فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

نقش نیروهای شهرستان نی ریز در عملیات بدر

نیروهای اعزامی از شهرستان که عمدتا" در گردان کمیل متمرکز بودند؛ به فرماندهی سردار شهید‌، علی اصغر سرافراز‌، جانفشانی بسیاری در این عملیات نمودند‌. در واقع این دومین عملیاتی بود که گردان کمیل با حضور نیروهای شهرستان در آن حضور داشت‌. نیروها‌ سه روز پس از شروع عملیات یعنی در تاریخ ۲۲/۱۲/۱۳۶۳ از محل جزایر مجنون عازم منطقه عملیاتی بدر می‌شوند‌. مأموریت گردان در این عملیات بستن عقبه دشمن و انهدام پل ارتباطی آنان بود‌. گردان کمیل در این عملیات خیلی خوب عمل می‌کند.، نیروها یک شب تا صبح روی آب بوسیله قایق به پشت سر دشمن منتقل می‌شوند. در آنجا با دشمن درگیر و تلفات زیادی را به آنها وارد می‌کنند. سپس با یک راهپیمایی طولانی، پل واقع در عقبه دشمن را منهدم و به مقر قبلی خود بر می‌گردند‌. شرح این عملیات را از زبان آقای اصغر ماهوتی که در این عملیات معاونت گردان را عهده‌دار بوده است بخوانید‌:(۱-MAHOOTI-۱۰)

عملیات در منطقه شرق دجله انجام شد‌. وقتی وارد خط شدیم، شهید سرافراز ما را توجیه کرد و مسیر را نیز نشان داد. هدف بستن عقبه دشمن بود. ما حرکت کردیم و پس از ساعاتی به کنار دجله رسیدیم. در این مأموریت باید پل ارتباطی دشمن را منهدم می‌کردیم‌. از تعدادی دهکده عبور و به سمت پل حرکت نمودیم‌. آر‌پی‌جی‌زنها را جمع و آماده حمله به پل شدیم. حرکت ماشینها روی پل کاملا" مشهود بود. دشمن هیچ فکر‌ نمی کرد که ما اینقدر در عقبه و پشت سرش نفوذ کرده باشیم. با مشاهده ما، یکی از عراقی‌ها جلو آمد، فکر می‌کرد ما از نیروهای خودشان هستیم. ایست داد و یکی از بچه‌ها با سرنیزه او را از پای درآورد. تیر‌بارچی عراق که متوجه شده بود‌، شروع به تیراندازی بطرف ما کرد‌. شهید مسیح بهرامی همانجا به شهادت رسید‌. شهید حسین عیدی با آر‌پی‌جی تیربار را خاموش کرد‌. پل به دست ما افتاد. بچه‌ها در اینجا یک آتش‌بازی حسابی راه انداختند و بسیاری از ماشینها و نیروهایی که روی پل حرکت می کردند را منهدم نمودند. یکی از نیروهای تخریب‌چی آمد تا پل را منفجر کند. بنظرم شهید رضا‌زاده بود که رفت و پل را منفجر کرد اما خودش را نتوانست بالا بکشد و به شهادت رسید. حدود ساعت ۴ صبح بود؛ ‌ شهید حسین عیدی به من گفت: اصغر‌، یک گردان عراقی دارند می‌آیند تا خود را اسیر کنند. من گفتم: چون شب هست به بچه‌ها بگو با هر سلاحی که دارند شلیک کنند‌. ممکن است بخواهند به ما کلک بزنند و یا ما را فریب دهند‌. بچه‌ها هم نگذاشتند عراقیها جلو بیایند. حسین آمد و گفت: اصغر دارند "هو" می زنند و جلو می‌آیند. گفتم: برای تضعیف روحیه است‌، باز هر چه دارید بزنید. عراقیها دوباره آمدند ولی شکست خورده و برگشتند. قرار بود گردان هفت لشکر ولی عصر‌(عج ) به ما بپیوندد. اما نتوانست. شهید سرافراز با من تماس گرفت و گفت: آنها نتوانستند بیایند و به شما ملحق شوند. عقب نشینی کنید و برگردید. باید ۲۰ کیلومتر عقب می‌آمدیم تا به مقر خودمان می‌رسیدیم‌. ما شروع به عقب‌نشینی کردیم‌. در حین عقب‌نشینی چون هوا روشن شد تعدادی از بچه‌ها شهید و اسیر شدند‌. فرمانده ‌ستادی گردان‌، آقای رضوانی به شهادت رسید. و شهید حسین عیدی که معاونش بود با آقای سعید محمد‌زاده که روی یک جیپ حامل توپ ۱۰۶ میلی‌متری بودند بر اثر اصابت گلوله تانک به آنها، حسین به شهادت رسید و سعید هم از ناحیه چشم و دست شدیدا" مجروح شد.

آقای سعید محمد‌زاده در مورد چگونگی حضور گردان در عملیات بدر می‌گوید‌:

(۲-MOHAMMADZADE-۱۰)

می‌شود گفت عملیات بدر‌، یک عملیاتی بود که گردان یک ضربه زد و برگشت‌. چون نیروهایی که باید به ما ملحق می‌شدند‌، نتوانستند بیایند، لذا نتوانستیم آنجا را تثبیت کنیم و برگشتیم‌. در این عملیات گردان از یک استعداد بالایی برخوردار بود. گردان کمیل دارای سه گروهان بود که عمدتا" نیروهای زبده بسیجی بودند. بچه‌هایی که مدتها در جبهه حضور داشتند و در عملیاتهای متعدد شرکت کرده بودند؛ آمادگی خوبی داشتند. خلاصه گردان، هم از لحاظ کمّی و هم از لحاظ کیفی در سطح بالایی قرار داشت‌. بعد از اینکه چند روزی از شروع عملیات گذشته بود ما وارد منطقه عملیاتی بدر شدیم‌. باید از جزیره مجنون عبور می‌کردیم و حدود یک شب تا صبح با قایق روی آب می‌رفتیم تا به ابتدای منطقه عملیاتی بدر برسیم. یاد بچه‌ها بخیر! آن خاطراتی که آن شب در قایقها و بر روی آب گذشت‌. حدود ساعت پنج صبح از قایقها پیاده شدیم. به یکی از خطوط عقبه رفتیم تا آماده شویم و شب، عملیات را شروع کنیم‌. خدا رحمت کند شهید تجلی را که از بچه‌های فسا بود‌. فرماندهی گروهان یکم را بعهده داشت. فرمانده گروهان دوم بعهده شهید حسین عیدی بود‌. فرماندهی گروهان سوم نیز بعهده آقای کریم درفش بود‌. قرار بود ابتدا گروهان یکم حرکت کند و خط را بشکند و بعد به ترتیب گروهان دوم و سوم وارد عملیات شوند‌. گروهان یک وارد عمل شد‌، آقای ماهوتی هم به همراه گروهان یک رفتند‌. خط اول توسط گروهان یک شکسته شد‌، ما وارد منطقه شدیم‌. آمادگی بچه‌ها آنقدر بالا بود که شکستن خط بیشتر از ۱۵ تا ۲۰ دقیقه طول نکشید. بچه‌ها خیلی خوب عمل کردند. از رزم بالایی برخوردار بودند‌. در همین درگیری با دشمن بود که شهید تجلی می‌خواست یکی از تانکهای دشمن را بزند‌، اما هدف تیربار قرار گرفت و به شهادت رسید‌.

بعد بچه ها را طبق دستور شهید سرافراز جمع و جور کردیم و به طرف پل رفتیم‌. وقتی نزدیک پل رسیدیم صحنه بسیار زیبایی بوجود آمد. شاید در طول مدت جنگ یکی از صحنه‌های خیلی شیرین، رزم بچه‌ها در کنار این پل بود‌. نگهبان عراقی غافلگیر و با سر نیزه به هلاکت رسید و ما مستقر شدیم‌. آقای ماهوتی با بیسیم به شهید سر افراز ‌اعلام کرد که ما مستقر و آماده ایم‌، دستور حمله داده شد. ‌حدودا" بیست کیلومتری به عقبه دشمن نفوذ کرده بودیم‌. حالا در نظر بگیرید که بچه‌ها شب قبل با قایق روی آب بوده‌اند‌، شب بعد با دشمن در‌گیر‌، خط را شکسته وآنها را تار ومار نموده و بعد ۲۰ کیلو متر پیاده روی کرده و ‌خود را به پل پشت سر دشمن رسانیده‌اند. حالا باید عملیات مجددی را شروع می‌کردند‌، این شایستگی بچه‌های کمیل را نشان می دهد. آنها از شور و شوق و عشق با‌لایی برخوردار بودند. برای رضای خدا می‌جنگیدند.‌ پس از صدور دستور حمله به پل‌، خدا رحمت کند برادر مسیح بهرامی را، او اولین کسی بود که به طرف پل رفت ولی تیر بار چی دشمن ایشان راهدف گرفته‌ و به شهادت رساند. خدارحمت کند شهید حسین عیدی را که با آر‌پی‌جی، تیربارچی را زد و بچه‌ها با شعار الله اکبر به سوی دشمن حمله بردند. ماشینهای ایفای عراقی که از حصور ما بی‌‌اطلاع‌ بودند و از روی پل عبور می‌کردند‌ مورد هدف بچه‌ها قرار می‌گرفتند و به پایین سقوط می‌کردند.‌ شادابی و‌ روحیه عجیبی به بچه‌ها دست داده بود‌. ساعت حدود چهارصبح بود. شهید سرافراز تماس گرفت و وضعیت را سئوال کرد‌، گفتیم: خط را گرفته ایم‌، پل هم منهدم شده و در حال پدافند هستیم. منتظر نیروهایی هستیم که باید به ما ملحق شوند. ‌متأسفانه نیروها‌ی مورد نظر نتوانستند خودشان را به ما برسانند، دستور عقب نشینی صادر و در حین عقب نشینی من و شهید عیدی و آقای احمد مسعودی که الآن از ناحیه گردن مجروح و جانباز هستند، هدف گلوله تانک قرار گرفتیم‌. من بیهوش شدم و مدتی بعد که به هوش آمدم متوجه شدم که شهید عیدی به شهادت رسیده است‌.

لازم به ذکر است که در عملیات بدر‌، نیروهای بسیج و سپاه با نیروهای ارتش ادغام و بصورت مشترک عمل کرد‌‌ند. از این جهت گروهان سوم از گردان کمیل به فرماندهی آقای کریم درفش تحت فرماندهی یکی از گردانهای تیپ ۵۵ هوا برد شیراز قرار گرفت و یک گروهان از نیروهای ارتش نیز تحت فرماندهی‌گردان کمیل قرار گرفت‌. در مورد عملکرد گروهان سوم از گردان کمیل در این عملیات‌، آقای سمیع یزدانی که معاونت گروهان را عهده‌دار بوده می‌گوید‌:(۳-YAZDANI-۱۰)

لازم است دو نکته را در مورد عملیات بدر ذکر کنیم‌. اول اینکه: ما در عملیات بدر ۲۰ کیلومتر عقبه آبی داشتیم. یعنی بچه‌ها در قایق نشستند و از خط مقدم خودمان روانه خط دشمن شدند. دقتّ کنید! ‌ این چه روحیه‌ای بود که یک نیروی رزمنده با ۲۰ کیلومتر عقبه آبی که ارتباط زمینی ندارد‌، روی آب برود و بجنگد. مطلب دوم اینکه: شورای تیپ المهدی‌(عج) در دژ اول عملیات بدر جلسه‌ای مشورتی داشتند‌. دراین جلسه آقای رحیم صفوی جهت توجیه شورای تیپ حضور داشت، که یک خمپاره روی همان سنگری که جلسه در آن تشکیل شده بود اصابت می‌نماید‌، تعدادی از مسئولان تیپ به شهادت می‌رسند و عده ای نیز مجروح می‌شوند. از جمله سردار سرتیپ حاج اسدی فرمانده تیپ که مجروح شده بود او را به عقب انتقال دادند و فرماندهی تیپ را در آن مقطع به شهید علی اصغر سرافراز محول کردند‌.

اما در مورد عملکرد گروهان سوم که مشهور به گروهان قمر بنی هاشم۱ بود، باید بگویم که در این عملیات یک سری تبادل نیرو با ارتش انجام شد‌. گروهان ۱۰۵ تیپ ۵۵ هوا برد را به گردان کمیل دادند و‌ شهید سرافراز به گروهان ما اعلام کرد که شما باید با ارتش عمل کنید‌.

گردان کمیل بوسیله قایق به منطقه عملیاتی بدر منتقل شد. اما گروهان ما بوسیله بالگرد در منطقه عملیاتی هلی برن شد. ‌‌ابتدا که در منطقه پیاده شدیم‌، سنگری نداشتیم. بچه‌ها سریع برای خود با سرنیزه سنگر ساختند و در آن قرار گرفتند‌. آتش دشمن بسیار شدید بود‌. تا اینکه دستور حرکت داده شد و به جلو رفتیم‌. یادم است امیر‌ سرتیپ صیاد شیرازی، که در آن موقع فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و دارای درجه سرهنگی بود‌، روی دژ بدر ایستاده بود و به نیروها‌ روحیه می‌داد، نزدیک غروب بود که پشت خاکریز بدر مستقر شدیم‌. بولدوز‌رها هم آمدند و خاکریز را مستحکم کردند. شب را در آنجا پدافند کردیم.تا اینکه دشمن اقدام به پاتک کرد و با تانک به طرف خاکریز بدر شروع به پیشروی نمود. یادم است شهید علیرضا اثنی عشری که در این عملیات بعنوان رزمنده حضور داشت‌، مرتب گلوله‌های آر‌پی‌جی را به جلو می‌برد و آر‌پی‌جی‌زنها به طرف تانکها شلیک می‌کردند. امّا چون آتش بسیار شدید بود دستور عقب نشینی صادر شد. و به پشت دژ بدر برگشتیم. در همین منطقه بود که ‌شهید علی عبدالله‌زاده به شهادت رسید و هنگام عقب نشینی جسدش در منطقه باقی ماند‌.

در پشت دژ بدر هم‌، آتش و بمباران هواپیماها و بالگردهای دشمن بسیار زیاد بود لذا مجددا" دستور عقب نشینی صادر شد. در حال عقب‌نشینی به علت حجم آتش دشمن‌، تعدادی از بچه‌ها به شهادت رسیدند و جسدشان در منطقه باقی ماند. تا اینکه شب هنگام به خاکریز بچه‌های لشکر ثارالله رسیدیم‌، در آنجا از شدت خستگی مجبور به استراحت شدیم. صبح دیدیم که نیروهای لشکر ثارالله نیستند چون که به آنها دستور عقب نشینی داده بودند و آنها موفق نشده بودند که به ما خبر دهند و ما خوابمان برده بود.‌ توانستیم به زحمت خود را به عقب برسانیم و در محل استقرار گردان، ۳۵ کیلومتری جاده اهواز- خرمشهر‌، مستقر شویم .

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

* هیچ موردی پیدا نشد...

نوشته های مرتبط :

    * هیچ موردی پیدا نشد...

ویدئوها مرتبط :

* هیچ موردی پیدا نشد...