شهدا سال 61 -زندگینامه شهید بیگ میرزا فریدونی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد بيگ ميرزا فريدوني »
بیگمیرزا فریدونی، ۱۳۴۴/۸/۹ در روستای رودخور در یک خانواده مذهبی و عشایری به دنیا آمد. دوران کودکی را بازندگی عشایری و تحت مراقبت و سرپرستی پدر، که فردی مؤمن و باخدا بود، پشت سر گذاشت. هفتساله بود که برای تحصیل به دبستان عشایر لبو محمدی رودخور رفت. با موفقیت دوره ابتدایی را به پایان رساند و به دلیل بعد مسافت محل زندگی تا مدرسه، نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به همت دولتمردان مسلمان،...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد بيگ ميرزا فريدوني »
بیگمیرزا فریدونی، ۱۳۴۴/۸/۹ در روستای رودخور در یک خانواده مذهبی و عشایری به دنیا آمد. دوران کودکی را بازندگی عشایری و تحت مراقبت و سرپرستی پدر، که فردی مؤمن و باخدا بود، پشت سر گذاشت. هفتساله بود که برای تحصیل به دبستان عشایر لبو محمدی رودخور رفت. با موفقیت دوره ابتدایی را به پایان رساند و به دلیل بعد مسافت محل زندگی تا مدرسه، نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به همت دولتمردان مسلمان،...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید هرمز ارژنگ
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
دشتهای پوشیده از برف روستای تنگحنا از توابع آباده طشک شهرستان نیریز تولد غنچهای را در ۱۳۴۳/۱۱/۲۰ به خاطر سپردهاند که در خانوادهای متدین و مذهبی پیامآور بهار شد. همراه پدر فنون زندگی را فراگرفت و در کودکی عصای بود هرچند کوچک، در دست وی که در کارهای روزمره کنار او باشد. وقتی ششساله شد به سنگر کسب علم و دانش پا نهاد و در دبستان جهاد تمشولی تا پایان مرحله ابتدایی تحصیل نمود. سپس به دلایل گوناگونی از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
دشتهای پوشیده از برف روستای تنگحنا از توابع آباده طشک شهرستان نیریز تولد غنچهای را در ۱۳۴۳/۱۱/۲۰ به خاطر سپردهاند که در خانوادهای متدین و مذهبی پیامآور بهار شد. همراه پدر فنون زندگی را فراگرفت و در کودکی عصای بود هرچند کوچک، در دست وی که در کارهای روزمره کنار او باشد. وقتی ششساله شد به سنگر کسب علم و دانش پا نهاد و در دبستان جهاد تمشولی تا پایان مرحله ابتدایی تحصیل نمود. سپس به دلایل گوناگونی از...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
خاطراتی از غلامرضا کاویانی مشهور به «پدر»
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و کمکهاي مردمي »
غیرت و مردانگی مردان و زنان این دیار در طول 8 سال دفاع مقدس، موجب شد کشور ما بر بلندای افتخار و عزت تکیه دهد. در این میان کمکهای داوطلبانهی مردمی که در پشت جبههها، یاریرسان رزمندگان اسلام بودند نباید از چشمان تیزبین تاریخنویسان دور بماند. یکی از کسانی که در نی ریز به نماد جمعآوری کمک های مردمی و تدارکات جبهه معروف است غلامرضا کاویانی مشهور به «پدر» می باشد. وی از بازنشسته جهاد کشاورزی می باشد. در زیر...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و کمکهاي مردمي »
غیرت و مردانگی مردان و زنان این دیار در طول 8 سال دفاع مقدس، موجب شد کشور ما بر بلندای افتخار و عزت تکیه دهد. در این میان کمکهای داوطلبانهی مردمی که در پشت جبههها، یاریرسان رزمندگان اسلام بودند نباید از چشمان تیزبین تاریخنویسان دور بماند. یکی از کسانی که در نی ریز به نماد جمعآوری کمک های مردمی و تدارکات جبهه معروف است غلامرضا کاویانی مشهور به «پدر» می باشد. وی از بازنشسته جهاد کشاورزی می باشد. در زیر...
من کار توی مشتم است
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا میشد و سر من را اصلاح می کرد، خوب بود. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح میکنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر میکرد باعث شد تا قیافه آن...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا میشد و سر من را اصلاح می کرد، خوب بود. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح میکنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر میکرد باعث شد تا قیافه آن...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید منوچهر (عبدالله) فیروزی نژاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
براستی عشق را در لحظهلحظههای میادین نبرد معنا کرده و در میان دود و آتش و خون، صحیفه زیبای عاشقی را خوب نوشته بودند. منوچهر از عاشقانی است که سال ۱۳۴۲ در شهر آبادان و میان یک خانواده متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود. سال ۱۳۵۰ هنگامیکه که در کلاس سوم دبستان تحصیل میکرد، به دلیل بازنشستگی پدر، به شهر شیراز رفت و تا کلاس سوم راهنمایی به تحصیل ادامه داد. سپس ترک تحصیل کرده و حرفه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
براستی عشق را در لحظهلحظههای میادین نبرد معنا کرده و در میان دود و آتش و خون، صحیفه زیبای عاشقی را خوب نوشته بودند. منوچهر از عاشقانی است که سال ۱۳۴۲ در شهر آبادان و میان یک خانواده متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود. سال ۱۳۵۰ هنگامیکه که در کلاس سوم دبستان تحصیل میکرد، به دلیل بازنشستگی پدر، به شهر شیراز رفت و تا کلاس سوم راهنمایی به تحصیل ادامه داد. سپس ترک تحصیل کرده و حرفه...
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید هادی دمیری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد هادي دميري »
هادی آلالهای بود از باغ سرخ شهادت که سال ۱۳۳۴ در مروشکان سرچهان سرود زندگی را در دنیای خاکی زمزمه کرد. دوره ابتدایی را در دبستان چاه سرخ نیریز گذراند. از هادی جز خاطرات نیک در میان دوستان و اطرافیان چیز دیگر در میان نیست. خوشرویی و حسن خُلق او زبانزد همگان بوده و هست. در جریان جنگ تحمیلی چندین بار به جبهه اعزام شد و در جبهههای مختلفی به مبارزه با دشمن پرداخت. پسردائی هادی میگوید: دریکی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد هادي دميري »
هادی آلالهای بود از باغ سرخ شهادت که سال ۱۳۳۴ در مروشکان سرچهان سرود زندگی را در دنیای خاکی زمزمه کرد. دوره ابتدایی را در دبستان چاه سرخ نیریز گذراند. از هادی جز خاطرات نیک در میان دوستان و اطرافیان چیز دیگر در میان نیست. خوشرویی و حسن خُلق او زبانزد همگان بوده و هست. در جریان جنگ تحمیلی چندین بار به جبهه اعزام شد و در جبهههای مختلفی به مبارزه با دشمن پرداخت. پسردائی هادی میگوید: دریکی...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید منوچهر (عبدالله) فیروزی نژاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
بهراستی عشق را در لحظهلحظههای میدانها نبرد معنا کرده و در میان دود و آتش و خون، صحیفه زیبای عاشقی را خوب نوشته بودند. منوچهر از عاشقانی است که سال ۱۳۴۲ در شهر آبادان و میان یک خانواده متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود. سال ۱۳۵۰ هنگامیکه که در کلاس سوم دبستان تحصیل میکرد، به دلیل بازنشستگی پدر، به شهر شیراز رفت و تا کلاس سوم راهنمایی به تحصیل ادامه داد. سپس ترک تحصیلکرده و حرفه الکتریکی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
بهراستی عشق را در لحظهلحظههای میدانها نبرد معنا کرده و در میان دود و آتش و خون، صحیفه زیبای عاشقی را خوب نوشته بودند. منوچهر از عاشقانی است که سال ۱۳۴۲ در شهر آبادان و میان یک خانواده متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود. سال ۱۳۵۰ هنگامیکه که در کلاس سوم دبستان تحصیل میکرد، به دلیل بازنشستگی پدر، به شهر شیراز رفت و تا کلاس سوم راهنمایی به تحصیل ادامه داد. سپس ترک تحصیلکرده و حرفه الکتریکی...
شهدا سال ۶۶- زندگینامه شهید شاپور فریدونی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد شاپور فريدوني »
مجنون شدن و مقبول لیلی افتادن را شرایطی است که باید عارف الی الله آن را بداند و بهجا آورد. شهیدان کربلای خونین ایران، مجنونصفتانی بودند که درس عرفان را در سنگرهای الهی خود بهخوبی آموختند و به منصه ظهور کشاندند. شاپور ازجمله آنان است که ۱۳۴۸/۳/۲۷ در شهرک ریز آب نیریز در یک خانواده مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در همان محیط ساده و پاک روستا گذراند. هفتساله بود که به دبستان عشایری...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد شاپور فريدوني »
مجنون شدن و مقبول لیلی افتادن را شرایطی است که باید عارف الی الله آن را بداند و بهجا آورد. شهیدان کربلای خونین ایران، مجنونصفتانی بودند که درس عرفان را در سنگرهای الهی خود بهخوبی آموختند و به منصه ظهور کشاندند. شاپور ازجمله آنان است که ۱۳۴۸/۳/۲۷ در شهرک ریز آب نیریز در یک خانواده مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در همان محیط ساده و پاک روستا گذراند. هفتساله بود که به دبستان عشایری...
شهدا سال ۶۴ -وصیتنامه شهید محمدجواد قانع
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد جواد قانع »
بسمالله الرحمن الرحیم ان الذین امنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله اولئک یرجون رحمهالله و الله غفور رحیم. آنان که ایمان آوردند و از وطن مهاجرت و در راه خدا جهاد کردند آنان امیدوار و منتظر رحمت خداوند میباشند. خداوند بخشنده و مهربان است. بنام خداوند بزرگ. بنام خدایی که دنیا را آفرید. بنام خدایی که پیامبران را آفرید و رهبرمان را خلق کرد. رهبری که قیام کرد و جهانی را با ندای خود به لرزه انداخت. امت مسلمان،...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد جواد قانع »
بسمالله الرحمن الرحیم ان الذین امنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله اولئک یرجون رحمهالله و الله غفور رحیم. آنان که ایمان آوردند و از وطن مهاجرت و در راه خدا جهاد کردند آنان امیدوار و منتظر رحمت خداوند میباشند. خداوند بخشنده و مهربان است. بنام خداوند بزرگ. بنام خدایی که دنیا را آفرید. بنام خدایی که پیامبران را آفرید و رهبرمان را خلق کرد. رهبری که قیام کرد و جهانی را با ندای خود به لرزه انداخت. امت مسلمان،...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62
63
64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 بعدي