نوشتهها
شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید حبیب کردگاری
حبیب یکی از سه کبوتر عاشقی بود که از خانواده کردگاری عزم پرواز نمود و دلهای زیادی در فراقش بیقرار شدند. آن روز که جان را با محبوب سودا کرد، آلالههای باغ شهادت به استقبالاش آمدند و سرود مهربانی و غزل عشق را با او همنوا خواندند. حبیب در یکی از روزهای گرم تابستان ـ ۱/۵/۱۳۳۶ـ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای مذهبی و عاشقِ خدا و ائمه اطهار(ع) با اولین گریههای خود، آهنگ شادی و طراوت سبز حیات را سرود. با طنین زیبای اذان و اقامه در گوش وی، پدر، راه هدایت و سعادت را به او نشان داد و مادر با قطرات پاک شیر خود، محبت حسین(ع) را در رگ و ریشهاش جاری ساخت. کودکی را با شور و نشاط پشت سر گذاشت. آن زمان که خود را شناخت، از متانت خاصی برخوردار بود. کمتر لب به سخن میگشود و بیشتر شنونده بود. عشق به عبادت، معرفت الهی و شناخت اسلام، سراسر وجودش را احاطه کرده بود. صوت زیبای قرآناش هنوز هم در گوشه گوشه خانه به گوش میرسد و آرامبخش روح و جان خانواده است. حبیب ارزش خاصی برای خانواده قائل بود و زندگی مختصر و مفیدش را بیشتر در راه رضای خدا صرف کرد.
دوران تحصیل را در زادگاهش از دبستان فرهنگ اسلامی آغاز کرد، سپس با آگاهی کامل قدم به محیط دبیرستان گذاشت و در دبیرستان شهید بهشتی(شعله) مشغول به تحصیل شد. از کلاس سوم دبیرستان، بر اساس علاقهای که به شغل معلمی داشت، راهی دانشسرای مقدماتی جهرم شد. در پایان تحصیلات دانشسرا، برای گذراندن خدمت سربازی عازم گرگان شد و به دلیل بیعلاقه بودن نسبت به خدمت در ارتش طاغوت، با اخذ معافیت پزشکی، به زادگاهش بازگشت. در سالهای قبل از انقلاب، همدوش با همرزمان خود، اولین حرکتهای انقلابی شهر را بوجود آورد. با شرکت در جلساتی که در زمان اختناق طاغوتی تشکیل میشد، با انقلابیون همنوا شد و در این رابطه همواره مورد خشم جلادان رژیم پهلوی بود. چندین بار دستگیر شد و به زندان افتاد. با پیروزی انقلاب اسلامی و گشوده شدن در سیاهچالهای رژیم منحوس سلطنتی، از بند رهایی یافت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دنبال تلاش بیوقفه در سنگر درس، در شجره طیبه بسیج ثبت نام کرد و فعالیتهای فرهنگی و نظامی خود را آغاز نمود. از همین مدرسه بود که به ندای امام و مقتدای خود لبیک گفت و برای دفاع از ارکان انقلاب اسلامی که توسط دشمن فریب خورده، تهدید میشد، عازم جبهه شد.
از خاطرات اعزام او، خانواده کردگاری چنین میگویند:
«در اعزامهای آخر، روح بلند و متعالی او هرگز نمیگذاشت در اعزامهای گروهی که با بدرقه پرشکوه مردمی، رزمندگان راهی جبهه میشدند،حضور یابد. حبیب بدون سر و صدا و تبلیغ، راهی جبهه میشد. وقتی از او گله میکردیم و از رفتارش توضیح میخواستیم، با چهرهای بشاش و لبهای پرخنده، میگفت: راستش هر بار که با شما خداحافظی میکنم، دوباره سالم و سرحال به پیش شما بر میگردم، در حالیکه هربار تعدادی از دوستان خوبم را از دست میدهم و آنها گوی سبقت را در شهادت از من میربایند. تحمل این مصیبت برایم خیلی سخت است، اینکه آنها شهید شوند و من مانده باشم.» وی در مدت عمر کوتاه و پر برکت خود، در عملیاتهای زیادی شرکت کرد، مانند: عملیات آزادسازی بستان (طریق القدس)، والفجر مقدماتی، خیبر، فتحالمبین، شکست حصرآبادان، آزادی خرمشهر. والفجر ۸ آخرین صحنه نبردی بود که در آن حضور داشت. در عملیاتهای مختلف، فرماندهی گروهان را به عهده داشت و از موسسین گردان همیشه پیروز کمیل بود. پس از تشکیل گردان بطور مداوم در جبهه حضور داشت و معاونت ستادی گردان را عهدهدار بود. همسنگرانش در آخرین عملیات، وی را چنین یافتند:
شب عملیات، در آخرین دقایق و قبل از شروع عملیات، با صدای گرم و دلنشین، قرآن تلاوت میکرد و دوستانش را با فضای معنوی مأنوس میساخت.
حبیب در خانوادهای میزیست که همگی در راه دفاع از شرف و ناموس خود جانفشانی میکردند. برادران وی، شهیدان محمدحسین و محمدرضا و پدر پیر و رزمنده او در راه اسلام در جبهههای نبرد حضور یافتند. حضور حبیب در جبهه، زمانی مداومت یافت که به گردان کمیل پیوست، یعنی از زمان تشکیل این گردان، و بعد از مدتی به سمت معاون ستادی گردان کمیل منصوب شد. وی در عملیات والفجر ۸ در جاده فاو ـ امالقصر ـ۲۷/۱۱/۱۳۶۴ـ از جمله رزمندگانی بود که به محاصره دشمن درآمدند و با سبعیت دشمن، مظلومانه قامت سروشان به خاک افتاد و عاشقانه احرام خون بستند. حبیب نیز همچون سایر همرزمانش، دوازده سال خانواده را در دیدن نشانی از پیکر پاک و مطهرش چشم انتظار گذاشت و در نهایت ۱۶/۷/۱۳۷۶ با همت جویندگان نور به زادگاهش بازگشت و در گلزار شهدای شهر نیریز در کنار همرزمانش آرام گرفت.
روحش شاد و نامش جاودان
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید حبیب کردگاری
- شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید محمدحسین کردگاری
- زندگینامه جانباز غلامرضا نصرتی
- شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید غلامرضا کاتوزیان
بیشتر »