فهرست دانشنامه مشاهیر

نوشته‌ها

تنقیح المناظر لذوى الابصار و البصائر(اثر کمال الدین فارسی)

 از این اثر با عنوانِ تنقیح المناظر لاولى الابصار و البصائر نیز یاد کرده ‏اند . این کتاب که به گفته جورج سارتن، تفسیرى جامع و بدیع است ، مهمترین تألیف کمال الدین فارسى در مبحث نورشناسى است و تنقیح و شرحى است که به راهنمایى استادش قطب الدین شیرازى بر کتاب المناظر ابن هیثم نوشت.
     اصل این کتاب با عنوان «المناظر» از اقلیدس است. این اثر به عربى ترجمه شد، پس از آن در سده ۴ ه . ق. ابن هیثم، ابوعلى حسن بن حسن بصرى (متوفى حدود ۴۳۰ ه . ق.)، نورشناس، نجومى و ریاضیدان نامدار، آن را در هفت مقاله مرتب کرد.
     کمال الدین فارسى در مقدمه کتاب تنقیح المناظر لذوى الابصار و البصائر گفته است:
     «ثم انّى کنت برهه من الزمان مهتم النظر بتحقیق المناظر مشغوفا بتبیین کیفیه ادراک البصر للصور و خصوصا بالانعطاف لما کنت ارى المبصرات فى الماء و من وراء البلور على اشکال عجیبه تخالف مرآها بالاستقامه فى الهواء و قصور کتاب المناظر لاقلیدس عن بغیتى، و لمّا رأیت فى کلام بعض ائمه الحکمه عن غیر واحد منهم انّ الضوء یشرق من النیر على خطوط مستقیمه فاذا صادفت سطحا کسطح الماء انعکست عنه على زوایا مساویات لزوایا المضاده و نفذت فیه على سمت الاشراق علیه و انعطفت فیه على سمت الانعکاس عنه فحدثت من ذلک اربع زوایا هى زوایا الاستقامه و الانعکاس و النفوذ و الانعطاف کلّها متساویه و هذه صورته فتحیرت فى هذه الاحکام من أین مأخذها و ثبت على هذه المقدمه و تفرغت الیها مده فتفرعت عنها احکام فى الرؤیه بالانعطاف جلها تخالف المحسوس فزادت حیرتى فراجعت الحضره و حکیت القصه و ذکرت ایضا زعمهم ان رؤیه الکوکب عند الافق اعظم منها فى وسط السماء انما هى بسبب الانعطاف فکیف الطریق الى تحقیق ذلک و المباحث المورده لهذا المعنى فى کتب الهیئه غیر وافیه. فاقبل على اسعاف مقترحى و الاقبال یمده و التوفیق یسعده ففکر ساعه ثم تذکر انه قد کان رأى فى اوان صباه على انه فى ذلک الزمان کان من اکابر ایامه و مشیخه الانام فضلاً فشاخ فى شبیبته لاشیبه فى لمامه فى بعض خزائن الکتب بفارس کتابا منسوبا الى ابن الهیثم فى المناظر مجلدین کبیرین فقال لعل طلبتک ثم و على تناوله و لوکان منوطا بالثریا فلمّا شمر فى طلبه عن ساق العزم جزمت بنیل المراد اى جزم ...
     فبینما اتردد فى ارجاء الرجاء اذ وافق التقدیر فاصاب المرمى سهام عزائم السداد و حصل الکتاب بخط ابن هیثم من اقصى البلاد، ثم دعانى و ناولنیه فوجدت برد الیقین ممّا فیه مع ما لم احصه من الفوائد و اللطائف و الغرائب مستنده الى تجارب صحیحه و اعتبارات محرره بآلات هندسیه و رصدیه و قیاسات مؤلّفه من مقدمات صادقه و تحقیق منه ان المقدمه المذکوره فى الانعطاف انما هى نقل منهم قداکتسى لباس الانحراف لانهم لم یظفروا بالحق فیه و لم یعنوا بتحقیقها.
     و لمّا رایت علوالعلم فى نفسه لانه علم قوه من قوى النفس هى اشرف قواها الظاهره ان لم یکن من جمیع الوجوه فمن اکثرها و متانه الکلام و وفور المسائل و کثره اللطائف جدیرا بان یکون عین فروع التعلیم بل انسانها القیت علیه شراشرى و کددت علیه خاطرى الى ان اتیت على اکثره مستفیدا من الارآء العالیه المشرقه زیدت علاء و لما حصلت المرام و رأیت الطلاب یتبرمون بطول الکلام و کان کلام هذا الکتاب طویل الذیول متجاوزا حد الطول وددت ان یتداول بین الاذکیاء فاستجزت الحضره فى اختصاره فرسم انى منذزمان عازم على تنقیح کتابِ ابلوینوس فى المخروطات و جمعت لذلک من التألیفات العربیّه و الفوائد الهندسیه ما عسى ان لایجتمع لاحد و الآن قد انضاف الى ذلک انبعاث الهمه على تنقیح هذا الکتاب و لایسعنى التفرغ الیهما لاشتغالى بشرح الکلیات من کتاب القانون فى الطب و فیه شغل عن جمیع المهام لما امتد الیه اعناق الطلب من افاضل الانام و اکابر الایام، لکنى ارشدک الى ذینک ارشادا تنال به قره عینک ثم اشار الى ماسنح للرأى المنیر فیهما. فامتثلت المرسوم فى هذا الکتاب اولا و اختصرته اختصارا لایفوته شئ من فوائده ... و ربّما اتیت فى اثناء الکلام بما یبین المشکل منه او یناسب ان یکون تماما او وجها اخصر مما ذکره او ایرادا على ما قاله.
     و اما هذا فبعد طول تأمل و کثره بحث و تقلیب للکلام ظهر البطن ثم عرضت على الارآء المشرقه و مع ذلک فلیراد مستفید ماثل بین یدى المفید معترف بانه ان اصاب فممّا تزوده من فضل نعمائه و ان اخطأ فمن فکره الفاتر و قصده القاصر فان الرجل اجل من ان ینظر الیه من فوق ... و فى نیتى انه اذا تمّ و انما ذلک بتوفیق اللّه سبحانه ان اسمیه تنقیح المناظر لذوى الابصار و البصائر و ان اذیله ایضا بمقاله فى قوس قزح و الهاله لکون البحث عنهما مبنیا على مباحث هذا الکتاب کلّ البناء. و لما کان کلامه فى کل فصل و ان کان یتوجه نحو مقاصد متمیزه مرسلا ارسال قصه لایتمیز فیها اول عن آخر رأیت ان ارقم کل مسئله بقصد تحریرها برقم عددها لیمیزها عماعداها فیصیرها مباحث محدوده و مقاصد معدوده کما هو معهود من کتب التعلیم و مالم یکن منها فترجمتها بما یناسبها کتمثیل و حاصل و تنبیه و غیر ذلک و ربّما کان التنبیه تنبیها على مقصد ایضا والحاصل حاصل مقصد اَو مقاصد و ان ساعد القدر فسوف انتهض ثانیا الى المخروطات حسب الاوامر المطاعه و ابذل فیها جهدى على مایسع لمثلى و اللّه تعالى اسئل ان یوفقنى لما یوافق رضاه قولاً و فعلاً و نیهً و ینفع الناظرین فیه و یعینهم على درک الحق انه خیر معین.
     و لنقدم قبل الشروع فى الکتاب تعریف العلم و تعیین موضوعه و تبیین مقاصده اجمالاً، فنقول ان المناظر هو علم یعرف منه احوال حاسه البصر من جهه مایشعر بمحسوساتها مطلقا و الابصار هو ادراک النفس باستعمال حاسه البصر حاله الاستعمال ما من شأنه ادراکه فالبصر کالماده و صور مدرکاته من الموجودات الخارجیه الحاصله فیه و منه کالصوره و غایته تحقیق اتحاء حصول تلک الصور التى تسمى معانى المبصرات و تمییز ما یطابق منها الوجود مما لایطابق.
     و له موضوعات هى البصر و بسائط المعانى المبصره من الضوء و اللون و غیرهما و الاجرام الکثیفه و المشفه و الصقیله و المختلفه الشفیف على اختلاف اشکال سطوحها و غیر ذلک و یبحث عنها من جهات بها تناسب الغایه المذکوره و مبادى بعضها من الطبیعى کقولهم الاضواء لاتنتقل من موضوعاتها و لاتتحرک بانفسها و بعضها من الطب کتشریح العین و بعضها من الهندسه و ذلک ثبوت الحصر و بعضها من المجسطى کما ستقف علیه فى مباحث الانعطاف و بعضها مشاهدات بالبداهه او مع تأمل و بعضها تجربیات و کلتاهما قد تتحقق بآلات تتخذلها و قد تحصل بدونها و بعضها حدسیات و مسائل یقینیه هى کیفیه الابصار اجمالاً و ادراک المعانى الجزئیه البسیطه الاثنتین و العشرین تفصیلا ثم المرکبه و طرق الابصار الثلاث على الاستقامه و الانعکاس و الانعطاف و مبادیها و لوازمها و اقسام الابصار التى هى بمجرد الحس و بالتمییز و بالقیاس و بالمعرفه و بالبداهه و بالتأمل و المتیقن منها و المظنون و خواص کل منها ثم الصحیح من جمیع ذلک و الخطأ و اسباب الصحه و الغلط و العلم کافل بتقریر مأخذها و الحدود الوسطى فیها و تصحیح الآلات و بیان کیفیه الاعمال بها و هذا حین نبدأ بما هوالمقصود من تلخیص مقاصد الکتاب .
    ترجمه:
     «این را بگویم که مدتى کوشش تمام داشتم که در امر مناظر تحقیق کنم و سخت دلبسته بازشناختن چگونگى رؤیت تصاویر اشیا با چشم بودم، و مخصوصا بیشتر توجه به انعطاف [انکسار نور] داشتم چه دیدنی ها را در آب و از پشت بلور به اشکال شگفت‏ انگیزى مى‏ دیدم مخالف با آنچه مستقیما در هوا مى ‏دیدم، و آنچه در پى یافتن آن بودم، از کتاب مناظر اقلیدس به دست نمى ‏آمد و چون در سخن بسیارى از پیشوایان حکمت دیدم که نور از جسم روشن در امتداد خطوط مستقیم تابش مى‏ کند و آنگاه که به سطحى چون سطح آب برسد بر آن منعکس مى‏ شود و زاویه‏ هایى مى‏ سازد برابر با زاویه مضاد و در آن بر امتداد تابش فرو مى ‏رود، و نیز در آن بر امتداد انعکاس منعطف مى‏ شود، و به این ترتیب چهار زاویه حاصل مى‏ شود که زوایاى استقامت و نفوذ و انعطاف نام دارند و همه با هم برابرند و شکل آنها چنین است سرگردان شدم که این احکام از کجا گرفته شده است. پس بر این مقدمه مدتى درنگ کردم و به آن پرداختم و احکامى درباره رؤیت از طریق انعطاف به دست آوردم که همه آنها با آنچه محسوس است مخالف است، آنگاه حیرت من فزونى یافت و به محضر عالى مراجعه کردم و داستان را باز گفتم، و نیز این گمان آنان را بازگو کردم که علّت بزرگتر دیدن ستاره در افق از آنچه در میان آسمان دیده مى‏ شود نیز انعطاف است. سپس پرسیدم که راه تحقیق در این امر، با در نظر گرفتن مباحث مربوط به آن در کتاب هاى هیأت کافى نیست، چیست؟
     حضرتش ـ که پیوسته اقبال یار و توفیق مدد کارش باد ـ به برآوردن حاجت من اقبال کرد، لختى اندیشید و گفت که در کودکى در بعضى از کتابخانه ‏هاى فارس کتابى در مناظر منسوب به ابن هیثم در دو جلد بزرگ دیده ‏ام و شاید آنچه در پى آن مى‏ گردى در آن باشد، و بر من است، که گرچه در ثریا باشد، آن را به دست آورم. پس چون دامن طلب بر کمر زد، سخت خواستار رسیدن به مراد شدم.
     در آن حین که در میدان امید به این سو و آن سو روان بودم، تقدیر موافق شد، و تیرهاى همّت مستقیم به هدف رسید، و نسخه کتاب به خط ابن هیثم از شهر دور دستى به دست افتاد، مرا خواست و کتاب را به من داد. از فواید و لطایف و غرایب مستند به آزمایش هاى درست و تجربه ‏هاى به دست آمده، از آلات هندسى و رصدى و استدلال هاى ترکیب یافته، از مقدمات صحیح که در آن یافتم، سردى یقین بر دلم فرو ریخت. از آن کتاب معلوم شد که مقدمه انعطاف که از این کتاب نقل کرده ‏اند، دچار تحریف شده است، چه نتوانسته ‏اند، به حق واقع آن برسند و به تحقیق آن توجه نکرده ‏اند.
     چون بلندى مرتبه این علم را فى نفسه دیدم، از آن جهت که علم قوه‏اى از قواى نفس است که، اگر از همه جهات نباشد، از بیشترین آنها بر قواى دیگر شرف و برترى دارد، و نیز متوجه استوارى سخن و فراوانى مسایل و کثرت لطایف آن شدم که شایسته آن بود که این علم را دیده شاخه‏ هاى علوم تعلیمى بلکه مردمک آنها قرار دهد، با همه وجودم به آن رو کردم، و خاطر به آن مشغول داشتم، تا عاقبت، با استفاده از افکار بلند و تابناک حضرت او - که بزرگیش افزون باد - بیشتر آن را دریافتم، و چون مقصود حاصل شد، و طالبان علم از درازى و پردامنه بودن این کتاب که گاه بیش از اندازه بود، اظهار دلتنگى مى‏ کردند، و چنان دوست داشتم که این کتاب میان هوشمندان متداول شود، از حضرتش در مختصر کردن آن دستورى خواستم، در پاسخم گفت که من مدت زمانى است که همت بر تنقیح کتاب مخروطات اپولونیوس گماشته‏ ام تألیفات عربى و معلومات هندسى چنان گرد آورده ‏ام که شاید براى کسى گرد آوردن همه آنها میسّر نباشد و اکنون علاوه بر آن همت به تنقیح این کتاب انگیخته شده و من توانایى پرداختن به آنها را ندارم، چه به شرح کلیات قانون ابن سینامشغولم، و چون همه بزرگان و فاضلان چشم به راه آنند فرصت پرداختن به کار دیگرى برایم باقى نمى‏ ماند. ولى در این باره ترا چنان راهنمایى خواهم کرد، که مایه روشنى چشمت باشد، و آنچه را که به رأى روشن او مى‏ رسید به من گفت. پس نخست به فرمانبردارى از دستور او درباره این کتاب پرداختم، و آن را چنان مختصر کردم که از فواید آن چیزى نکاهد، و گاه در ضمن سخن چیزهایى آوردم که دشواری ها را آسان کند یا آنچه را در کتاب بود کامل کند، و گاه سخن را به وجهى مختصرتر آوردم یا بر آنچه مؤلف گفته بود اعتراض کردم، ولى همه اینها را پس از اندیشه فراوان و بحث وافى و زیر و رو کردن کلام به انجام رسانیدم.
     سپس بر رأى تابناک او عرضه داشتم و با این کار همچون سودجویى بودم که در حضور سودبخشى قرار گرفته باشد، و بدین امر اعتراف کنم که اگر بر راه راست رفته‏ام از فضل نعمت هاى اوست، و اگر خطا کرده ‏ام از فکر ضعیف و همت کوتاه خود من است ... و در نیت دارم که اگر به توفیق خداوند سبحان این کتاب پایان پذیرد، آن را به نام تنقیح المناظر لذوى الابصار و البصائر بنامم و بر دنبال آن گفتارى در قوس‏ قزح و هاله بیاورم که بحث درباره آنها به اصولى که در این کتاب آمده سخت مربوط است و چون سخن مؤلف در هر فصل با آنکه متوجه منظور خاص بوده، به صورت بیان داستانى آمده بود که اول آن را از آخرش تمیز نمى‏ توان داد، بهتر آن دیدم که براى روشن شدن مطلب هر مسأله را با رقمى ممتاز کنم تا از مسایل دیگر بازشناخته شود و به صورت مباحث محدود و مقاصد معدود که در کتابهاى تعلیمى (ریاضى) است درآید، و هر چه را که از این قبیل نبود با افزودن عناوین اضافى از قبیل تمثیل و حاصل و تنبیه و جز اینها ترجمه و تفسیر کردم، و چه بسا که تنبیه، تنبیه بر مقصدى و حاصل، حاصل مقصد یا مقاصدى باشد. اگر روزگار یارى کند، بار دیگر بنا بر فرمان مطاع به مخروطات خواهم پرداخت و تا آنجا که از چون منى ساخته است، در آن خواهم کوشید، و از خداى تعالى خواستارم که مرا بر آنچه در گفتار و کردار و نیت موافق رضاى او است، و نگرندگان در آن را سودمند است و بر دریافت حق یارى مى‏کند، موفق بدارد که او بهترین یاور است.
   میگوییم که مناظر علمى است که از آن احوال حسّ بینایى از لحاظ اینکه مطلقا وسیله ادراک محسوسات مى‏ شود دانسته مى‏ آید و ابصار یا رؤیت، دریافت نفس است، با استعمال حسّ بینایى، در مورد چیزهایى که با چشم ادراک مى‏شود. چشم همچون ماده است و صور دریافته‏ هاى آن از موجودات خارجى که در چشم حال مى‏ شود، همچون صورت آن است و غایت آن تحقیق در انواع حصول این صور است که معانى مبصرات نامیده مى ‏شود، و نیز تمیز دادن میان آنچه مطابق با وجود است با آنچه مطابق نیست.
     موضوعات آن عبارت است از چشم و مفاهیم ساده قابل رؤیت از نور و رنگ و غیر آن، و اجسام کدر و شفاف و صیقلى و اجسامى که بنابر اختلاف اشکال سطوح در شفافیت اختلاف پیدا مى‏ کنند، و جز اینها. در این امور از جهاتى بحث مى‏شود که با غایت مذکور مناسبت داشته باشد.
     مبادى بعضى از این امور از علم طبیعى است مانند گفته ایشان که نورها از موضوعات خود انتقال پیدا نمى‏ کنند و به خود حرکت ندارند، و بعضى از علم طب است، مانند تشریح چشم و بعضى از هندسه است، مانند اثبات حصر، و بعضى از مجسطى است، چنانکه در مباحث انعطاف خواهى دید، و بعضى مشاهدات بالبداهه یا همراه باتفکر است و بعضى از آن تجربیات است و این هر دو به وسیله آلاتى حاصل مى‏ شود که مخصوص آن فراهم مى‏ کنند، و گاه بدون آن آلات نیز حاصل مى‏ شود، و بعضى از آن حدسیات است و بعضى مسایل یقینى کیفیت ابصار است به صورت اجمالى، و دریافت مفاهیم جزئى بسیط بیست و دوگانه به تفصیل و پس از آن معانى و مفاهیم مرکب، و راههاى سه گانه رؤیت مستقیم و انعکاسى و انعطافى، و مبادى و لوازم آن و اقسام رؤیت از آنکه به مجرّد حس حاصل مى‏ شود و به تمییز و به قیاس و به معرفت و بالبداهه یا از راه تأمل و آنچه یقینى است و آنچه ظنّى است، و بیان خواص هر یک، و سپس آنچه در همه اینها صحیح است یا خطاست، و سبب هاى درستى و خطا، که این علم متعهد بیان همه آنهاست، و تصحیح آلات را نشان مى‏ دهد و راه به کار بردن آنها را بیان مى‏ کند ».
    اصل کتاب المناظر ابن هیثم شامل هفت مقاله است: ۱ - فى کیفیه الابصار فى الجمله؛۲ - فى تفصیل المعانى التى یدرکها البصر و عللها و کیفیه ادراکها؛ ۳ - فى اغلاط البصر فیما یدرکه على استقامه و عللها؛ ۴ - فى کیفیه ادراک البصر بالانعکاس عن الاجسام الصقیله ؛ ۶ - فى اغلاط البصر فیما یدرکه بالانعکاس و عللها؛ ۷ - فى کیفیه ادراک البصر بالانعطاف من وراء الاجسام المشفه المخالفه الشفیف لشفیف الهواء.
     کمال الدین فارسى این هفت مقاله را به همین ترتیب یاد شده و با روش آمیخته قال اقول تفسیر و تنقیح کرده است. یعنى در آغاز هر مطلب که از ابن هیثم آورده، «قال» نوشته و بر سر بیان و تفسیر همان مطلب «اقول» ثبت کرده است. لازم به یادآورى است که در بعضى موارد آنچه را که از قول ابن هیثم آورده با آنچه در متن کتاب المناظر هست اندکى اختلاف دارد، زیرا کمال الدین آن را منقح و مختصر ساخته است. او همچنان که در مقدمه اشاره کرده، علاوه بر تنقیح و تفسیر هفت مقاله، در پایان، یک خاتمه و یک ذیل و سه ملحق از خود افزوده و در ضمن، چند رساله از ابن هیثم و ابن سینا شرح و یا تحریر کرده است :
الف - خاتمه کتاب مشتمل است بر مباحث انعطاف در سه فصل که در واقع متمم فصل هفتم تنقیح المناظر و اثر خود کمال الدین فارسى است .
ب - ذیل، رساله‏اى است مفصل که موضوع آن بحث درباره دو اثر هاله و قوس قزح یا رنگین‏کمان است و چنانکه خود کمال الدین گفته: «ولابدلنا اوّلاً من تتبع کلام الاقدمین فنحترى منه ما ینسب الى افضل من تکلم فیها و ذلک اما من حیث النظر التعلیمى فابن الهیثم و امّا من حیث النظر الحکمى فالشیخ الرئیس اعلى الله درجته  ...».
    ابتدا از تألیفات ابن هیثم و ابن سینا منتخباتى را درباره این آثار آورده و آنها را مورد بحث و انتقاد علمى قرار داده  و سپس تحقیقات نظرى و تجربى خود را درباره هر یک از آنها به تفصیل بیان کرده است. این قسمتها عبارت است از: تحریر مقاله فى الهاله و قوس قزح تألیف ابن هیثم ؛ قسمتى از تلخیص کتاب شفاى ابن سینا توسط ابن‏زیله  ؛ تحریر رساله الکره المحرقه تألیف ابن هیثم  ؛ و قسمتى از شرح کلیات قانون ابن سینا توسط قطب الدین شیرازى .
    این قسمت از کتاب تنقیح المناظر در واقع اثرى مستقل است و حتى در برخى از فهرست ها نام آن را جداگانه ذکر مى‏ کنند .
ج - لواحق، که عبارت است از تحریر سه مقاله از ابن هیثم به شرح زیر: ۱ - تحریر مقاله الاظلال، در شش مقصد؛ ۲ - تحریر مقاله صوره الکسوف در پنج مقصد؛ ۳ - تحریر مقاله فى الضوء در دوازده مقصد .
    خاورشناسان درباره کتاب تنقیح المناظر پژوهش هاى بسیار انجام داده‏ اند و قسمت هایى از آن را نیز ترجمه کرده‏ اند. به نظر مى‏ رسد که نخستین شرق‏ شناسى که در این باره تحقیق کرده، ویدمان باشد. او به آلمانى تحقیقات بسیارى انجام داده و نیز بخش هایى از آن را ترجمه کرده است. بیشتر پژوهش هاى مستشرقان بعد نیز بر نوشته و تحقیقات ویدمان مبتنى است .
    جورج سارتن در کتاب مقدمه بر تاریخ علم فهرستِ برخى از مقالات و پژوهش هاى ویدمان و دیگران را به دست داده است. علاوه بر آن، استاد قربانى نیز تحقیقات و مآخذ دیگرى بر آن فهرست افزوده است که در اینجا از آنها یاد مى‏ کنیم:
۱ - Wiedemann, E . , Annalen Für physik , ۷ / ۶۷۹ , ۱۸۷۹ ; ۲۱ / ۵۴۱ - ۴۴, ۱۸۸۴ ;
۲ - Wiedemann , E. , "Über die Brechung des lichtes nach Ibn al - Haitham und Kamal al - din" ,Beitr . ۱۹ Sitzungsberichte der physikalisch - medizinischen Sozietät in Erlangen , ۴۲ / ۱۵ - ۵۸ , ۱۹۱۰.
۳ - Wiedemann , E. , "Zu Ibn al - Haithams optik" , Archiv Für die Geschichte der Natur Wissen schaften , ۳ / ۱ - ۵۳ , ۱۹۱۲.
۴ - Wiedemann , E. , "Zur Optik von Kamal al - din" , Archiv Für die Geschichte der Natur Wissen schaften , ۳ / ۱۶۱ - ۷۷ , ۱۹۱۲.
۵ - Wiedemann , E. "Arabische studien über den Regen bogen", Archiv Für die Geschichte der Natur Wissen schaften , ۴ / ۴۵۳ - ۶۰ , ۱۹۱۳.
۶ - Wiedemann , E. "Über die camera Obscura bei Ibn al - Haitham", Beitr. ۳۹ , Erlangen Sitzungsberichte , ۴۶ / ۱۵۵ - ۷۱ , ۱۹۱۴.
۷ - Würschmidt , Joseph , "Über die Brennkugel", Monatshefte Für den Natur Wissenschaftlichen un terricht , ۴ / ۹۸ - ۱۱۳ , ۱۹۱۱.
۸ - Dietrich von Freiberg , "Über den Regen bogen", Beiträge Zur Geschichte der philosophie des Mittelalters , vol . ۱۲ , Part ۵ , ۶ , Münster i. W. ۱۹۱۴.
۹ - Shuja, F. M. , "Cause of refraction as explained by the Moslem scientists"(۱۶ P. , Delhi , ۱۹۳۶ ; Isis , ۲۹ , ۴۸۷.
۱۰ - Sarton , G. , "The tradition of the Optics of Ibn al - Haitham", Isis , ۲۹ / ۴۰۳ - ۶ , ۲Fig. , ۱۹۳۸.
۱۱ - NaziF bey , mustaFa , AL - Hasan ibn al - Haitham , His Optical studies and discoveries , Cairo , ۱۹۴۲.
     چنانکه استاد قربانى گفته است، این اثر اخیر، بررسى فاضلان ه‏اى است مبتنى بر مطالعه متون خطى کتاب المناظر و متن چاپى کتاب تنقیح المناظر (چاپ حیدرآباد) .
۱۲ - Boyer , C. B. , The Rainbow From myth to mathematics , New York and London , ۱۹۵۹.
۱۳ - The Cambridge History oF Iran , ۱۹۶۸ , vol ۵ , p. ۶۷۵.
۱۴ - Mieli , Aldo , La Science arabe et son role dans Levolution scientifique mondiale, Leiden, ۱۹۶۶.
۱۵ - Rashed , Roshdi , "Le model de la sphere transparente et Lexplication de Larc - en - ciel: Ibn al - Haytham , al - Farisi", Revue dhistoire des sciences , vol ۲۳ (۱۹۷۰) pp. ۱۰۹ - ۱۴۰.
     جورج سارتن در اثر معروف خود درباره کمال الدین فارسى و کتاب تنقیح المناظر مطالبى را ذکر کرده که در اینجا ترجمه آن را به نقل از کتاب دو ریاضى‏دان ایرانى ذکر مى‏ کنیم:
     «اثر مهم کمال الدین فارسى، کتاب تنقیح المناظر است که تفسیرى است جامع و بدیع از کتاب المناظر ابن هیثم. تجزیه و تحلیل مطالب کتاب تنقیح المناظر کمال الدین فارسى بسیار طولانى خواهد شد و کافى است مطالب اساسى آن را گوشزد کنیم: کتاب تنقیح حاوى نکات پرسپکتیو نقاشى و آثار رنگها و غیره است که برخى از افکار لئوناردوداوینچى  را به خاطر انسان مى ‏آورد. نظریه کمال الدین درباره رنگین کمان (قوس قزح) قابل مقایسه با نظریه ‏اى است که معاصر وى، دیتریش آو فرایبرگ  در این باب بیان کرده و بلکه بهتر از آن است. این تطابق زیادمایه تعجب نیست زیرا هر دو دانشمند مذکور یعنى دیتریش و کمال الدین نظریه خود را بر یک پایه بنا کرده‏اند و این پایه همان نظریه ارسطو و ابن هیثم در این مورد بوده است ...، کمال الدین براى آنکه از نقص انحرافى عدسى‏ هاى کروى  که تصویر را مبهم مى‏سازند پیشگیرى مى‏کند بهجاى آنها عدسى ‏هاى هذلولیوار  را قرار داد.
    گزارشى که کمال الدین از انعطاف نور مى‏ دهد طورى است که باید قبول کنیم که وى حقایق زیر را مى‏ دانسته است: سرعت نور محدود ولى فوق‏ العاده زیاد است تا جایى که گاهى آن را بى ‏نهایت مى‏ پندارند. سرعت نور در محیط‏ هاى (ملأهاى) مختلف به نسبت عکس غلظت نورى آنها است (که با غلظت مادى یکى نیست) مطلب اخیر را مى‏توان نطفه نظریه موجى نور در مقابل نظریه ذره ‏اى نور دانست. کمال الدین اصل ترکیب نیروها را نیز به کار بسته است.
     روش به کار بردن اتاق تاریک که ابن هیثم آن را شروع کرده به وسیله کمال الدین فارسى بسیار پیش رفت چه کمال الدین ثابت کرد که تصاویرى که در یک مکان تاریک به دست مى‏ آید به قطر سوراخى که نور از آن داخل آن مکان مى‏ شود بستگى ندارد و هر چه سوراخ تنگ‏تر باشد تصویر روشن ‏تر و واضح‏ تر مى‏شود. وى با این مسائل خسوف و کسوف و حرکات ابرها و پرندگان را رصد کرد و به این موضوع توجه داشت که تصاویر معکوس هستند و امتدادها در خلاف جهت تصویر مى ‏شوند. استعمال اتاق تاریک در نجوم توسط لوى بن گرسن  که معاصر با کمال الدین فارسى و از او جوانتر بود نیز صورت گرفت. این تطابق نیز همانگونه که درباره نظریه رنگین‏ کمان دیدیم قابل تعبیر است: مناظر ابن هیثم را باید منشأ اصلى پیدایش این افکار مشابه دانست» .
    از کتاب تنقیح المناظر نسخه ‏هاى متعددى موجود است .
    این کتاب نخستین بار در دو جلد در حیدرآباد دکن به صورت سنگى در سال ۱۳۴۷ ه . ق. به چاپ رسید. پس از آن، جزء اول (از سه جزء) آن در قاهره به همت مصطفى حجازى و دکتر محمود مختار در سال ۱۴۰۴ ه . ق. / ۱۹۸۴ م. طبع شد . مصحح در چاپ این کتاب از نسخه ‏هاى متعددى استفاده کرده که در مقدّمه از آنها نام برده است. شایان ذکر است که مصحح نیز به اشتباه نام کمال الدین فارسى را ابوالحسن دانسته، و اطلاعات و مطالبى که در شرح احوال وى به دست داده، بسیار اندک است و ظاهرا به منابع دسترسى نداشته است .



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: کتاب تاریخ و فرهنگ نیریز
  • نویسنده/گردآورنده: محمد جواد شمس نیریزی
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1392/2/18

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :

* هیچ موردی پیدا نشد...