دانشنامه نی‌ریز و دفاع مقدس

نوشته‌ها

در سومین روز از اردیبهشت سال ۱۳۴۷، همان زمان که دست‌های بخشنده آسمان، زمین را با بارش باران‌های بهاری سرسبز و پرطراوت کرده بود، میان خانواده‌ای مذهبی در روستای ایج از توابع شهرستان استهبان، کودکی چشم به هستی گشود که زندگی را برای پدر و مادر سبزتر کرد. نام او را سعید نهادند و به تربیت او پرداختند. هنوز چند صباحی از نوازش دست‌های پرمهر مادر بر سر سعید نمی‌گذشت که آن دست‌ها با مرگ مادر سرد شدند وزندگی را برای وی سخت و سردتر کردند. درگیری‌های روزمره پدر باکار باعث شد تا عمه مهربان، زحمت پرورش سعید کوچک را به عهده بگیرد. با حمایت بی‌دریغ عمه‌اش دوره ابتدایی را در دبستان فیض استهبان آغاز و با موفقیت طی نمود. در همین ایام بود که به همراه پدر و سایر اعضای خانواده به مسجد رفت و با این مکان مقدس آشنا شد. سعید دوره راهنمایی را در مدرسه شهید فقیهی استهبان طی کرد و دوره متوسطه را در دبیرستان مغربی استهبان آغاز کرد. وی نماز را بهترین راه دررسیدن به معنویات می‌دانست و تلاش می‌کرد دوستان خود را نیز در مسیر مسجد و برگزاری نمازهای پر محتوی و آگاهی‌بخش همراه سازد. ناامنی مرزهای جمهوری اسلامی ایران به‌وسیله دشمن‌فریب خورده را برنتافت و تصمیم گرفت در سال سوم دبیرستان، سنگر مدرسه را رها کند و در اردوی عاشقان حق و دین‌مداران حسینی (ع) مذهب وارد شود. به ستاد اعزام نیرو رفت و همراه با خیل رزمندگان اسلام راهی مناطق نبرد شد. او که عشق به خدا تمام وجودش را فراگرفته بود، در دفاع از دین خدا، مقابل دشمن متجاوز ایستاد و سخت به مبارزه پرداخت. سرانجام در کنار رود خروشان اروند، در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۱ ـ عملیات والفجر ۸ ـ از خروش افتاد و شهد شیرین شهادت را نوشید و در کنار هزاران لاله در خون تپیده آرام گرفت. پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای شهرستان استهبان به خاک سپرده‌شده است.

روحش شاد و نامش جاودان

نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي: