شهدا سال 63 -زندگینامه شهید مهدی درویشی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
مهدی قطرهای بود از دریای انسانهای عاشق که در اولین روز از آبان ماه سال ۱۳۴۵ در روستای دهچاه که از تنوع رنگ برگهای درختان پائیزی زیبایی خاصی به خود گرفته بود، چشم برجهان گشود. برای کسب دانش رنج سفر به نیریز را بر خود هموار کرد و دوره ابتدایی را در دبستان بختگان گذراند. برای دوره راهنمایی در مدرسه ولیعصر (عج)، ثبتنام کرد و تا سال اول راهنمایی تحصیل کرد و سپس از ادامه تحصیل منصرف و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
مهدی قطرهای بود از دریای انسانهای عاشق که در اولین روز از آبان ماه سال ۱۳۴۵ در روستای دهچاه که از تنوع رنگ برگهای درختان پائیزی زیبایی خاصی به خود گرفته بود، چشم برجهان گشود. برای کسب دانش رنج سفر به نیریز را بر خود هموار کرد و دوره ابتدایی را در دبستان بختگان گذراند. برای دوره راهنمایی در مدرسه ولیعصر (عج)، ثبتنام کرد و تا سال اول راهنمایی تحصیل کرد و سپس از ادامه تحصیل منصرف و...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید سید رضا اسدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سلام بر شما پرستوهای مهاجر که در بی نهایت هستی فرود آمدید و جبهه را میعادگاه مردان خدا شمردید. سلام بر توای شهید! ای سیدرضا! که با تولد خود در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۶ در نیریز با چلچلههای بهاری همنوا شدی و سبدسبد شادمانی را به میان خانواده متدین خود به ارمغان آوردی. سید رضا، دوره ابتدایی را در دبستان امیرکبیر نیریز سپری کرده و سپس وارد مدرسه راهنمایی شهید مفتح شد، اما چندی نگذشت که ترک تحصیل...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سلام بر شما پرستوهای مهاجر که در بی نهایت هستی فرود آمدید و جبهه را میعادگاه مردان خدا شمردید. سلام بر توای شهید! ای سیدرضا! که با تولد خود در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۶ در نیریز با چلچلههای بهاری همنوا شدی و سبدسبد شادمانی را به میان خانواده متدین خود به ارمغان آوردی. سید رضا، دوره ابتدایی را در دبستان امیرکبیر نیریز سپری کرده و سپس وارد مدرسه راهنمایی شهید مفتح شد، اما چندی نگذشت که ترک تحصیل...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید کرامت میرشکاری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد کرامت ميرشکاري »
آنگاهکه گریههای اولین او در فضای خانه پیچید، عطر دلانگیز بهاری را در فضای روستا پراکند. ۱۳۴۶/۳/۱ بود که در روستای تنگحنا از توابع بخش آباده طشک نیریز، میان خانوادهای مذهبی و متدین غنچه وجود کرامت شکفت. از کودکی بسیار کنجکاو و جستجوگر بود. گاهی جستجوگری و کنجکاوی باعث دردسر و گرفتاری برای وی میشد. ششساله بود که راهی دبستان جهاد تمشولی شد و تا سال چهارم ابتدایی به تحصیل پرداخت. بروز پارهای مشکل او را مجبور به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد کرامت ميرشکاري »
آنگاهکه گریههای اولین او در فضای خانه پیچید، عطر دلانگیز بهاری را در فضای روستا پراکند. ۱۳۴۶/۳/۱ بود که در روستای تنگحنا از توابع بخش آباده طشک نیریز، میان خانوادهای مذهبی و متدین غنچه وجود کرامت شکفت. از کودکی بسیار کنجکاو و جستجوگر بود. گاهی جستجوگری و کنجکاوی باعث دردسر و گرفتاری برای وی میشد. ششساله بود که راهی دبستان جهاد تمشولی شد و تا سال چهارم ابتدایی به تحصیل پرداخت. بروز پارهای مشکل او را مجبور به...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -باز هم کوچ
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به سرایم چه آمدی این بار به هوایم چه آمدی ای یار بار بستیم و قصدِ کوچ شده است کوچ از این دیار پوچ شده است بگرفتم بدوش کوله خویش دارم اینجا به لب ترانه خویش ما که بار رحیل بربستیم رخت خود زین فسانه بربستیم قصد بازی دگر بود در سر سوی جای دگر رود پیکر زین هوای گرفته و غمگین زین نگار ذلیل بی تمکین زین چراغ فسرده در طوفان زین قدمگاه پست بیعصیان دل دگر من بریدهام ای یار سوی یاری دگر روم این بار تا در آغوش گیرم او را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به سرایم چه آمدی این بار به هوایم چه آمدی ای یار بار بستیم و قصدِ کوچ شده است کوچ از این دیار پوچ شده است بگرفتم بدوش کوله خویش دارم اینجا به لب ترانه خویش ما که بار رحیل بربستیم رخت خود زین فسانه بربستیم قصد بازی دگر بود در سر سوی جای دگر رود پیکر زین هوای گرفته و غمگین زین نگار ذلیل بی تمکین زین چراغ فسرده در طوفان زین قدمگاه پست بیعصیان دل دگر من بریدهام ای یار سوی یاری دگر روم این بار تا در آغوش گیرم او را...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -بودن
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تو به هوای بودن، دل مرا شکستی دل غمین ما را، تو سینه دست بستی من که دگر نخواهم، در این جهان بمانم بس است زندگانی، بس است عمر و پستی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تو به هوای بودن، دل مرا شکستی دل غمین ما را، تو سینه دست بستی من که دگر نخواهم، در این جهان بمانم بس است زندگانی، بس است عمر و پستی...
برادران گشتی عراق
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از عملیات والفجر 2 در ارتفاعات مشرف بر شهر " چومان مصطفی"ی عراق مستقر بودیم. عراقیها برای اینکه سنگرهای کمین ما را شناسایی کنند بعضی از شبها چراغ فانوس به گردن الاغها می انداختند و آنها را به طرف نیروهای ما رها میکردند. تا بچهها به خیال اینکه افراد گشتی عراق هستند بطرف آنها تیراندازی کنند و سنگرها شناسایی شود. برادران چون از این موضوع مطلع بودند هر شب انتظار چنین کاری داشتند و تیراندازی نمیکردند. برخی...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از عملیات والفجر 2 در ارتفاعات مشرف بر شهر " چومان مصطفی"ی عراق مستقر بودیم. عراقیها برای اینکه سنگرهای کمین ما را شناسایی کنند بعضی از شبها چراغ فانوس به گردن الاغها می انداختند و آنها را به طرف نیروهای ما رها میکردند. تا بچهها به خیال اینکه افراد گشتی عراق هستند بطرف آنها تیراندازی کنند و سنگرها شناسایی شود. برادران چون از این موضوع مطلع بودند هر شب انتظار چنین کاری داشتند و تیراندازی نمیکردند. برخی...
مگس و مجس
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10 که در منطقه عملیاتی خرمال انجام شد. بچهها دو سرباز عراقی را به اسارت میگیرند و برای چند ساعتی آنها را نزد خود نگه میدارند. آنها با تکلم ناقص عربی شروع میکنند با اسیران مکالمه کردن. به آنها محبت کرده و به شوخی کردن میپردازند، یکی از برادران به دو سرباز عراقی تخمه کدو تعارف میکرد و میگفت، بگو "کدو"، بگو "مگس" و سرباز عراقی میگفت: "مجس" و همه میخندیدند. موقعی که میخواستند...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10 که در منطقه عملیاتی خرمال انجام شد. بچهها دو سرباز عراقی را به اسارت میگیرند و برای چند ساعتی آنها را نزد خود نگه میدارند. آنها با تکلم ناقص عربی شروع میکنند با اسیران مکالمه کردن. به آنها محبت کرده و به شوخی کردن میپردازند، یکی از برادران به دو سرباز عراقی تخمه کدو تعارف میکرد و میگفت، بگو "کدو"، بگو "مگس" و سرباز عراقی میگفت: "مجس" و همه میخندیدند. موقعی که میخواستند...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید محسن پرهوده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محسن پرهوده »
بسم الله الرحمن الرحیم و لئن متم او قتلتم لالی الله تحشرون. اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید، غم مدارید که به رحمت ایزدی پیوستید و بسوی خدا محشور خواهید شد. (سوره آل عمران آیه 158) یکی درد و یکی درمان پســـــندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسنــــدد چه زیباست لحظه مرگ سرخ عابد، در راه معبود؛ آنگاه که چشم از همه جا بسته و دست نیاز...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محسن پرهوده »
بسم الله الرحمن الرحیم و لئن متم او قتلتم لالی الله تحشرون. اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید، غم مدارید که به رحمت ایزدی پیوستید و بسوی خدا محشور خواهید شد. (سوره آل عمران آیه 158) یکی درد و یکی درمان پســـــندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسنــــدد چه زیباست لحظه مرگ سرخ عابد، در راه معبود؛ آنگاه که چشم از همه جا بسته و دست نیاز...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید حمزه آزادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حمزه آزادي »
بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب هدفم از به جنگ رفتن این است که: اولاً خدمتی به اسلام کرده باشم و ثانیاً به فرموده امام خود لبیک گفته [باشم] که میفرماید:(هل من ناصر ینصرنی) آیا کسی هست که مرا یاری کند. من جهاد در راه خدا را انتخاب کردم. آری! باید در رکاب حسین(ع) جنگید و درخت تنومند اسلام را آبیاری کرد. و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیلالله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون. به افرادی که در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حمزه آزادي »
بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب هدفم از به جنگ رفتن این است که: اولاً خدمتی به اسلام کرده باشم و ثانیاً به فرموده امام خود لبیک گفته [باشم] که میفرماید:(هل من ناصر ینصرنی) آیا کسی هست که مرا یاری کند. من جهاد در راه خدا را انتخاب کردم. آری! باید در رکاب حسین(ع) جنگید و درخت تنومند اسلام را آبیاری کرد. و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیلالله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون. به افرادی که در...
شهدا سال ۶۲ -وصیتنامه شهید خلیل شاهمرادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد خليل شاهمرادي »
بسمالله الرحمن الرحیم ماشاءالله کان و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم آنچه خدا خواست شد و نیست جنبشی و نه نیرویی مگر بهوسیله خدای والای بس بزرگ. خدای را شکر؛ خدای کریم و بزرگ، رئوف و مهربان، سلیم، حلیم، نور و قدوس که اینهمه منت بر بندگانش گذاشته تا جایی که او را خلیفه روی زمین قرار داده است. آیا جا دارد که بااینهمه نعمتها که ما قادر به شکر گذاری هیچکدام آن نیستیم، نعمتهایی که...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد خليل شاهمرادي »
بسمالله الرحمن الرحیم ماشاءالله کان و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم آنچه خدا خواست شد و نیست جنبشی و نه نیرویی مگر بهوسیله خدای والای بس بزرگ. خدای را شکر؛ خدای کریم و بزرگ، رئوف و مهربان، سلیم، حلیم، نور و قدوس که اینهمه منت بر بندگانش گذاشته تا جایی که او را خلیفه روی زمین قرار داده است. آیا جا دارد که بااینهمه نعمتها که ما قادر به شکر گذاری هیچکدام آن نیستیم، نعمتهایی که...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81
82
83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 بعدي