نوشتهها
شهدا سال ۶۴ -وصیتنامه شهید محمدرضا مبین
بسمالله الرحمن الرحیم
ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدمنا۱
سلام بر رسولالله، سلام بر شیر بیشه شجاعت علی(ع)، سلام بر حسین(ع) و سلام بر مهدی(عج) و نایب برحقش، روح خدا.
اکنونکه وصیتنامه خود را مینویسم، نمیدانم چه بنویسم و چه بگویم! چون خدایا! تو خود از دل هر بندهای آگاه هستی و تو بندهات را خوب میشناسی. من خود را لایق نمیدانم که بنام یک رزمنده بنشینم و وصیتنامه بنویسم. ولی خوب، خدایا! تو رئوف هستی و مهربان. از تو میخواهم بهحق آن خونی که هنوز جوشش آن است که این جوانان را به شورش انداخته و مانند یاران خود امام حسین(ع) عاشقانه بهسوی تو میآیند، تویی که همهچیز هستی و هر چه بخواهی میکنی و جز تو نیست و هیچ کاری جز به اراده تو نیست. از تو میخواهم به عزت و جلالت، مرا هر آنچه دوست داری قرار بده. خدایا! تو خود میدانی که جز برای رضای تو و برای یاری دین تو به جبهه نیامدم. از تو میخواهم که از این بنده حقیر و ضعیف، این قدم ناچیز را قبول کنی. امروز وظیفه تکتک افراد است که راه شهدا را پر رهرو کنند، چون اگر کسی بخواهد بگوید من راه شهدا را ادامه میدهم ولی خدا نخواهد، نمیتواند. ای خواهران و برادران! بیایید حسینی بشویم. بیایید لذات زودگذر را کنار بگذارید. به خدا پشیمان میشویم، ولی زمانی که کار از کار گذشته. تا دیر نشده قدم در صراط حق بگذارید و از دنیای فانی و بیارزش دست بکشید که هر چه از عمر بگذرد گناهان بیشتر میشود، دوستیهای دنیا بیشتر میشود. برای خدا بنشینید و فکر کنید، ببینید روزانه چه میکنید، چه اعمال خیری را پشت سر گذاشته، جلوی پیغمبر(ص) چه خواهید گفت.
آیا زمان آن نرسیده که فرزند رسول خدا(ص) را یاری کنید؟ شمارا به خدا امام را تنها نگذارید. او بهترین نعمت است که در این زمان خداوند برای ما آورد. اسلام را زنده کرد و با یاری شما یاوری باید تا ظهور مهدی موعود(عج) ادامه داشته باشد. از تمامی کسانی که با آنها در رابطه بودم، میخواهم که مرا حلال کنند. اگر خدایناکرده ناراحتی از این حقیر دیدهاند، بهخصوص قوموخویشان، مرا حلال کنند. شما ای پدر و مادر زحمتکش عزیزم! نمیدانم چگونه از شما حلالبودی بطلبم. چون هیچوقت نشد که با شما خوشرفتاری کنم و به حرفتان باشم. شمارا به خدا از من راضی شوید و مرا ببخشید و از خداوند بخواهید که این هدیه ناقابل که همان امانت خودش بوده، از شما قبول کند. من از خدا برای شما صبر و اجر نیکو میخواهم. توای خواهر مهربانم! از تو میخواهم که پدر و مادرم را تسکین قلبی باشی و جلوی آنها زیاد خودت را ناراحت نکن و هرگاه ناراحت شدند، آنها را به صبر دعوت کن و به یاد زهرا(س) و زینب(س) دخترش که چه خونجگر کشید بیندازشان و تا آنجا که میتوانی بر سر خانوادهات برو، آخر این دوره کوتاه زندگی میگذرد، باشد برای خدا تحملکن. خواهش من از تو حجاب تو است. توای همسرم! میدانم که برای تو بیش از هر کس سختتر است، ولی من مطمئن هستم که تو از هرکسی صابرتر و مقاومتر هستی. این را بدان که هرچه از پیش خدا بیاید، نباید بر آن ناراحت بود، بلکه باید خوشحال شد. اکثر ناراحتیها براثر دوستیهای دنیاست، فکر کن که انسان چند سالی هم باهم زندگی کرد ولی آخر چه، تو خود میدانی که موقعیت حساستر از این وقت نیست. زمانی است که همه جوانهای ما باید حنظله بشوند و دین خدا را یاری کنند. از خدا برای شما طلب صبر و مغفرت میکنم و میخواهم که حتماً ازدواج کنی. اگر این را ترک کنی خلاف سنت عمل کردهای و خدادوست ندارد که همیشه همینطور بمانی. مرا ببخش که نتوانستم برای تو شوهر خوبی باشم. اگر خدا فرزند به تو عطا کرد، نام او را محمدرضا بگذار و زندگی ائمه(ع) را به او بیاموز و از بیپدری آن ناراحت نباش، بگو مگر پیغمبر(ص) که به دنیا آمد، پدر داشت؟ یعنی به یاد پیامبر (ص) و ائمه (ع) باشید تا ناراحتیهای آنها را درک کنید و دیگر ناراحتیهای خودتان را ناراحتی ندانید. در حفظ حجاب مانند قبل کوشاتر باش و در دعاهایت امام و رزمندگان را فراموش نکن.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
۱۳۶۴/۱۱/۱۴ ساعت ۹:۳۰ شب
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۴ -وصیتنامه شهید محمدرضا مبین
- شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید محمدرضا مبین
- شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید محمدرضا امینی
- شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید احمد عابدین زاده
بیشتر »