نوشتهها
اردشیر بابکان، زادهی بختگان - قسمت نخستزادگاه اردشیر بابکان
اردشیر بابکان فرزند ساسان در سال ۱۸۰ میلادی یعنی ۱۸۲۶ سال پیش در روستای «خیر» واقع در حاشیهٔ جنوبی دریاچهٔ بختگان فارس چشم به دنیا گشود.
در تاریخ بلعمی آمده است که: «اصطخر را روستایی ست [و آن را روستای خیرو خوانند و آنجا دیهی است](۱) نام وی طیروده، اردشیر از آن دیه بود، [و آن دیه بدو بازخوانند].»(۲)
بنا به روایت جغرافیدانان و مورخین اسلامی، ازجمله طبری (۳)(۴) اردشیر سرسلسلهٔ ساسانی در روستایی به نام «تیروده» از ناحیهٔ «خیر» از کورهٔ استخر زاده شده است. دودمانش از اسپهبدان و بزرگان پارس بودند و پدرش بابک، شاه «خیر» و تابع «گوچهر» شاه استخر که خود برگماردهٔ اردوان پادشاه اشکانی بوده است.
اردشیر در نوجوانی به توصیهٔ پدرش از طرف گوچهر به ارگبد (قلعه دار) دارا بگرد که تیری نام داشته است سپرده میشود تا به او آداب و فنون فرماندهی بیاموزد و در جوانی پس از تیری مقام ارگبدی دارا بگرد به او داده میشود. در این روزگار است که بهواسطهٔ جنگهای فرساینده با رومیان و براثر بحران عمومی و پیدایش اشکال جدید اجتماعی در بطن جامعه، انقراض پادشاهی اشکانیان و ضعف حکومت مرکزی آغاز میشود.(۵) ملوکالطوایف [پراکنده شاهی] و بردهداری کشور را به انحطاط کشانیده بود. در این زمان اردشیر جوان که خود را وارث دودمان پارس هخامنشی میداند برای نجات کشور و یکپارچگی ملت گام پیش مینهد.
ملکالشعرا بهار در سبکشناسی مینویسد:
«اردشیر پاپکان (۶) در قریهٔ «طیروده» از روستای «خیر» از استان اصطخر فارس به دنیا آمد، و جدش مردی بود ساسان نام بسیار شجاع و شدیدالبطش (۷) و این ساسان از خاندان ملوک محلی فارس که آنان را «بازْرَنگان» (۸) یا «بازْرَنگیان» (۹) میگفتند زنی گرفت نامش «رامبهشت» و خود ساسان در اصطخر متولی آتشگاه آناهید بود. این زن برای ساسان پسری زایید نامش را پاپک نهادند و پاپک بعد از ساسان مأمور تولیت معبد شد و به رسیدگی به کار مردم پرداخت و از پاپک پسران آمدند که یکی از آنها شاپور و دیگر اردشیر نام داشت و در این وقت امیر اصطخر یکی از بازْرَنگیان بود که طبری او را «جوزهر» نامیده و کریستنسِن و دیگران این نام را «گوچیهر» دانستهاند، اردشیر در کَنَف تربیت «جوزهر» (آرْگِبد)(۱۰) دارابجرد شد و منجمان و فالگیران، وی را از نژاد بزرگ او خبر داده گفتند: تو پادشاه خواهی شد و نیز خوابی دید که عزم وی را بهنیروتر کرد و اول کاری که کرد این بود که به یکی از نواحی دارابجرد که «جوبانان» [گوبانان] نام داشت حمله برد و امیر آنجا را که «فاسین» نام داشت بکُشت، سپس امیر محلی «کونس» را که نامش «منوچهر» بود به قتل آورد، بعد از آن به محلی دیگر که «لرویر» نام داشت تاخته امیر محلی آنجا را «دارا» نام از میان برگرفت؛ و این خبر را به پدر در اصطخر نوشت، در این وقت «جوزهر» در بیضای فارس «دِژاسپید» منزل داشت، پاپک بر او تاخته و او را از میان برداشت، و تاجِ «جوزهر» را بر سر نهاد؛ و این حوادث را به حضور «اردوان» پادشاه بزرگ اشکانی عرضه داشته تقاضا کرد که اجازه دهد تاج «جوزهر» را پسر او «شاپور» بر سر گذارد و اردوان جوابی درشت داده وی و پسرش «اردشیر» را به طغیان منسوب داشت؛ و آن کارها و کشتارها را ناروا شمرد. در این اوقات «پاپک» بدرود حیات گفت و شاپور پسر بزرگش تاج شاهی اصطخر را بر سر نهاد و به احضار برادر خود «اردشیر» مثال داد. اردشیر از اطاعت برادر سر برتافت. شاپور لشکر بهقصد برادر کشید. لیکن برادران دیگر وی را گرفته بند کردند و تاج پارس را به نزد اردشیر بردند و اردشیر تاجگذاری کرد؛ و بر برادران بدگمان شد و آنان را از میان برداشت؛ و در آخر بر اردوان اشکانی نیز فائق آمده در ۲۸ آوریل ۲۲۴ بم فاتحانه وارد تیسفون گردید (۱۱) و شاهنشاهی خود را اعلام داشت»(۱۲)
دکتر عبدالحسین زرینکوب هم در کتاب تاریخ مردم ایران بر این باور است که اردشیر بابکان زادهٔ دهکدهٔ شهر «خیر» است: «پاپک پسر ساسان که به علت عنوان روحانی ازجملهٔ بغان- خداوندگاران- پارس محسوب شد و چون از طرف مادر نیز به سلسلهٔ بازْرَنگی منسوب بود داعیهٔ قدرتجویی داشت و علاوه بر نگهبانی معبدِ استخر در شهر کوچک «خیر»- کنار دریاچهٔ بختگان نیریز- خود را همچون فرمانروایی خودکامه تلقی میکرد. ارتخشیر پاپکان (-اردشیر) در حدود سال ۱۸۰ میلادی بنا بر مشهور در یک دهکدهٔ شهر «خیر»- به نام «تیروذه» (طیروده) به دنیا آمد.
اردشیر باآنکه از برادر خویش شاهپور بابکان و حتی ظاهراً از چند برادر دیگر خویش به سال جوانتر بود، به سبب مهارت در فنونِ سواری و آشنایی با رموز جنگ، بیشتر از سایر فرزندان پاپک سودای کسب قدرت داشت. ازاینرو باآنکه هنوز جوان نورسیدهای بود بابک عنوان ارگبذ (- کوتوالی، فرماندهی پادگان قلعهٔ نظامی) شهر کوچک دارا بگرد را از پادشاه بازْرَنگی برای او گرفت؛ و او چندی بعد، هم به سعی پدر عنوان پادشاه محلی دارا بگرد را نیز به دست آورد. (حدود ۲۰۰ میلادی)»(۱۳)
تورج دریایی در پاورقی صفحه ۱۲۹ کتاب خود تحت عنوان: «شاهنشاهی ساسانی» به نقل از بلعمی مینویسد: «بلعمی نقل میکند که در نامهای از اردوان، آخرین شاه اشکانی، به اردشیر آمده است: تو مردی از روستای استخر هستی، پدرت بابک مردی از روستا بود، و این روستا برای شما کفایت نمیکرد که به شهر آمدید و بر استخر تسلط یافتید، ص ۸۸۰، طبری (i ۸۱۴) میگوید اردشیر از قریهٔ «طیروده» متعلق به روستاق «خیر» از «کوره» اصطخر از «بلاد» فارس بود.»(۱۴)
عین متن بلعمی چنین است: «پس اردشیر نشسته بود به اردشیر خورّه ایمن تا از اردوان نامه آمد که تو قدر خویش نشناختی وز مقدار خویش اندر گذشتی، تو یکی از روستای اصطخر پدرت بابک مردی روستایی بود مقدارش چندان نبود که به شهر آمدی تُرا که فرمود که ملکِ اصطخر بگیر، و ملوک پارس و کرمان را بکش، تُرا با تاجوتخت و ملک چه کارست و من مَلِکِ اهواز را نامه کردم تا بهسوی تو آید و تُرا بند کند و سوی من فرستد.
اردشیر نامه بخواند و او را جواب کرد که مرا این تاجوتخت و مملکت خدای داد، و برین ملکان ظفر داد، و امیدوارم که بر تو نیز ظفر دهد تا سرت برگیرم و گنجخانهٔ تُرا بر آتش ازینه (۱۵) کنم.»(۱۶)
ساسان- مردی از دودمان نجیبزادگان- با زنی از خاندان بازْرَنگی به نامِ دینگ- و در منابع اسلامی رامبهشت- ازدواج کرد. ساسان ریاستِ معبدِ آناهیتای شهرِ استخر را بر عهده داشت. بابک پسر ساسان بر شهرِ «خیر» در کنار دریاچهٔ بختگان فرمانروایی میکرد. پسر پس از درگذشت پدر جانشین وی شد، با دختر امیر محل پیوند ازدواج بست و با کودتایی قدرت را از دست وی بیرون آورد، و هم اوست که بعدها بنیانگذار حقیقی سلسلهٔ ساسانی شناخته شد و زمان استقرارش بر تخت سلطنت، مبدأ تاریخی جدید گردید. (۲۰۸ م)
بابک از امیر بازْرَنگی، مقام و منصب ارگپتی (۱۷) دارا بگرد را برای پسرش ارتخشتر (اردشیر) گرفت. (۱۸)
پینوشتها:
۱- از چاپ: نسخ و طبری: خیر
۲- تاریخ بلعمی، ابوعلی محمد بن محمد بلعمی، تکمله و ترجمهٔ تاریخ طبری، تألیف ابوجعفر محمد بن جریر طبری، با تصحیح محمدتقی بهار (ملکالشعرا) به کوشش محمد پروین گنابادی، انتشارات زوار، چاپ اول، بهار ۱۳۸۰، ص ۶۱۱.
۳- تاریخ طبری، ترجمهٔ ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، جلد دوم، ص ۵۸۰.
۴- ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن خالد بن الطبری آملی به روایت ابن الغدیم الوراق در سال ۲۲۴ هجری در آمل متولد شد در سال ۳۱۰ هجری در بغداد وفات یافت. او در بغداد، مقر بصره کوفه تحقیق تاریخی نمود. (تاریخ ایران باستان، ص ۱۲۴۶).
۵- اشکانیان، تألیفم. م. دیاکونف، ترجمهٔ کریم کشاورز، صص ۱۱۰ تا ۱۱۲.
۶- نَسَبِ اردشیر را طبری به دو روایت چنین آورده است:
۱- اردشیر بن بابک شاه بن ساسان الاصغر بن بابک بن ساسان بن مهرمس بن ساسان بن بهمن الملک بن اسفندیار ... و ۲- اردشیر بن بابک ابن ساسان بن بابک بن زرار بن بهافرید بن ساسان الاکبر بن بهمن بن اسفندیار (طبری، طبع لیدن، ص ۸۱۳، ج ۲).
۷- بطش= سخت گرفتن، راندن، دوانیدن، خشم راندن، غضب کردن، سختگیری (معین، ص ۵۴۸).
۸- در باختر روستای ماهفَرُخان و جنوب روستای سهلآباد خیر منطقهای وجود دارد که به آن «دَهنهٔ بارْگ» گفته میشود. گویا روزگاری در این منطقه انسانهایی زندگی میکردهاند. آثاری از گذشتگان در «دِهنهٔ بارْگ» موجود است.
۹- کلمهٔ «بازْرَنگی» در افسانههای ملی عامیانهٔ ایران مانند شخصی وحشی متداول است؛ و گویا این همان کلمهای است که بعد از اسلام «بیزنجان» و «بازنجان» گویند و نام طایفهٔ بزرگی از اَکرادِ فارس بوده است که در حوالی اصطخر سکونت داشتهاند. (ر.ک: اصطخری- تاریخ سیستان) و بعضی گویند «بارزنگی» افسانهٔ اشاره به «زنگباری» است.
۱۰- ارگبذ= لقب و مقامی بوده است بسیار معتبر مثل «بیگلربیگی» یا «کوتوال» یا صاحب اختیار یک شهر.
۱۱- طبری، طبع لیدن، ج ۲، سلسله ۱، صص (۷۱۳-۸۲۰) کریستن سن، صص ۵۲ و ۵۳.
۱۲- سبکشناسی، محمدتقی بهار «ملکالشعرا»، جلد ۱، امیرکبیر، چاپ ۵، ۱۳۶۹، صص ۱۳۵ و ۱۳۶.
۱۳- تاریخ مردم ایران، دکتر عبدالحسین زرینکوب، جلد یکم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۸، چاپ دوم، ص ۴۱۵.
۱۴- شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی، ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر، ققنوس، تهران، ۱۳۸۳، ص ۱۲۹.
۱۵- اَزین= نَعتِ تفضیلی از زینت، آراستهتر، بزینتتر (دهخدا، ص ۱۶۹۰).
۱۶- تاریخ بلعمی، صص ۶۱۴ و ۶۱۵.
۱۷- قلعه بیگی، ارگسبَدی
۱۸- رضایی عبدالعظیم، تاریخ دههزارساله ایران، تهران، اقبال، تابستان ۱۳۸۰، جلد دوم، چاپ ۱۳، ص ۱۷.
قسمت دوم این نوشته را در این صفحه بخوانید.
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: هفته نامه عصر نی ریز / شماره های 164 تا 168/ تاریخ های 29 مرداد، 5 شهریور، 12 شهریور، 19 شهریور و 26 شهریور سال 1385
- نویسنده/گردآورنده: پژوهش و گردآوری: محمدرضا آل ابراهیم
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1392/9/27
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- اردشیر بابکان، زادهی بختگان - قسمت نخست
- اردشیر بابکان، زادهی بختگان - قسمت دوم
- اردشیر بابکان، زادهی بختگان - قسمت سوم
- یاد و نام نی ریز در تاریخ میانه ایران - بخش نخست
بیشتر »