نوشتهها
شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید اکبر بیگی نژاد
گذشتگان ما از حنظله فقط نامی شنیده بودند و قصه گذشتن از تازه عروس و... اما خدا خواست که ما در عصر امام خمینی(ره) حنظلهها را به چشم خود ببنیم و از این پس داستان آنها را با باور بخوانیم. از این قبیله، علیاکبر بیگینژاد را که در اردبیهشت سال ۱۳۴۳ در خانوادهای مذهبی و متدین، در روستای مشکان بدنیا آمد، میتوانیم برای فرزندانمان الگو معرفی کنیم. او که تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان با موفقیت گذراند و سپس دوره راهنمایی را نیز در مدرسه ابوریحان بیرونی مشکان سپری کرد. درس خواندن مانع از شرکت وی در جلسات قرآن، دعا و انجام فرائض مذهبی نمیشد و با حضور فعال خود دراینگونه مراسم، عشق خود را به اسلام، انقلاب و امام ابراز میداشت. برای تشکیل زندگی، مدت دوسال به شیراز مهاجرت کرد و با جدیت به کار و تلاش پرداخت. مقداری از نیاز زندگی را تأمین و دوباره به روستا برگشت. سنت پیامبر(ص) را احیا و اقدام به ازدواج کرد. هنوز زندگی در کنار تازه عروس خود را به چهل روز نرسانده بود که تصمیم گرفت برای دفاع از اسلام و نوامیس مسلمین دوباره خاطره حنظله را در اذهان زنده کند و راهی جبهه شود. مادرش جلوی اورا گرفت و خطاب به وی گفت: علی! شما تازه عروسی کردهای، بهتر است در حال حاضر به جبهه نروی. آهسته و با ادب خطاب رو به مادر کرده و در جواب ایشان میگوید: ما که از علیاکبر امام حسین(ع) عزیزتر نیستیم و خونمان هم از آن شهید بزرگوار رنگینتر نیست.
مادر هم به عشق علیاکبر حسین(ع) سکوت میکند و علیاکبرش را به خدا میسپارد.
اما این مادر نبود که از ترک تازه عروس اورا منع مینمود. دوستان و همسنگرانش نیز به او این خرده را گرفتند و از او پرسیدند: چرا به جبهه آمده است؟ بیدرنگ در جواب آنها گفت: در حال حاضر دفاع از اسلام و میهن اسلامی و ناموسمان از همه چیز واجبتر و لازمتر است. من آسایش و بستر گرم را در امنیت میخواهم، نه با حضور دشمن در خاک کشورم.
حرکت عاشقانه وی به سوی میادین نبرد، دو برادرش را نیز به عنوان رزمنده و پاسدار خون برادر به جبهههای نبرد حق علیه باطل فراخواند و نام آنها را در دفتر رزمندگان اسلام و مدافعان حکومت اسلامی در نبرد با دشمنان بعثی ثبت نمود.
او که غفلت از نماز را جرمی نابخشودنی میدانست، و همواره هر صبحگاه بعد از نماز، روز خود را با تلاوت آیاتی از قرآن مجید آغاز مینمود، وقتی در سنگرهای نبرد قرار گرفت، عشق به لقای دوست، چهره او را نورانی کرد و آماده پرواز. سی و هفتمین روز از اقامت خود را در جبهه با مسئولیت فرمانده دسته یکی از گروهانهای گردان رزم، تجربه میکرد ـ۳/۱۱/ ۱۳۶۱ـ در خط مقدم جبهه چلات، پیک حق به سراغش آمد و اورا از میان خاکیان برگزید و با خود به افلاک برد. پیکر پاکش را بردوش کشیدند و برای تسلی دل تازه عروساش به زادگاهش آوردند. در میان سایر همرزمانش در گلزار شهدای مشکان به خاک سپردند.
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید اکبر بیگی نژاد
- شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید احمد احمدیان
- شهدا سال ۶۵- زندگینامه شهید محمدرضا بیگی
- شهدا سال ۶۱ -زندگینامه شهید رضا زینل پور
بیشتر »