نوشتهها
خسرو و شیرینِ شعله ی نیریزی"توضیح: این مقاله به قلم دکتر نورانی وصال استاد کرسی ادبیات دانشگاه شیراز به رشتهی تحریر درآمده و سالها قبل توسط کتابفروشی معرفت شیراز در نسخی محدود منتشر شده است."
پس از آن که شاعر بزرگ گنجهی مثنوی معروف شیرین و خسرو را سرود، بیش از صد مثنوی ببحر هزج مثمن مقصور به تتبع و تقلید او به نظم آمد. این اندازه تقلید از سبک نظامی واقعاً قابل اعجاب و در عین حال روشنگر از زندگی شگفتانگیز مثنوی اوست. تا چه پایه باید بیان نظامی به مثنوی شیرین و خسرو دلانگیز باشد که هر چه به پیروی او شناختهاند باز نتوانستهاند مثنوی خویش را همسنگ گفتار وی سازند و ناچار پیشانی عجز در برابر عظمت او بر خاک سودهاند. متتبعین در ابتدای منظومهی خویش هر کدام به نحوی بزرگیِ نظامی را ستوده و ناتوانی خود را در این مرحله بیان داشتهاند، ولی نکتهی مهم آن که با این پایه سخنوری در مثنوی نظامی چرا دیگر شعرا در این میدان با وجود یقین بشکست، پیش تاخته و تا سر حد قدرت و استعداد خود کوشیدهاند؛ شاید ابتدا چنین متبادر بذهن شود که این مقلدان کاری عبث پیش گرفته و روزگاری را به یاوه صرف کردهاند بخاصه که برخی از منتقدان بیاطلاع نیز ندانسته تقلید و تتبع را امری بیهوده دانستهاند. گو این که در این مختصر مجال پاسخ مستوفی نیست ولی از ذکر این نکته ناگزیریم که ادبیات هر قوم را سنتی است که باعث امتیاز آن از ادب اقوام دیگر میگردد چنانکه همین سنت تقلید صبغهی مخصوصی به ادب پارس داده و بیش از پیش گنجینهی ادبی این مرز و بوم را غنیساخته است. جای شک و شبهه نیست که اگر واقعاً کار این مقلدان تقلیدی صرف و ناقص از کار شایسته استاد بوده و هیچگونه ارزش هنری نداشته باشد وجود و عدم آن علیالسویه است؛ ولی اگر با همه نقص کار دارای جهات امتیازی باشد آن وقت دیگر نمیتوان وجود آن را بیهوده دانست و برای آن ارزشی قائل نبود. موضوع قابل ملاحظه نیز همین جاست که این مثنویات که ظاهراً به تتبع مثنوی شیرین و خسرو سروده شده واقعاً تقلید صرف نیست بلکه هر کدام خصوصیاتی دارد که در جای خود شایان کمال دقت و دارای ارزش خاص است چنانکه مثنوی خسرو شیرین امیر خسرو گر چه در پایه سخنوری به مثنوی شیرین و خسرو نمیرسد ولی در حد خود کمال اهمیت را داراست و به جرأت میتوان گفت که اگر نبود، ادب پارسی را نقصی بزرگ بود و اگر چه آن گوهر ارزنده تلألؤ واسطه العقد را ندارد ولی درخشندگی آن را نیز نمیتوان منکر گردید؛ یا مثنوی فرهاد و شیرین وحشی که اگر چه ظاهراً به تقلید شیرین و خسرو سروده شده است ولی در واقع هنری والاست که از سوز نهان شاعر مایه گرفته است، و حتی در مثنوی خود تنها به ذکر داستان عشق فرهاد به شیرین پرداخته و فرهادی مصور ساخته که از لحاظ شخصیت با فرهاد نظامی تفاوت بسیار دارد. فرهاد منظور وحشی تصویری از خود شاعر است. هنر، غرور، عزت نفس، پهلوانی، نازکدلی از صفات ممتاز اوست.
مثنوی مولانا وحشی صرفاً برای بیان سوزدل سروده شده و ترجمان عواطف شاعر است. خسرو را در آن حریم راهی نیست و منظومه حصر بر عوالم عشقیِ فرهاد است و هیچ گاه نمیتوان آن را تقلیدی محض از شیرین و خسرو نظامی به شمار آورد. همانطور که متذکر شدیم منظومههای دیگری نیز که به تتبع مثنوی شیرین و خسرو نظامی سروده شده صرفاً تقلید نیست و از اینجاست که منظومهی نظامی با هر بلندپایگی ما را بینیاز از منظومههای دیگر نمیسازد چنانکه مثنوی حاضر نیز که به تتبع مثنوی شیرین و خسرو نظامی سروده شده در جای خود شایان دقت بوده بیسوزی نیست. هنری در آن به کار رفته و بیانی نغز دارد، گر چه گوینده آن از شعرای نامدار نیست ولی مثنوی او بدیع است و از متتبعین ارزندهی نظامی به شمار میرود و جای آن دارد که منظومه او با دقت مطالعه شود.
شرح حال شاعر(۱)
نام او میرزا محمدجعفر خان، تخلص او شعله، پدرش محمدباقرخان و نام جد او محمدحسین خان است. مادر او دختر سید عفیفا بن سید نعیما شیخالاسلام نیریزی میباشد.(۲)
...
وضع قیافه و اندام شاعر(۳): مرحوم شعله دارای هیکلی تنومند و بازوانی قوی و انگشتانی درشت بود. قیافهی موقر و اندامی بلند و صدائی بس رسا و با مهابت داشت. نگاه وی غضبآلود و رعبآور بود و به علت شرکت در چند جنگ محلی، آثار زخم و شکستگی فراوان در بدن او بنظر میرسید و با آن که از بینایی یک چشم بیشتر بهره نداشت دارای دیدی قوی و در تیراندازی و خطاطی و حسابداری ممتاز بود و به همین جهت مدتی مباشرت دیوان را داشت. رشادت، شجاعت و قوت قلب توأم با کینهتوزی در او جمع بود و صفت اخیر سرانجام او را به مصائبی دچار ساخت که شرح آن در سطور بعد بیاید.
برادران شاعر: شعله چهار برادر به ترتیب ذیل داشت:
۱- میرزا محمدعلی خان متخلص به فانی که شاعری بذلهگو بود.
۲- میرزا محمدحسین خان که همواره به تجهیز قوا همت میگماشت.
۳- اسماعیلخان که به امور سیاسی اشتغال میورزید.
۴- اکبرخان که به کارهای زراعتی و کشاورزی مشغول بود و در ضمن مخارج اردو را نیز بعهده داشت.
اعمام شاعر: نام اعمام شاعر بدین قرار است:
۱- علیاصغرخان (که بدست شاعر به وسیلهی شمشیر قطعه قطعه شد).
۲- حاج زینالعابدین (که ایادی شاعر او را در حمام قطعه قطعه کردند).
۳- علی اکبر خان.
۴- آقا حسن.
۵- محمدرضا خان.
۶- آقا حیدر.
۷- آقاخان.
۸- آقا ابوالحسن.
قتل پدر: محمدباقر خان شعله پدر شاعر همواره با حاج زینالعابدین خان و علی اصغرخان و سایر برادران بر سر مسألهی حکومت نیریز و اصطهبانات و دارابگرد اختلاف داشت. چون حاج زینالعابدین خان به کمک سایر برادران مخصوصاً علی اصغرخان بر مسند حکمرانی تکیه زد محمدباقرخان که دستش از چاره کوتاه شده بود در نهان به تحریکات مشغول گردید و سرانجام در صبحگاهی به وسیلهی ایادی حاج زینالعابدین خان و علی اصغرخان در منزل خود مقتول شد و بازماندگانش اسیر گردیدند. حوادث فوق در پایان سال ۱۲۶۲ هجری قمری اتفاق افتاد.
شاعر در زندان: در نتیجهی حوادث فوق شعله به اتفاق سایر برادران در اطاق محبوس گردید و حاج زینالعابدین خان برای از بین بردن ایشان دستور داد تمام منافذ و پنجرههای اطاق را مسدود کردند تا محبوسین در نهایت سختی، جان دهند. از قضا یکی از آشپزهای حاج زینالعابدین خان از راه ترحم به وسیلهی منفذی مخفی همه روزه مقداری غذا به زندانیان میرساند تا شاید زمانی فرا رسد و غضب خان فرو نشسته زندانیان مشمول عفو شوند. چندی بدین منوال گذشت که ناگاه سید یحیی کشفی یا وحید برای ترویج مرام میرزا علی محمد باب از داراب به نیریز وارد گردید و در مسجد جامع به وعظ و خطابه و دعوت مردم به دین جدید پرداخت.
رعایا که از جور خان به تنگ آمده و از ستم او بر برادرزادگان خشمگین شده بودند به دین جدید گرویده و سرانجام با تحریک عوام بر علیه خان، درِ زندان را شکسته و برادرانش را آزاد ساختند.
قیام شاعر:
شعله پس از آزادی از زندان به اتفاق برادران خویش میرزا محمدحسین خان و اسمعیلخان به تجهیز قوا پرداخت و برادران دیگرش میرزا محمدعلی متخلص به فانی و اکبرخان مشغول جمعآوری آذوقهی تفنگچیان و برانگیختن مردم علیه زینالعابدینخان و علی اصغر خان شدند. شاعر برای پیشرفت مقصود و انتقام خون پدر خود از اعمام قسیالقلب حیلهای به کار برد. بدین معنی که در بین عوامالناس انتشار داد که مرام بابیگری حق است و خود او به سید باب و نمایندهی او سید یحیی وحید ایمان آورده و چون ایام فترت شروع شده است هر کس هر عملی بنماید خداوند او را خواهد بخشید و بر او حرجی نیست و دختر سید یحیی را به زنی گرفت و سید مزبور را به قیام علیه حاج زینالعابدین خان تحریض کرد و به قدری او را وسوسه نمود که امر بر خود سید یحیی به کلی مشتبه شده تصور کرد این امور از برکات و معجزات دین جدید است و با این که در اوائل، سودای جهانگیری نداشت و تنها به وعظ و خطابه اکتفا میکرد تصمیم به قیام گرفت و در قلعه خرابهای به نام قلعهی خواجه به قرب یک میلی [مایلی] نیریز اردوگاهی برپا ساخت. شعله با یاران خویش هم قسم گردید که تا توفیق، به تلافی ستمی که از اعمام بر او رفته بود علت گرویدن به دین جدید را با کسی در میان ننهند و با پیروی از سید یحیی و فریب عوامالناس، حاج زینالعابدین خان و علی اصغر خان را به انتقام خون پدر، کشته آن وقت حقیقت امر را آشکار کنند. طرداً للباب(۴) لازم است یادآور شویم که فرهاد میرزا ملقب به معتمدالدوله حاکم فارس برای رفع این غائله قوای دولتی را به تفصیلی که در کتاب ناسخالتواریخ مسطور است به نیریز فرستاد و دفع شر سید یحیی و طاغیان را مصمم گردید.
شادروان سیدعلی حشمتالاسلام از قول شعله مینویسد: چون در اخبار و احادیث خوانده بودم که اصحاب امام زمان(عج) با شمشیر قیام میکنند من و برادرانم ابتکار عملیات جنگی را بر علیه حاج زینالعابدین خان و علی اصغر خان بدست گرفته و با مشتبه ساختن امر بر سید یحیی داستان سیف آزاد و حرز زمان را جعل کردیم و بدین معنی که به عدهای از یاران خود دستور دادیم با شمشیرهای آخته بفواصل معین در مجلس وعظ سید یحیی حاضر گردیده در اثنای سخن او فریاد زدند: سیف آزاد یا مولای صاحبالزمان.
سید یحیی که از این ماجرا اطلاعی نداشت از ما که مقرب درگاه و بخصوص از من که داماد و مورد اعتمادش بودم پرسید که این فریاد و غلغله در بین سخن من چیست؟ ما بطور حق به جانب وانمود کردیم که واقعاً معجزهای در کار است و بعدها در یکشب که مزاج او را برای انقلاب مستعد یافتم اظهار کردم که فرشتگانی در خواب به من امر نمودند که برای از کار انداختن اسلحهی ناریه قوای حرز زمان را بر روی کاغذ بنگار و آن را بگردن اصحاب انداز تا از گلولههای آتشین خصم در امان باشند. از آن که از برکات این حرز است که حامل آن را اسلحهی آتشین کارگر نیفتد و در آخر گفتند فریاد - سیف آزاد - هاتفی الهی و ندائی روحانی است که ما به کمک اصحاب سید یحیی در میدهیم تا هر کس ایمان کامل دارد قیام کند و برای فریب سید و تحریض بیشتر او به قیام بر علیه حاج زینالعابدین خان به یاران خود دستور داد به همان شیوه داستان سیف آزاد در مجلس وعظ سید بطور پراکنده حاضر شده در میان سخن او فریاد زنند معجزه معجزه ماه در پیشانی آقا (سید یحیی) ظاهر گردیده و فریاد یا صاحبالزمان برآوردند. عدهای دیگر را مأمور کردم که اگر کسانی این موضوع را انکار کنند به آنها بگویند شما ایمانتان کامل نیست و عوامالناس را ببوسیدن پیشانی سید و محل طلوع ماه وادار نمایند. بهر صورت پس از وقوع این اعمال چنان امر بر سید مشتبه شد که در روزهای آخر به کلی با عقل بیگانه شده و فیالواقع باور کرده بود که موضوع سیف آزاد و حرز زمان و ماه در پیشانی او صحت دارد و ما هم به مقصود خود که سلطهی جنون بر دماغ سید و حفظ ابتکارات جنگی بود نائل آمده و برای فریب سید چنان وانمود میکردیم که این معجزات بینات را مشاهده میکنیم و بطوری سید را فریب دادیم که مجال اندک تعمق و تدبر از او سلب گردید.
از طرف دیگر انتشار یافت که بلاد روم به دست مریدان باب فتح و بزودی ربع مسکون در حیطهی تصرف بابیان درخواهد آمد. این تصادفات نیز ما را در فریب سید مساعدت نموده و ایمان او را به فتح و پیروزی دو چندان کرد. در این اثنا یورش و حملات شبانه شروع شد و چون مقصود اجمال مطلب است بطور مختصر میگوییم پس از چندین جنگ محلی که بین فریقین انجام گرفت شعله شبی ظلمانی از مجرای فاضل آب آسیاب خبار که در نزدیکی قلعهی خواجه واقع است خارج گشته و در حالی که صورت خود را پوشانیده بود بطوری تقلید از سخن گفتن پسر عموی خود محمدقلی خان را کرد که عمویش علی اصغر خان که سپهداری قوای خان را به عهده داشت واقعاً تصور نمود که پسرش محمدقلیخان است که او را میخواند و از او استمداد میطلبد. در اینجا بهتر است عین گفتهی شعله را به نقل قول مرحوم سید علی حشمتالاسلام بیاوریم تا مطلب آن طور که باید بیان شود: مرحوم شعله حکایت کرد که من مترصد فرصت بودم و چون مرا به نام محمدقلی صدا کرد به او نزدیک شده و با شمشیر او را مقتول نموده و مقداری از خون او را به سر و صورت خود زده شکر خدای را بجای آوردم که به گرفتن انتقام پدر موفق ساخت و هنگامی که عمویم علی اصغر خان از زیر چنگال من در خون میغلطید به او گفتم:
«برادر، برادر بر آذر نهد» و این اشاره به قتل پدرم به دست علی اصغر خان بود
قتل سید یحیی: بالاخره دولت، قوای محلی نیریز را تقویت کرده و به نحوی که بر دیوار مسجد جامع صغیر به خط مرحوم سید تقی خوشنویس نیریزی و با اندک تصرف و اشتباهی در ناسخالتواریخ ذکر شده سید یحیی مقتول و به قول مرحوم سپهر معلوم افتاد که کاغذ پارهها و نوشتهها را در مقابل گلولهی توپ و تفنگ خاصیتی نیست.(۵)
فرار به کوهستان: شادروان سید علی حشمتالاسلام مینویسد که مرحوم شعله گفت: وقتی علی اصغر خان را کشتم مصمم بودم که حاج زینالعابدین خان را نیز مقتول و سپس حقیقت کیش و آیین خود را برملا سازم. لیکن تقویت قوای دولتی و قتل یحیی و معلوم شدن حقیقت معجزات دروغی سیفآزاد - حرز زمان، ماه در پیشانی - نیروی مقاومت را ما را سلب و به ناچار با عدهای به کوهستان مرتفع جنوبی معروف به کوه قبله در نزدیکی آبشار معروف به طارم و در دهنهی معروف به گلو طارم سنگربندی کردیم و چون موقعیت طبیعی خیلی مهمی داشتیم مقاومت ما تا دیر زمانی بطول انجامید.
در این موقع حاج زینالعابدین خان که از جنگ با ما خسته و از شکست دادن ما مأیوس بود ترجیح داد که به تمشیت اوضاع داخله نیریز بپردازد. چون پایههای حکومتی خود را متزلزل میدید مالیات سنگینی بر رعایا تحمیل مینمود.
من از موقعیت استفاده و رعایای داخلهی نیریز را به عدم تمکین از حکومت در پرداخت مالیات جدید تحریض کردم. روزی خان حاکم به عدهی پنج نفری از رعایا که در پرداخت تعللی کرده بودند سخت میگیرد. میگویند قادر نیستیم میگوید بروید از کوهستان برف بیاورید. میگویند الاغ نداریم. میگوید بر پشت عروسها و زنهای خود حمل کنید. وقتی آن پنج نفر را در کوهستان دیدم و این داستان را گفتند از عصبانیت آنها استفاده کرده ایشان را بر قتل خان واداشتم. روز جمعه که خان باتفاق مرحوم سید علی شیخالاسلام(۶) در حمام بود پنج نفر مزبور که قبلاً خود را در قسمتهای تاریک حمام پنهان کرده بودند، به خان حمله و به وسیلهکرزن(۷) ابتدا شکم خان را پاره و سپس او را قطعه قطعه میکنند. شعله پس از قتل حاج زینالعابدین خان و علی اصغر خان تصمیم گرفت که اتهام بابیگری و طغیان علیه قوای دولتی را از خود دفع نماید. بدین منظور با برادران خویش به مشاوره پرداخته سرانجام مصمم شد از بیراهه خود را به شیراز یا تهران رسانیده و نزد مجتهدان و ارکان دولت از خویش رفع اتهام نماید و برای تبری خویش در نزد فرهاد میرزا عزم به ساختن منظومه شیرین و فرهاد کرد و قصیدهای نیز در پوزش از گناه رفته سرود و به شاهزاده معتمدالدوله تقدیم داشت؛ از بخت بد موقعی به درگاه شاهزاده رسید که عدهی از برادران و اقوام او به جرم بابیگری محبوس و محکوم به اعدام گردیده بودند و او را نیز بدین جرم بزندان انداختند. مرحوم حشمتالاسلام از قول شعله مینویسد:
وقتی نوبت به اعدام من و برادرانم رسید نگاهی به برادرم میرزا محمدعلی متخلص به فانی انداختم و اشاره کردم که اگر ساکت باشیم بزودی به تهمت بابیگری و طغیان معدوم خواهیم شد. پس چون کشته میشویم چرا حقایق را نگوییم، آن بیچاره هم نگاهی ملامتبار به من انداخته سخنان مرا تأیید نمود بالاتفاق فریاد کشیدیم شاهزاده والا از کشتن ترسی نداریم ولی اجازه دهید حال که کشته میشویم حقیقت قضایا و وصیت خود را بیان کنیم. ایلخانی عرب که در مجلس حاضر و ناظر ما بود به حال ما رأفت آورده از شاهزاده درخواست کرد که اجازه فرمایند تا مطلب خویش را معروض داریم، شاهزاده پس از تأمل و تعمق رحمت آورد. در این موقع حقیقت قضایا و نیرنگی را که برای تلافی کین پدر و فریفتن سید یحیی و ازدواج با دختر او به کار برده بودیم بیان کردیم. مورد بخشایش شاهزاده قرار گرفتیم و من به منصب مباشرت دیوان منصوب گردیدم. بر طبق دستور معظمله با فتحعلی خان (فرزند حاج زینالعابدین خان که در این موقع بحکومت نیریز منصوب بود) آشتی کردیم.
آثار شعله
شعله با اینکه شاعری خوشقریحه بود جز به ضرورت شعر نمیگفت و اگر قضایای مذکور در فوق اتفاق نمیافتاد شاید جز چند قطعه اشعار فکاهی و مراثی از او باقی نمیماند. بهر حال از شعله جز کتاب حاضر و چند قطعه فکاهی سیاسی چیزی بر جای نیست.
پایان عمر او
شعله در پایان عمر به علت پشیمانی از کارهای گذشته خویش نادم و تائب شده زمام امور مملکتی خود را به برادرزادهی خود رضاقلیخان (مشیرالدیوان) داده مشغول عبادت و انابت گردید.
مدفن شعله
شعله در مصلای معروف به امامزادگان در شهرستان نیریز بخاک سپرده شد. دانشمند معظم آقای سید حسین علوی نوشتهاند که تاریخ فوت او را بر روی سنگ آرامگاهش به سال ۱۳۱۶ هجری قمری دیدهاند ولی اخیراً که در مصلای مذکور تغییراتی داده شده، قبر این شاعر از بین رفته و اثری از آن باقی نمانده است.
طبع نخستین کتاب
این کتاب نخستین بار به وسیلهی مرحوم آقا سید محمدبن میرزا ابوالفتاح نیریزی متخلص به میر و معروف به آقا میرزا به خط نستعلیق نوشته شد و به سال ۱۳۰۸ هجری در بندر معمورهی بمبئی بنام کتاب شیرین و خسرو منتشر گردید.
ولی همانطور که قبلاً نیز متذکر شدیم شعله این منظومه را برای تقرب به دستگاه مرحوم فرهاد میرزا و عذر گناهان گذشته به نظم آورده و خود نام شیرین و فرهاد را بر آن نهاده بود ولی به واسطهی عدم دقت بنام شیرین و خسرو معروف گردید.
در خاتمهی گفتار بار دیگر از دانشمند ارجمند آقای سید حسین علوی که شرح حال شاعر را در اختیار این بنده گذاشتند سپاسگزاری کرده، توفیق ایشان را از خداوند خواستار است و نیز از آقای حسین معرفت که حقاً مردی آگاه و بصیر و در انتشار کتب نفیس و کمیاب مساعی فراوانی دارند و از این رهگذر به چاپ مجدد این منظومه همت گماشتهاند، از طرف مشتاقان به ادب کهن این مرز و بوم تشکر کرده توفیق ایشان را از حضرت باریتعالی مسألت میکنم.
والسلام علی من اتبع الهدی.
پینوشت:
۱- اطلاعات گرانبهایی درباره شرح حال شاعر بوسیله دانشمند محترم جناب آقای سیدحسین علوی در اختیار اینجانب قرار گرفت که لازم است در اینجا سپاسگزاری خود را از معظمله ابراز دارم.
۲- جد اعلای جناب آقای سید حسین علوی.
۳- قول شادروان سیدعلی حشمتالاسلام که همواره جلیس شاعر بوده است. (نقل از نوشته جناب آقای سیدحسین علوی فرزند آن شادروان)
۴- بر حسب موقع، طبق امور پیشین.
۵- مقصود از کاغذپارهها همان حرز زمان است که شرح آن گذشت.
۶- پدر شادروان حشمتالاسلام و پدر دانشمند محترم آقای سید حسین علوی.
۷- شفره.
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: هفته نامه عصر نی ریز / شماره های 171 تا 173 / تاریخ های: 16، 23 و 30 مهر سال 1385
- نویسنده/گردآورنده: دکتر نورانی وصال
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1392/9/28
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- خسرو و شیرینِ شعله ی نیریزی
- خسرو و شیرین (اثر شعله نیریزی)
- زندگی و احوال شهاب نیریزی
- طب نیریز در گذر تاریخ
بیشتر »
ویدئوها مرتبط :
* هیچ موردی پیدا نشد...