نوشتهها
آثار ساکت نیریزی
از او جز مقدّمهاى که بر دبستان الفرصه (دیوان فرصت) نگاشت و اشعارى پراکنده، اثرى در دست نیست. ساکت در حدود ۱۳۳۳ ه .ق. دیباچهاى بر دیوان فرصتالدوله نگاشت و ضمن آن به شرح احوال و آثار فرصتالدوله و معرفى پدر، پدربزرگ و جد او پرداخت و در آخر نیز با قصیدهاى در مدح و ستایش فرصتالدوله و اثر او (دبستان الفرصه) آن را به پایان رساند.
اما قصیده او در تقریظ دبستان الفرصه:
حَبَّذا مِنْ ذلک النظم البدیع المستطاب
یَنْبَغى اِنْ اَدَّعى فى نَعْتِهِ خیر الکتاب
درج در آن فکرهاى بکر و مضمونهاى نغز
هرچه مضمون منتخب هر فکر از آن انتخاب
وَ هْوَ کالْجَنّاتِ فیها کُلُّ اَلْوانِ الثِّمار
فَاقْطِفنْ ما تشتهى مِنْ کل نوع مستطاب
حضرت فرصت حکیم کامل دانش پژوه
کاوست اقسام هنر را در جهان مالک رقاب
داده الحق اندرین دیوان مینوشان نشان
بس معانى بدیع از لفظ چون دّرخوشاب
گشته از گلهاى رنگین غیرت باغ جنان
کرده تحسین عندلیب طبع او را شیخ و شاب
گفته بر نظمش نظامى وسنائى آفرین
کرده بر نثرش فراهانى به استادى خطاب
در غزل بنموده تحسینش امیر دهلوى
در قصاید گفته احسنتش ظهیر فاریاب
در مسمّط رشتههایى کز گهر انباشته
از منوچهرى شنوده آفرینها بىحساب
گر بدى حسّان ، شدى بر تازیش احسنت گوى
چشم سحبان از مراثیش گرستى چون سحاب
مثنویاتش دلارا، قطعههایش دلنشین
از رباعیّات او هر کامجوئى کامیاب
گر نصیرالدین ثالث خوانمش نبود عجب
گرچه خواهد گفت حاسد انّه شىء عجاب
از پى تاریخ طبعش زد رقم کلک "ادیب "
برد این دیوان کامل آب وتاب از آفتاب
برخى از سرودههاى او که در تذکرهها آمده است بدین قرار است :
مرغ دلم از دانه خال تو به دام است
بس طُرفه که این رم زده در دام تو رام است
آن دلبر طنّاز که باشد همه تن ناز
طاووس فرْ آهو نظر و کبک خرام است
از چاشنى عشق و دل سوختگان پرس
نزخویش پرستى که همه دعوى خام است
از عاشق عارف، طلب اسرار محبّت
کاین مسأله نى در خور هر عابد عام است
* * *
رسته از قید علایق، خسته مال وزنى نى
جسته از دام خلایق، بسته ماو منى نى
ورد و ذکرش نام یارش، عشقبازى کار و بارش
جز قدو خدّ نگارش سَیْرِ سرو و گلشنى نى
کف زنان از شور مستى رفت بر بالا ز پستى
بر دلش از گرد هستى قدر چشم سوزنى نى
در پس زانو نشسته در به روى غیر بسته
رشته الفت گسسته، آمدى نه، رفتنى نى
*
خیز و ساز دور از خویش جامه هیولانى
زآنکه سالک ره را لازم است عریانى
شو مجرّد از هر قید، بگذر از ریا و کید
تامگر نگردى صید درکمند شیطانى
تا به کى در این سجیّن، بسته پر بود از کین
مرغ باغ علییّن همچو ماه کنعانى
باز کن ز پایش بند، ساز حرزجان این پند
خسته درقفس تا چند هدهد سلیمانى
گر گذشتى از اشیا بر تو مىشود پیدا
صفصفاً و لا اَمْتا از کلام سبحانى
ساکتا عجب شورى در سر تو مىبینم
دم مزن مگردان فاش رمزهاى فرقانى
*
سفله باشد چرخ و جز برطبع هر سافل نگردد
یک دم از آزار عالى همتان غافل نگردد
کى ز کجرو راستى هرگز کسى دارد تمنا
آنکه طبعش جور باشد هیچگه عادل نگردد
بر متاع جهل هر جانب هجوم آورده مردم
سوى سوق معرفت جز اهل دل مایل نگردد
آزمودم نیست محصولى در این عالم بجز غم
تخم شادى کم فشان کز آن ثمر حاصل نگردد
راه بس باریک و شب تاریک و غولان از جوانب
واى اگر او هادیم در این ره هایل نگردد
لایق دیدار دلدار است آنکو گشت فانى
ور خودى باقى است دیدار ورا قابل نگردد
ساکت از سوداى عشقت رو نهاده سوى صحرا
هرکه مجنون تو لیلى شد دگر عاقل نگردد
همچنین یک رباعى درستایش امیرالمؤمنین (ع) و مولودیه آن حضرت (ع) از او به جاى مانده که در تذکره شعاعیه آمده است :
امروز که مولود امیر عرب است
بگذشته همى ده و سه روز از رجب است
شد آیینه جمال حق غیب نما
در مُلک و مَلک همه نشاط وطرب است
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: کتاب تاریخ و فرهنگ نیریز
- نویسنده/گردآورنده: محمد جواد شمس نیریزی
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1392/3/6
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- آثار ساکت نیریزی
- شرح حال ساکت نیریزی
- خسرو و شیرین (اثر شعله نیریزی)
- مسمّط در مدح و ستایش مولا امیرالمؤمنین على(ع)-(اثر شهاب نیریزی)
بیشتر »