نوشتهها
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید محمدرضا بیاتی
قدم در وادی عشق نهاده و دل در کمند زلف سیاه یار گرفتار کرده بود. جز دیار رخ یار هوای در سرش نبود. او که ۱۳۴۷/۶/۵ در خانوادهای متدین، در روستای چاهگز از توابع بخش آباده طشک نیریز غزل زندگی را با گریههای کودکانه سروده و بشارت رویش و بقا را با خود به همراه داشت. آنگاهکه کودکی را پشت سر نهاد برای فراگیری علم و دانش وارد دبستان شهید جلالی در چاهگز شد و با نمراتی بسیار خوب، آن دوره را به پایان برد. سپس دوره راهنمایی را نیز در مدرسه شهید جلالی آغاز و به اتمام رساند. برای ادامه تحصیل به شهر شیراز مهاجرت کرد و در دبیرستان شهید مطهری مشغول به تحصیل شد. محمدرضا، شاگردی مهربان، خوشخلق، منضبط و مرتب بود و همیشه در اندیشه کمک به دیگران روزگار خود را سپری میکرد. یکی از اعضای فعال انجمن اسلامی دبیرستان شهید مطهری بود و در کنار درس و بحث از حضور در سنگر جهاد و دفاع مقدس نیز غافل نبود. در دو نوبت به جبهه اعزام شد و درمجموع چهار ماه در جبهههای حق علیه باطل حضور داشت و با دشمن جنگید.
آخرین باری که عازم جبهه بود، پیشانی پدر و دست مادر را بوسید و به چهار برادرش که تازه از جبهه برگشته بودند، گفت: «اگر من برنگشتم شما جبههها را خالی نکنید و امام را تنها نگذارید.» در سخنانش همیشه بر اطاعت از امام، تأکید داشت. عشق به اسلام و ولایت همه وجودش را پرکرده بود و در آرزوی رسیدن به سعادت ابدی لحظهها را میشمرد.
در عملیات کربلای ۸ حضوری سبز داشت و سینه دشمن را با تیرهای تفنگش به تنگ آورده بود. ۱۳۶۶/۱/۱۸ در مشهد شلمچه، ناگهان هدف اصابت تیر و ترکش قرار گرفت و قامت چون سرو او به خون نشست. میناب شهادت را از دستدلبر گرفت و بهسوی کوی او روانه شد. پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای چاهگز به خاک سپردهشده است.
روحش شاد و نامش جاودان
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید محمدرضا بیاتی
- شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید مرتضی بیات
- شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید خاکباز فیروزی
- زندگینامه جانباز محمد رضا صادقی
بیشتر »