فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۴ -وصیتنامه شهید مرتضی دیرمجال

بسم‌الله الرحمن الرحیم

یا ایها الذین آمنو اخذوا حذرکم، فانفروا ثبات اوانفروا جمیعاً.

ای اهل ایمان، سلاح جنگی برگیرید؛ آنگاه دسته‌دسته و یا همه به‌یکبار برای جهاد بیرون روید.

با سلام بر آقا امام زمان (عج) منجی عالم بشریت و نائب برحقش، امام امت، این اسوه تاریخ و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی. سلام بر تمامی شهدای به خون خفته صحراهای کربلای ایران. سلام بر تمامی رزمندگانی که از همه‌چیز خود گذشتند، همه‌چیز را طلاق دادند تا به ندای رهبر خود لبیک گفته باشند. سلام بر مردم شهیدپرور و قهرمان‌پرور ایران. چندکلمه‌ای را با این دست‌های پرگناه بر روی صفحه‌های سفید نگارش می‌کنم که شاید می‌توان گفت، وصیت‌نامه یک گنه‌کار و روسیاهی است که در لحظات آخر باخدای خود یک‌بار دیگر عهد و پیمان می‌بندد که تا آخرین قطره خون در برابر کفر جهانی دفاع خواهد کرد و نخواهد گذاشت که استکبار جهانی با خیال خامش، قصد تعدی به جمهوری اسلامی نماید.

ما فدا می‌شویم تا قرآن و اسلام جاوید بماند و کوردلان، کوته‌نظران و منافقین باید بدانند تا این ازخودگذشتگی‌ها در صفوف ملت دیده می‌شود در برابر این‌همه مردانگی، صفر می‌باشند و هیچ امید و آرزویی نمی‌توانند داشته باشند.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی (عج) حتی ظهور مهدی (عج)، خمینی را نگهدار.

اول از هر چیز از خدای بزرگ می‌خواهم که مرا ببخشد. خدا را شکر می‌کنم که یک‌بار دیگر به من توفیق داد تا بتوانم در کنار دیگر برادران در جبهه‌ها به نبرد بپردازم. من آگاهانه و آزادانه و با رضایت خانواده، پدر و مادرم به جبهه آمدم. هیچ زور و فشاری در کار نبوده [است.] از خدا می‌خواهم که به همه توفیق دهد تا درراه او و برای او و در خدمت اوباشیم. چون در آخرین لحظات به فکر نوشتن این چند کلمه بودم، ازنظر انشا و لغات بد هست، همگی باید ببخشند.

مادرم سلام، امیدوارم که خدا اجر اخروی به شما عطا فرماید. خوب می‌دانی که من با رضایت شما رفتم، پس در مرگ من گریه کم کن و دشمنان قرآن را با صبر و شکیبایی، ناامیدشان بگردان. چه افتخاری بزرگ‌تر از اینکه در یک جبهه سه فرزندت در کنار هم علیه کفار بعثی می‌جنگند. درود بر توای مادر، فرزندانی تربیت کردی که افتخار جامعه و اسلام [هستند] است. پدرم، نگران نباشید، اگر من فرزند خوبی برای خانواده نبودم، باید مرا ببخشید. توای همسرم! اگر من همسر خوبی نبودم و وظیفه همسری را ادا ننمودم، باید مرا ببخشید. توای خواهرم! زینب‌وار با صبر و شکیبایی، ثابت نمایید که واقعاً خواهران شهید هستید. همسرم از تو می‌خواهم که فرزندم، نور چشمم را چنان تربیت کنی که در آینده‌اش راه شهیدان را دنبال کند. شما دوستان و آشنایان و همکاران عزیز، می‌دانید من فردی مفید و لایق نبودم در این شهرستان، اما باید همگی شما مرا حلال کنید و ببخشید. التماس دعا

تاریخ نوشتن وصیت‌نامه ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ ساعت ۵:۱۷ بعدازظهر روز شنبه


والسلام ـ مرتضی دیر مجال



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :