دانشنامه نی‌ریز و دفاع مقدس

نوشته‌ها

در مورد اتمام عملیات آقای داودی می‌گوید‌:

(۴-DAVOODI-۱)

بعد از چند روزی که در اراضی آزاد شده مستقر بودیم؛ ا‌علام شد که بچه‌ها به مقرشان بازگردند. ‌یک گروهان تازه نفس منطقه را از ما تحویل گرفت و ما برای تسویه حساب، به عقب بر گشتیم. ‌ برای انجام مراحل تسویه حساب، مسئول تدارکات گفت: آقای حاج اسدی باید برگه‌های شما را امضا نماید. ما در آن زمان ایشان را نمی‌شناختیم. پس از پرس و جو، فهمیدیم ایشان در ایستگاه هفت آبادان هستند. به آنجا رفتیم. ‌یکنفر را دیدیم که صندوقهای مهمات را به دوش گرفته و در حال جابجایی آنهاست. از وی سؤال کردیم آقای اسدی کجا هستند؟ ‌ همینطور که صندوقها روی دوشش بود گفت: چکار دارید برادر‌؟ گفتیم: می‌خواهیم تسویه حساب کنیم‌. گفت: کجا می‌خواهید بروید‌؟ جنگ است‌. عملیات است‌. گفتیم: حرفی نداریم. بچه‌ها همیشه آماده‌اند! هر وقت خبر دهید ما در خدمت هستیم. حالا شما .قای حاج اسدی را می‌شناسید؟ خندید! گفت خودم هستم. ‌ ما حاجی اسدی را آنجا شناختیم‌ و از اینکه چنین فرماندهی داشتیم برخود بالیدیم. و در نهایت ایشان تسویه حساب‌ را امضا کرد و ما به عقب برگشتیم‌.

نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي: