فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید مرتضی مدلول

پرستوهای مهاجر در فصل کوچ آواز بهاری را زمزمه می‌کنند و از مرغان عشق می‌خواهند که در پرواز همراه و هم‌سفر آنان باشند. بیست و هشتم تیرماه ۱۳۴۶ یادآور تولد نوزادی است که با گریه‌های او کانون گرم خانواده پر از نور و شادی شد. پدر، به‌عنوان تبرک و تیمن، مقداری تربت پاک امام حسین (ع) را در کام او ریخت تا درس شهادت و آزاد زیستن را با اقتدا به سالار شهیدان در پیش گیرد. با صوت دل‌نشین خود اذان و اقامه را در گوش او زمزمه کرد و نام مرتضی را برای او انتخاب نمود تا از کودکی رضای خدا را بر هر چیز دیگر ارجح بداند و راه و رسم علی مرتضی را در زندگی نصب‌العین خود قرار دهد. مرتضی با چهره بشاش و زیبای خود در میان خانواده از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و آنان نیز در تربیت وی به آداب و سنن اسلامی دریغ نداشته و هر آنچه در توان داشتند باسخاوت بذل می‌کردند. آنگاه‌که گام‌هایش استوار شد کیف مدرسه را به دست گرفت و برای آموختن قدم به محیط دبستان گذاشت. دوره ابتدایی را در دبستان فرهمندی گذراند و راهنمایی را در مدرسه ولی‌عصر (عج) نی‌ریز با موفقیت پشت سر گذاشت. رازدار، پرتلاش، کم‌حرف و خنده‌رو بود. با ورود به دبیرستان شهید بهشتی به ورزش بدن‌سازی روی آورد و باعلاقه شدیدی که به این هنر داشت، چند بار قهرمان وزنه‌برداری شد. او نه‌تنها تن را قوی ساخته بود، بلکه روح خود را نیز الهی کرده و ازلحاظ اخلاقی نیز قهرمان بود. بزرگ‌ترها را احترام می‌کرد و با دوستانش برخوردی منطقی داشت. سعی می‌کرد با کم‌حرفی آن‌ها را نصیحت کند و به تفکر وادارد. قلبی سرشار از ایمان به خدا داشت و در اراده، مانند کوه استواربود و روح او بسان آینه پاک و مثل موج خروشان بود. کوهنوردی را به‌عنوان تفریح سالم انتخاب کرده بود و با تماشای کوه‌ها، درس استقامت و پایداری می‌آموخت و به عظمت الهی در آفرینش آن‌ها فکر می‌کرد. اوایل سال ۱۳۶۴ تصمیم گرفت که به یاری رزمندگان در جبهه‌های نور علیه ظلمت بشتابد. مدرسه و درس را در سال دوم دبیرستان، به‌قصد رفتن به جبهه رها کرد و عازم جبهه شد. بعد از ۴۵ روز به مرخصی آمد، در مدت مرخصی، اطرافیان نظاره‌گر حالت روحانی و معنویت آن شهید مظلوم بودند. در تشویق دیگران برای رفتن به جبهه و ثابت نمودن حقانیت اسلام تلاش می‌کرد و صادقانه به اهل‌بیت (ع) عشق می‌ورزید و عاشق امام بود. مرخصی‌اش که تمام شد باز به محیط الهی جبهه برگشت و این بار عاشقانه‌تر و دلباخته‌تر از پیش با کفار بعثی به مبارزه برخاست. به گفته خودش برای آمادگی خانواده‌اش به فراق او، از نوشتن نامه نیز خودداری می‌کرد تا آن‌ها را برای پذیرش شهادتش مهیا کند.

در عملیات قدس ۳ با رمز «یا جعفر صادق (ع)» ـ منطقه عملیاتی دهلران ـ شرکت کرد و در تاریخ ۱۳۶۴/۴/۲۰، رؤیای صادق او به حقیقت پیوست و در گرماگرم میدان نبرد و در میان آتش و دود، دشمن بال‌های او را خونین کرد. برای لقای دوست، همان‌گونه که در رؤیای شب قبل از عملیات دیده بود، با دو بال خونین به‌سوی او رهسپار شد. پیکر مطهرش در گلزار شهدای نی‌ریز به خاک سپرده‌شده است.

روحش شاد و یادش جاودان



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :