فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید محمد حسین نیک منش

۱۳۴۶/۸/۱۸، هم‌زمان با روز میلاد حسین بن علی (ع)، عصاره نبوت و یادگار ولایت، روز طلوع نور الهی، از خانواده مذهبی نیک منش، غنچه وجود فرزندی در آن روز شکفته شد. باغبانان آن غنچه زیبا در پرورش و نگهداری‌اش کمال کوشش و دقت را بکار بردند. دو سال را در کودکستان سپری کرد سپس وارد دبستان فرهمندی شد و دوره پنج‌ساله ابتدائی را با موفقیت به پایان برد. سه سال دوره راهنمایی را هم در مدرسه ولی‌عصر (عج) طی کرد. در حین خواندن درس، در جبهه و راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و دمی آسوده نمی‌زیست. روزبه‌روز آتش عشق به الله در وجود او شعله‌ورتر می‌گشت. دوره متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی (شعله) ثبت‌نام نمود، ولی در جبهه‌ها به سر می‌برد و در وقت امتحانات می‌آمد و امتحان می‌داد و دوباره عازم می‌شد. کوشش درراه خدا و شرکت در جبهه، در جهت براندازی بنیادهای کفر، نفاق و استبداد را مقدم بر درس، مدرسه و کارهای دیگر می‌دانست. از زمان پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، حسین عزیز در پایگاه مقاومت مسجد جامع مهدی (عج) فعالیت می‌کرد و به‌نوبت اگر در جبهه نبود به پاسداری مشغول بود. نمازهایش طولانی بود و همیشه سوره‌های مختلف را در رکعت‌های اول نماز می‌خواند. آثار قرب الی الله در سیمای نورانی‌اش هویدا بود. متکی به خدا بود و قدرت او را از همه‌چیز برتر می‌دانست. نماز را با خضوع و خشوع و عشق به خداوند به‌جای می‌آورد. حسین نزدیک به پنج سال جبهه‌ها را قبله‌گاه خود قرار داده بود. آری! اسطوره‌ها می‌روند تا عیاری باشند برای اسطوره شدن دیگران، سپیده و نور می‌روند تا قلب سیاه‌دلان را روشنایی بخشند و حماسه‌ای دیگر بیافرینند، حماسه‌ای که متبلور و متکامل کننده اندیشه‌ها و ارزش‌ها گردد. محمدحسین نیک منش در تاریخ ۱۳۶۱/۶/۲۰ برای اولین بار عازم جبهه‌های نبرد شد و درمجموع ۵ بار اعزام گردید. یکی از هم‌سنگرانش نقل کرده است: یک‌شب به‌اتفاق چند تن از رزمندگان تصمیم گرفتیم عبادت کردن محمدحسین را مشاهده کنیم، دیدیم ساعت ۲ الی ۳ که همه خواب بودند بلند شد وضو گرفت، ما که به‌طور غیر محسوس او را تعقیب می‌کردیم، مشاهده نمودیم؛ وارد قبری شد که قبلاً آماده کرده بود و به عبادت مشغول شد. پس‌ازآن که به جایگاه برگشتیم، با تعجب دیدیم در موقع اذان صبح حسین در صف نماز جماعت ایستاده است. مادرش نیز می‌گوید: یک‌شب قبل از اعزام باوجود سن کم، ساعت ۳ بعد از نیمه‌شب دیدم که محمدحسین در بستر خواب نیست. وقتی پی او رفتم، متوجه شدم در یک اتاق سرد و بدون فرش مشغول خواندن نماز شب و راز و نیاز باخداست. در مقابل بهت نگاه مادر به وی گفت: مادر می‌خواهم به جبهه بروم، چراکه عبادت جبهه ریا نیست و بهتر ازاینجا است. آری! محمدحسین حماسه آفرید، حماسه‌ای در اوج مظلومیت که خیال‌های پوچ جنایتکاران را نقش بر آب نمود، حماسه‌ای که با جوهر خون خود در صفحه تاریخ نگاشت. محمدحسین، عاشق شهادت بود و بالاخره در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ در عملیات والفجر ۸ درحالی‌که به محاصره دشمن درآمده بود، درنبردی نابرابر و تن‌به‌تن، مظلومانه به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از ۱۴ سال پنهان بودن از دید ما خاکیان، توسط جویندگان نور پیدا و در گلزار شهدای نی‌ریز به خاک سپرده شد.

روحش شاد و نامش جاودان



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :