نوشتهها
نحوه شهادت رادمردان شهید در این مرحله از عملیات والفجر هشت
با توجه به اینکه سقوط شهر فاو از نظر جهانی برای نظام سیاسی عراق بسیار سنگین تمام شده بود. فرماندهان عراقی تمام توان خود را به کار گرفتند تا بتوانند فاو را باز پس گیرند. امّا تدابیر و عملیاتهای آنها نتیجه نداده و موفق نشدند. لذا بسیار ناراحت بودند و در رویارویی تن به تن در صبح گاه ۲۷/۱۱/۱۳۶۴ بین آنان و نیروهای گردان کمیل، برخوردی بسیار وحشیانه با این رزمندگان مسلمان داشتند. متأسفانه بسیاری از نیروهای گروهانهای یک و دو گردان در عملیات به شهادت رسیده ویا مفقود الاثر شدند. فقط از شهرستان نیریز تعداد ۳۹ نفر در این مرحله شهید و مفقود الاثر شدند که اکثر آنها از نیروهای با تجربه گردان و از کسانی بودند که در پیروزی انقلاب اسلامی نقشی چشمگیر داشتند. در مورد چگونگی برخورد نیروهای عراقی با این عزیزان بشنوید از زبان شاهدان عینی این عملیات. آقای دکتر علیرضا قلمداد که اینگونه روایت میکند:
(۳-GHALAMDAD-۶)
ما پشت کانال آب سنگر گرفتیم. دشمن برای ما دیواری از آتش درست کرده بود. هیچکس نمی توانست سرش را بالا کند. حتی موقع نماز صبح در اطراف سنگرهای کوچک که دو نفر به حالت نشسته نماز میخواندیم، تیر به سنگر اصابت میکرد و خاکها را داخل سنگر می ریخت. شهید علیرضا رئوفی یکدستی و با شهامتی بینظیر تیراندازی میکرد. ناگهان مرا صدا زد، دیدم اسلحهاش گیر کرده، چون یکدست بیشتر نداشت، نمیتوانست اسلحه را باز کند. در حالیکه گیر اسلحه او را رفع میکردم؛ تیری به پایش اصابت کرد و زخمی شد. وضع خوب نبود. قرار شد از شهید کاتوزیان و شهید حبیب کردگاری که نزدیک ما بودند کسب تکلیف کنیم. من به صورت سینهخیز رفتم و صدایشان زدم، گفتم: حبیب، حبیب، در پاسخ گفت: توکلت علی الله، بروید، بایستید، هر چه شد، شد، ما ایستادهایم تا آخرش هم میایستیم. نزدیک صبح دیدیم که عراقیها از سمت راست و چپ ما وارد خاکریز شدند. نارنجک میانداختند و جلو میآمدند. من با چشم خود دیدم که بچهها با آنان دست به یقه شده و به جنگ تن به تن پرداختند. عراقیها با گلوله آرپیجی به سر بچهها میکوبیدند و آنها را به شهادت میرساندند. در آن لحظه تعدادی از مرغان هوائی از بالای سر ما در حال عبور و آواز خواندن بودند. شهید محمد حسین نیکمنش با دیدن آن صحنه رو به بچهها کرده و گفت: بچه ها آنقدر ما مظلومگیر کردهایم که مرغان هوایی هم برای ما ناله سر دادهاند. همه جا را گرد و غبار و دود باروت گرفته بود، عراقیها داشتند بطرف ما میآمدند. شهید محمد حسین نیک منش دو نفر از آنها را هدف قرار داده و به هلاکت رساند. در همین لحظه شهید نیکمنش نیز از ناحیه گردن مورد اصابت قرار گرفت و به شهادت رسید. عراقیها به ما رسیدند. من و شهید علیرضا رئوفی را با هم گرفتند. یکمرتبه دیدم شهید علیرضا (حمید) رئوفی روی پای من افتاد. بدون آنکه صدای تیر بیاید. متوجه شدم با سر نیزه او را به شهادت رساندند. ما را به طرف کانال آب بردند. در ابتدا فکر میکردیم میخواهند ما را در آب خفه کنند، امّا دیدیم که ارتفاع آب تا زا نو هایمان بیشتر نیست.
و آقای علیرضا هائم میگوید:
وقتی که در اردوگاه اسرا بودیم، برخی از اسرای دیگر هم گفتند: که بچهها را زنده، زنده بوسیله گلوله آرپیجی، آنهم نه بصورت شلیک، بلکه با فرود آوردن ضربه، به شهادت رساندند.
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
-
* هیچ موردی پیدا نشد...