فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۲ -زندگینامه شهید حاج علی دهقانپور


۵ /۱/ ۱۳۰۷ آنگاه که از راه رسید، رایحه وجود او عطر دل‌انگیز بهار را در روستای امیرآباد سیرجان پراکند. آغوش گرم پدر و دامن پرمهر مادر پذیرای این میهمان نورسیده شد. به عشق مولای متقیان اورا «علی» نامیدن و در تربیت وی براساس آداب و سنن اسلامی از هیچ کوششی دریغ نورزیدند. علی دوران کودکی را در کنار خانواده و در محیطی ساده و بی‌ریا سپری کرد. برای فراگیری علوم روز راهی دبستان شد و تا کلاس ششم ابتدایی (نظام قدیم) به تحصیل پرداخت. دوران نوجوانی را تازه شروع کرده بود که به همراه خانواده، روستای قطرویه را برای اسکان انتخاب و مهاجرت کرد. اندک زمانی بعد از این مهاجرت سایه پرمهر پدر را از دست داد و به عنوان فرزند ارشد خانواده، مسئولیت پدر را در تأمین نیاز و معاش زندگی بر عهده گرفت. بعد از مدتی به نی‌ریز مهاجرت کردند و علی تا سن ۲۷ سالگی همچنان در کنار خانواده مشغول کار و فعالیت بود. در همان سال سنت محمدی(ص) را پاسداشت و با ازدواج خود زندگی نوینی را شروع کرد. حاصل این ازدواج شش فرزند بود که در زندگی همراه وی در غم و شادی با او بودند. با آغاز نهضت شکوهمند اسلامی، علی هم در دریای خروشان حق‌طلبان وارد شد و در تظاهرات مردمی و راهپیمائی‌ها حضوری سبز داشت. با شروع جنگ تحمیلی با سری پر شور و دلی پر از شوق به سوی جبهه‌های حق علیه باطل شتافت. اولین عملیاتی که شرکت کرد، عملیات فتح خرمشهر بود که دو ماه تمام در جبهه حضور داشت. پس از مراجعت از جبهه، در تعاون سپاه مشغول به کار شد. پس از مدتی دوباره تصمیم گرفت که به یاری رزمندگان اسلام بشتابد. در این مرحله به جبهه جفیر اعزام شد. هنگام خداحافظی حال عجیبی داشت. گویا دریافته بود که این سفر آخرین است و بازگشتی دیگر در کار نخواهد بود. وقتی از خانه بیرون آمد هنوز چند گامی برنداشته بود که دوباره برای خداحافظی برگشت و این حرکت تا سه بار اتفاق افتاد. بالاخره دل از دنیای خاکی کنده و به شوق دیار یار، راهی شد. عملیاتی در پیش بود و بایستی برای مبارزه آماده می‌شد. چادرهای گردان را در منطقه جفیر برپا کردند و منتظر فرمان از رده بالا شدند. ۳ /۱۲/ ۱۳۶۲ هرکسی مشغول کاری بود، علی دهقانپور هم در داخل چادر، مشغول خواندن قرآن. صوت دلنشین او در فضای جفیر پیچده و حال و هوای معنوی زیبایی در میان چادر برپا بود. ناگهان صدای رعد آسای هواپیماهای دشمن در آسمان منطقه پیچید. ازغرش هواپیماها چند ثانیه‌ای نگذشته بود که چادرهای رزمندگان به آتش کینه سوخت. وقتی به سراغ علی دهقانپور رفتند، دیدند قرآن او باز و نیمه آن سوخته و نیمه دیگرش با خون جبین او رنگین شده است. آری! او که انسانی به تمام معنا، متواضع، صبور، مؤمن و خوش اخلاق بود و در همه کارها به اقوام و آشنایان کمک می‌کرد. حیف بود که در بستر مرگ و بدون همنشینی با قرآن از دنیا برود. پیکر پاک این شهید عزیز را به نی‌ریز آورده و در گلزار شهدا این شهرستان به خاک سپردند.

روحش شاد و نامش جاودان



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :