فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۲ -زندگینامه شهید خلیل دمیری

ریزش برگ‌های پائیزی و صدای ناله برگهای خزان زده در پای درختان ایستاده در باغ، خاطرات آمدن کودکی را در مهره ماه ۱۳۴۲ در خانواده‌ای متدین و مذهبی، در یکی از روستاهای بخش آباده طشک بنام "تم‌شولی" به یاد می‌آورد. او که آمد خزان را به فراموشی برد و نامش خلیل نامیدن تا در کوره راه زندگی «خلیل» پدر و مادر باشد. اما سختی روزگار از همان ابتدا، شراب تلخ زندگی توأم با مشقت و سختی را در کام کودکانه‌اش ریخت و در یک سالگی، دستهای پر مهر و عطوفت مادر را از سر او کوتاه کرد. شش ساله که شد،‌ برای آموختن راهی دبستان گردید. هنوز با غم بی‌مادری اُنس نگرفته بود که دست تقدیر، پدر را که پشتیبانی محکم برای او در زندگی بود از کنارش برد. رفتن پدر و جای خالی مادر، عرصه زندگی را برای خلیل تنگ‌تر کرد و کوهی از مشکلات و گرفتاریها را بر شانه ضعیف و کودکانه او بار نمود. در اولین قدم به ناچار از ادامه تحصیل انصراف داده و در کنار برادر بزرگتر خود که مسئولیت پدر و مادر را در قبال او به عهده گرفته بود به کار مشغول شد. به دنبال ایجاد موقعیت بهتر برای کار و زندگی، از تم‌شولی به روستای کوشکک مهاجرت نمودند. خلیل در کنار برادر به امر کشاورزی و دامداری پرداخت تا در تأمین نیاز زندگی، بازویی توانا برای برادر باشد. فداکار و تلاش او باعث شد تا در دل برادر و خانواده او جا باز کند و آنها را از خود راضی نماید. خلیل از همان کودکی منضبط و در انجام وظایف خود با برنامه و دقیق بود. در انجام فرائض دینی و رعایت محرمات از هیج کوششی دریغ نداشت و سعی می‌کرد نمازهای خود را در اول وقت به جا آورد. در آداب اجتماعی انسانی خوش اخلاق و خوش برخورد بود. خانواده، دوستان و اهالی روستا جز مهربانی و احترام از او خاطره‌ای دیگر ندارند. آنگاه که بازوانش پرتوان شد، با تلاش و زحمت فراوان، از طریق کارگری و کشاورزی، وسایل و مخارج اولیه زندگی را تهیه و در سن هفده سالگی حاضر به انجام سنت رسول خدا(ص) شد و ۱۳۵۹ تشکیل خانواده داد. دو سال از عمر خود را در کنار همسرش گذراند و در روز هجدهم آبانماه ۱۳۶۱جهت انجام خدمت مقدس سربازی اعزام شد. به جمع دلیر مردان یکان هوانیروز اصفهان پیوست و همراه با مدافعان مرزهای ایران اسلامی راهی جبهه شد. همسنگرانش می‌گویند: خلیل بسیار ساده و بی آلایش بود. دوستان و همسنگرانش اورا در اخلاق و رفتار برای خود الگو قرار داده بودند و از مشاهده رفتار و کردارش، لذّت می‌بردند. همیشه سعی داشت به شیوه‌های مختلف به رزمندگان خدمت نماید و بسیاری از کارهای خدماتی را ایشان داوطلبانه انجام می‌داد.

سرانجام پس از گذشت سیزده ماه از خدمت مقدس سربازی، در روز بیست سوم آذر ماه سال ۱۳۶۲ در جبهه مهاباد، پیک حق را لبیک گفت و به همراه ملائک پاسبان آستان الهی به وادی «عند ربهم یرزقون» سفر کرد. پیکر پاکش در گلزار شهدای روستای حسن‌آباد کوشکک به خاک سپرده شده است.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :