خمینی با نمرات عالی به پایان برد. سپس وارد دبیرستان شهید مظلوم بهشتی شد و سال اول را با موفقیت گذراند. سال دوم متوسطه بود که از سبعیت دشمن در آزار و اذیت هموطنان خود به تنگ آمد. تصمیم گرفت با دشمن بعثی مبارزه کند و برای پاسداری از دین، شرف و ناموس بهسوی جبهه روانه شد. سه ماه از عمر پربرکت خود را در جبهه به نبرد با کفر صدامی پرداخت. سپس به سنگر کلاس و درس برگشت و با جدیت دروس عقبمانده خود را جبران کرد. شهید بیات به ورزش نیز علاقه داشت، به همین منظور در باشگاه والفجر نیریز ثبتنام کرد و به عضویت آن درآمد. در مدت تحصیل، طرح کادر را در بیمارستان شهدای نیریز گذراند. در همانجا فنون امدادگری برای خدمات به مجروحین را فراگرفت. در کنار کارهای روزانه، به نماز و سایر عبادات اهمیت زیادی قائل میشد و لحظهای از ادای فریضه نماز غافل نمیشد. فردی مؤمن، متقی، متواضع، صابر و متین بود. هنگام اعزام به جبهه، بهقدری خوشحال بود که به خانوادهاش روحیه و به مادرش دلداری میداد.
در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۹ برای بار دوم عازم جبهه شد و توفیق شرکت در عملیات والفجر ۸ را پیدا کرد. در این عملیات غرورآفرین همراه دیگر همرزمانش حماسه آفرید. به همت آنان شهر بندری فاو که از مناطق عمده پشتیبانیکننده نیروهای بعثی بود، به تصرف رزمندگان مسلمان درآمد و پیروزیهای چشمگیر دیگری برای ملت ایران به ارمغان آوردند. آنگاه شامگاه ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ در مرحله دیگری از عملیات به محاصره دشمن درآمدند. درنبردی تنبهتن مبارزه را پی گرفتند و در همین عملیات بود که شهید بیات بهتنهایی هشت نفر از بعثیان را به هلاکت رساند. ناگهان تیر دشمن زبانش را به کام دوخت تا دیگر فریاد اللهاکبر آ و را نشنود و تیر دیگری قلب مهربان او را نشانه گرفت تا تپشهای عاشقانه آن را نبیند. ناگهان در میان آن معرکه هولانگیز قامت چون نیلوفرش به خون نشست و در زیر چرخهای ادوات زرهی از دیدگان همرزمان خود برای همیشه ناپدید شد. جویندگان هرچه به دنبال او گشتند، کمتر از او یافتند. چشمانتظاران نیز در انتظار آمدنش چشم بر در دوختند و در فراق وی سوختند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید ذوالفقار بیات
- شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید خلیل احمدی
- زندگینامه جانباز منصور حاجی زاده
- شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید غلامرضا ماجدی
بیشتر »