فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

حال و هوای معنوی بچه ها در این مرحله از عملیات والفجر هشت

یکی از بزرگترین پشتوانه‌های انگیزه‌ساز در طول ‌هشت سال‌ دفاع مقدس، ارتباط مداوم رزمندگان با حضرت حق و خداوند سبحان بود که از فیض قربش بهره‌ها‌ می‌گرفتند و روح و روان خود را تقویت ‌‌نموده و آماده پیکار خونین با دشمن متجاوز میکردند. اذهان عزیزان ایثارگر رزمنده مملو از چنین روحیات و خاطراتی است که هنوز آرامش دهنده جسم و جان ‌آنان است‌. در این عملیات هم این روحیه عرفانی و علو روحانی را در این عزیزان شاهدیم‌. بخوانید از زبان آقای دکتر علیرضا قلمداد که در این عملیات بعنوان غواص و رزمنده حضور داشته است‌: (۱-GHALAMDAD-۶)

از دو سه ماه قبل از عملیات‌، بچه‌ها در پادگان امام خمینی‌(ره) اهواز از لحاظ معنوی خیلی کار می‌کردند. به خودشان پرداخته و جان را با خودسازی و دعا صیقل می‌دادند. خود را برای شبهای خاص عملیات آماده می‌کردند. ده‌ یا یازده روز قبل از عملیات ما را به خط اروند بردند، که هم آشنایی با منطقه عملیات پیدا کنیم و هم آموزشهای غواصی را تکمیل کنیم‌. ‌حدود چهل نفر غواص بودیم که به آنجا رفتیم. در سنگرهای ساحل اروند مستقر شدیم‌. شبها که آب بالا می‌آمد سنگرها پر از آب می شد، به همین خاطر در سنگرها تخت زده بودیم تا بتوانیم بخوابیم و صبحها که بلند می شدیم آبها را بیرون می ریختیم. روزها تمرین غواصی در نهرهای منشعب از اروند میکردیم. ، برخی مواقع بر فراز یک دکل‌، که روی منطقه عملیاتی مسلط بود می‌رفتیم. دکل در نخلستان ساحل اروند نصب ‌ و استتار شده بود. وقتی به منطقه، ‌ آب اروند‌، باتلاقها و.... نگاه می‌کردیم نوعی تشویش خاطر به ما دست می داد و نگران می‌شدیم. ا زخود می‌پرسیدیم، سرنوشت عملیات چه خواهد شد؟ من با شهیدان حمید شعبانپور‌، ‌ محمد زحل‌، ‌ محمود ساکت‌، ‌ محسن پرهوده‌، و آقایان‌ مهدی دهقانی و ‌ علیرضا هائم در یک سنگر بودیم‌. دور هم که می‌نشستیم از عملیات و وضعیت منطقه صحبت می‌کردیم‌، و از همدیگر می‌پرسیدیم که با توجه به این موقعیت جغرافیایی، نتیجه چه خواهد شد؟ بعنوان گروه غواص گردان، احساس مسئولیت سنگینی می‌کردیم‌. این حالت نگرانی در همه ما وجود داشت‌. یادم هست یک روز خیلی دلهره پیدا کرده بودیم‌، شهید محمود ساکت گفت‌: بچه‌ها بیایید قرآن بخوانیم‌، قرآنها را باز کردیم، یکنفر یک آیه را می خواند و نفر دیگر معنی می‌کرد‌، خلاصه گرم شدیم و به کار ادامه دادیم‌. یادم نمی رود روز قبل از عملیات یعنی همان روزی که شب آن می‌خواستیم به عملیات برویم‌، کنار هم نشسته بودیم و از عملیات و سرانجام آن صحبت ‌می‌کردیم. صحبت از اینکه با این همه سرمایه گذاری که روی این عملیات شده‌، نتیجه آن چه خواهد شد‌؟ از این صحبت شد که شهید سرافراز درباره منطقه عملیات گفته بود که یکسال روی این آب کار شده‌، و تقریبا" مشخص شده است که بین ۸ تا ۵/۸ شب آب راکد است و آرامش بیشتری دارد‌. در همین نیم‌ساعت تعداد زیادی غواص به آب می‌ریزند و عملیات را شروع می کنند‌، خلاصه نگران نتیجه عملیات بودیم‌. در این بین شهید حمید شعبانپور گفت‌: بچه‌ها قرآن را باز می‌کنم ببینیم قرآن چه می‌گوید: او قرآن را باز کرد‌، این آیه آمد که ترجمه آن در ذهنم تا اندازه ای باقی مانده که‌:

« آیه نویدهای زیادی به مجاهدین راه خدا داده بود» لذا ما خیلی خوشحال شدیم. خصوصا" اینکه ۳-۴ ساعت قبل از عملیات، قرآن چنین نویدی به ما داد‌. در یکی از سنگرهای جلوتر، شهید سرافراز داخل سنگر آمد و شروع به گریه کردن کرد‌. مقداری صحبت کرد و مصیبت حضرت زینب را خواند. مصیبت حضرت زینب را خیلی دوست داشت‌. بچه‌ها یادشان هست که خیلی وقتها سر صبحگاه‌، مصیبت حضرت زینب‌( س ) را می‌خواند و خیلی گریه می‌کرد. بعد گفت‌: بچه‌ها یک چیزی به شما بگویم‌‌، خیلی هاتون امشب شهید می شوید امّا خداوند به شما پاداش خیر و بقای ابدی می‌دهد‌، لذا خوشحال باشید و از هیچ چیز هم نترسید، بعد یکی یکی همه ما را در بغل گرفت و بوسید و آماده عملیات شدیم.

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

* هیچ موردی پیدا نشد...

نوشته های مرتبط :

    * هیچ موردی پیدا نشد...

ویدئوها مرتبط :

* هیچ موردی پیدا نشد...