نوشتهها
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید احمدرضا نصیرزاده
چهره تابناک و پرفروغ احمدرضا در پنجمین روز از اولین ماه سال ۱۳۴۷ همراه با شکوفا شدن طبیعت و دمیدن بهاران، فضای خانه را که سرشار از محبت اهلبیت عصمت و طهارت (ع) بود، نورباران کرد. خانوادهای که شهید نصیر زاده در آن پا به عرصه وجود نهاد، فضیلت، معنویت، عشق به قرآن و شور حسینی را از پاکانی چون ملاقاسم که از شیفتگان مکتب قرآن بود، به ارث برده است.
در دامان مادری مؤمن و عفیف از برکت تربیتی الهی برخوردار شد و تحت تأثیر اعتقاد عمیق پدر به قرآن و اهلبیت (ع) و محبت والای خانواده نسبت به سیدالشهدا، از روحی عارف و آگاه و والا بهرهمند گردید. همچون سایر فرزندان بزرگ خانواده باتربیتی برگرفته از اصالت مذهبی خانواده، به محیط آموزشی پای گذاشت. فکر پرورشیافته او در دوران دبستان و راهنمایی ازنظر درسی و ازنظر اخلاقی او را فردی نمونه و موفق ساخته بود.
تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرهمندی نیریز سپری و دوره راهنمایی را در مدرسه مسعود بزرگی طی کرد. دوره متوسطه را در دبیرستان امام خمینی (ره) تا سال سوم دبیرستان گذراند و سال چهارم را نیمهتمام گذاشت.
فرزند خوشسیما و نیکرفتار خانه که همه عمر همگام با پدر و برادرانش به عشق حسین (ع) زیسته و دهههای محرم، همچون پروانهای عاشق از تلاش و حرکت خویش در حسینیه شهید مصطفی خمینی همگان را به تحسین وامیداشت، اکنون دریافته بود، زمان آن رسیده دستهایی که یکعمر فرا میرفت و با احساسات عمیق مذهبی، بر سینه عزادار وی فرود میآمد، باید قنداق سلاح را بفشارد و پنجههایی که بر سرزده یا زنجیرها را در میان فشرده و در ماتم امام عاشقان، حسین (ع) بر پشت و سینه، میکوبید؛ باید ماشه تفنگ را بکشد و تمام احساسات خویش را با دنیایی از آگاهی توأم نموده و گلوله داغ را بر سینه وارثان یزید و متجاوزان بیشرم به امالقری اسلام بنشاند که حسین زمان او را به نبرد فراخوانده است. او که بیش از ۱۵ سال نداشت، خوب تشخیص داده بود که تجلی و تحقق عزای حسن (ع) و عشق ورزیدن به حسین (ع) حضور در جبهه است. به همین دلیل بود که باروحی بزرگ و جسمی کوچک، برای اولین بار راهی سنگرهای مقدس نبرد گردید و به مناطق جنگی کردستان اعزام شد.
خانواده او که به عاشورا و سردار عاشورا معتقد بودند و جمله «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» را نیک پذیرفته بودند، گویا احمدرضا را علیاکبر میپنداشتند که راهی نینوا شده است. به همین دلیل هنگام اعزام احمدرضا، برادرانش نهتنها افسوس و اندوهی نداشتند بلکه افتخار و مباهات میکردند. شهید نصیر زاده در اوان جوانی در کوههای پوشیده از برف کردستان صلابت و سختی آنوقت و معنویت جبهه، آنچنان تأثیری بر افکار نورانیاش گذارده بود که دیگر آرام نیافت و برای دومین بار همراه با اجرای طرح لبیک یا امام، همپای رزمندگان به ندای امام و مقتدای خود لبیک گفت و عازم جبهه شد. در عملیات خیبر شرکت کرد و از فضای نورانی جبههها برخوردار گردید. او که با شناخت راه جبهه را برگزیده بود در سومین اعزام خویش، به گردان کمیل پیوست و در خط اروند زیر آتش سنگین دشمن از کیان اسلام دفاع کرد و این بار نیز با مشاهده معنویات جبهه روحش متحول شده و بعد از دیدار با خانواده برای چهارمین بار در مهرماه ۱۳۶۵ راهی جبهههای نور شد. در این مرحله از اعزام، جوانی ۱۸ ساله و رشید شده بود. سلاح را باارادهای قاسم گونه بر دوش کشید و پس از شرکت در عملیات کربلای ۴ به مرخصی آمد. در روزهای کوتاه مرخصی، روحانیتی عجیب در رفتار و کردارش بهخوبی جلب نظر مینمود. همگام با دلیرمردان گردان کمیل از لشکر المهدی (عج) پس از مرخصی کوتاهی به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای ۵ شرکت نموده و در مرحله اول همگام با خطشکنان گردان کمیل حماسه پیروزی را ترسیم کرد. سعادت شرکت در دومین مرحله خطشکنی را نیز به دست آورد و به خاکریزهای دشمن تاخت و در نیمهشب ۲۶ دیماه ۱۳۶۵، آن سرباز دلاور و چابک جبهه توحید، در خاک آغشته به سرخی خون مقدسش غلتید و با فرق خونین به لقاء پروردگار شتافت و عروس زیبای شهادت را در آغوش کشید. روح پرفتوحش با ارواح مطهر به خون خفتگان کربلای حسین (ع) محشور باد و راه سرخ خونینش از طلایهداران نور و سپیده پر رهرو باد. پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای نیریز به خاک سپردهشده است.
روحش شاد و نامش جاودان باد
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید احمدرضا نصیرزاده
- شهدا سال ۶۵ -زندگینامه مفقودالاثر مجید مقبلی
- شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید بیگ میرزا قره چاهی
- شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید محمود حاج نصیری
بیشتر »